چرا تنهاییم و با تنهایی چه کنیم؟
رأی دهید
آمار نشان میدهد که جوانان و زنان بیش از دیگران میگویند تنها هستند، افراد ۱۶ تا ۲۹ ساله که احساس تنهایی میکنند کمابیش دو برابر افراد بالای هفتاد سال است.
در اینجا به موضوع تنهایی پرداختهایم و با زنانی که تجربه تنهایی دارند گفتگو کردهایم. همچنین اثر تنهایی بر تندرستی و جامعه را بررسی کردهایم و در پی ارائه راههایی برای کاستن از تنهایی بودهایم.
در ابتدا پای صحبت دو زن جوان که از تجربه خود از تنهایی میگویند نشستهایم. بت مککول، ۳۰ ساله و راشل دیواین، ۳۳ ساله که هر دو در کشمکش با احساس تنهایی و اندوه و تأسفی هستند که به همراه میآورد.
«فکر میکردم این فقط مشکل دیگران است»
بت میگوید: «من همیشه از تنها بودن خوشحال بودم. واقعاً حفظ استقلال فردی برایم مهم است. احساس میکردم حس تنهایی نوعی گلاویز شدن با هویت فردی خودم است به همین دلیل آن را انکار میکردم و فکر میکردم این فقط مشکل دیگران است و من مشکلی با تنهایی ندارم».
«احساس ناراحتی و آزردگی میکردم. مدتی به آن اعتنایی نکردم. بعد در توییتر احساسم را مطرح کردم و پرسیدم آیا دیگران هم چنین تجربهای دارند و گفتگوهای عمیقی درباره این موضوع شکل گرفت. متوجه شدم که مدتی است تنهایی را تجربه کردهام. هیچ چیز در زندگی من تغییر نکرده بود. همه اوضاع و شرایط زندگیام بر روال معمول بود. من فکر میکردم ممکن نیست دچار تنهایی باشم اما بودم».
«درست مثل این بود که با عینکی جهان را میدیدم که همهچیز را طور دیگری نشان میداد. من روال عادی زندگی خودم را داشتم. تنهایی سفر میرفتم، در خانه به نوشتن ادامه میدادم اما این کارها دیگر نیروبخش نبود، احساس میکردم از درون خالی میشوم. وقتی به مکانها و مناسبتهای عمومی میرفتم و دیگران را غیردوستانه و ناساز مییافتم. احساس میکردم شکاف میان من و دوستانم روزبهروز عمیقتر میشود. آدم عجیبوغریبی شده بودم».
راشل میگوید: «هر کاری میکردم احساس تنهایی حضور داشت. عجیب بود اما من همیشه دوست داشتم تنها زندگی کنم اما تنها زندگی کردن با احساس تنهایی زمین تا آسمان فرق دارد».
«تنهایی بر همهچیز سایهگستر میشود. بخشی از وجودم کمی احساس شرمساری میکند که ۳۳ سالهام و هنوز تنهایم. تمام مدت میشنوم که دهههای سنی ۲۰ سالگی و ۳۰ سالگی بهترین دوران زندگی ما هستند. باید از این فرصت ناب زندگی تا میتوانیم بهره ببریم و من در این سن این گوشه نشستهام و احساس تنهایی میکنم».
«کمکم احساس شرمساری هم از راه میرسد»
بت میگوید: « نوعی احساس تنهایی است که در واکنش به سوگ و فقدان یا دگرگونیهای اساسی یا تغییر در شرایط زندگی بهوجود میآید اما وقتی احساس تنهایی طولانی و مداوم شود کمکم احساس شرمساری و تأسف هم از راه میرسد. فکر میکنی هیچ دلیلی برای چنین احساسی وجود ندارد. این احساس از درون من سرچشمه گرفته است پس نمیتواند فقط احساس ساده انسانی باشد و لابد اشکالی در کار است».
«بهنظر من احساس تنهایی را نباید تبدیل به هیولایی درونی کنم. باید آن را درک کنم. تنهایی بهترین نیازهای انسانی را آشکار میکند، نیاز به ارتباط با یکدیگر و نزدیکی و صمیمیت و با هم ساختن. پس آن را میپذیرم و با آن کنار میآیم و نمیگذارم تبدیل به دشمن درونی من شود».
راشل میگوید: «من فکر میکنم در همه جا به طور گسترده با کمبود همنشینی و همزیستی افرادی با علائق مشترک روبهرو هستیم. چنین گروهها و اجتماعاتی بسیاری از مشکلات را حل میکند. ما به آنها نیاز داریم. تمام دوستان من گرفتار و مشغولند. ما مدام کار میکنیم و خسته و فرسوده میشویم. بحران هزینههای زندگی ما را از پا درمیآورد و آنقدر پول درنمیآوریم که بتوانیم حریف آن شویم. بیشتر ما در آپارتمانهای کوچکی زندگی میکنیم که هیچ جایی برای دورهم جمع شدن آدمها ندارد».
«من میخواستم یکی از دوستانم را ببینم و به دلیل فشار بیامان کارهای روزانه دو ماه طول کشید تا بتوانیم همین قرار دیدار ساده را اجرا کنیم. ما تاحدودی میتوانیم راهحلهایی برای تنهایی پیدا کنیم و اندکی از آن رها شویم اما درنهایت فکر میکنم جوامع انسانی باید دگرگون شود».
با احساس تنهایی چه میتوانیم بکنیم؟
در ادامه دو زن باتجربه در زمینه احساس تنهایی به نام فرانچسکا اسپکتر، میزبان پادکست و نویسنده کتاب «تنهایی» و کلودیا هاموند، مجری بیبیسی که یکی از بزرگترین نظرسنجیهای جهان درباره تنهایی را در سال ۲۰۱۸ انجام داد، توصیههای خود را در این زمینه با ما درمیان گذاشتهاند.
۱. گفتوشنود کنید، از صحبت کردن درباره احساس تنهایی نترسید
فرانچسکا میگوید: «برای خودم قراری گذاشتهام که هر وقت حس کردم هر تجربهای احساس تنهایی به من میدهد، چه ادامه دادن رابطههای نامتناسب باشد، چه هفتههایی که در ورطههای ناامیدی دستوپا میزدم و هیچ بازخوردی از اطرافم دریافت نمیکردم، درباره آن با فردی که مرا درک کند صحبت کنم و احساسم را با او در میان بگذارم».
«گفتوشنود درباره آن مفید است چه در شبکههای اجتماعی چه توییت کردن یا حتی یافتن دوستی تازه... جالب اینجاست که این کار حداقل یک بخش از تنهایی آدم را پر میکند. همین گفتگو درباره تجربه ناخوشایندی که داشتهاید باعث میشود احساس تنهایی نکنید».
کلودیا میگوید: «حتی گفتگوی ساده با غریبهای در فروشگاه یا اتوبوس، بههر حال ارتباط با دیگران برای رفع تنهایی مفید است. هرچند چنین گفتگویی منتهی به دوستی عمیق نخواهد شد اما باعث بازسازی روابط با دیگران میشود و بهخاطر میآوریم که در چنین تجربههایی تنها نیستیم».
۲. به تنهایی فکر نکنید، سعی کنید از اوقات تنهایی خود لذت ببرید
کلودیا میگوید: «در نظرسنجی تنهایی بیبیسی، از شرکتکنندگان پرسیدیم به نظر آنها بهترین راهحل برای رفع تنهایی چیست و راهحلی که در صدر پاسخها قرار داشت این بود که خود را با فعالیتهای گوناگون مشغول کنید. کار و فعالیتی پیدا کنید که شما را در خود غرق کند تا اگر احساس تنهایی زودگذر باشد، همچنان که گاهی چنین است، غرق بودن در فعالیتی که شیفته آن هستید و بینیاز به همراهی دیگران فقط خودتان انجام میدهید و از انجام آن بهتنهایی احساس شادمانی میکنید به شما کمک کند تا از تنهایی خود لذت ببرید».
فرانچسکا میگوید: «وقتی من در چنین وضعیت ذهنی قرار میگیرم و میدانم که غیرمنطقی است فکر میکنم این احساس را نمیتوانم با هیچکس در میان بگذارم و اولین راهحلی که به نظرم میرسد نوشتن در دفتر یادداشتهای روزانه است. این کار برای من بهعنوان نویسنده اهمیت فراوانی دارد اما هر آدمی برای خودش گریزگاهی دارد».
«بعضی افراد برای احساس تنهایی سراغ درمانگران میروند. برای برخی دیگر کارهای هنری یا گفتگو با نزدیکانی که شنوندههای خوبی هستند راهحل است. شاید نتوان واژه خودمراقبتی را برای آن به کار برد اما بههرحال روشی است که احساس تنهایی را به راحتی ازسرگذراند. نوشتن منظم و بنیان گذاشتن پایههای ارتباط با خویشتن مهم است و وقتی چنین ارتباطی با خود ایجاد کردید میتوانید روابط گستردهتری با اجتماع برقرار کنید».
۳. تلاش کنید دوستان گوناگونی پیدا کنید
فرانچسکا میگوید: «ببینید احساس تنهایی شما از چه نوع است؟ آیا در اجتماعی که هستید احساس تنهایی میکنید؟ آیا در موقعیتی که در زندگی قرار گرفتهاید احساس تنهایی میکنید؟ آیا تنها فرد مجرد در میان گروه دوستانتان هستید؟ آیا در میان دوستان تنها فردی هستید که صاحب فرزند شده است؟ گاهی داشتن شبکه وسیعی از دوستان گوناگون مفید است. همیشه در موقعیتها و شرایط گوناگون زندگی گروه دوستان ممکن است بهسختی تنهایی ما را درک کنند. شاید راهحل این باشد که افراد گوناگونی را انتخاب کنید که در هر مرحله و موقعیت از زندگی بتوانند پشتیبان و همراه شما باشند».
«البته سخت است اگر در اطرافمان آدمهایی داشته باشیم که همه در شرایط مشابهی قرار دارند. بسیاری از دوستان من بهتازگی مادر شدهاند و من بیآنکه هیچ احساس حسادتی به آنها داشته باشم به خودم میگویم چه رویداد خوشایندی که میتوانم هر آخر هفته را با دوستانی که به تازگی مادر شدهاند بگذرانم».
۴. نگرش خود را عوض کنید، مثبت فکر کنید
کلودیا میگوید: «شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد احساس تنهایی باعث میشود افکار منفی بیشتری به ذهن افراد هجوم بیاورد. پس حواستان باشد که آمادگی این را پیدا میکنید که هر نشانهای را از آدمهای اطراف منفی ارزیابی کنید. نگرش خود را تغییر دهید و یادتان باشد که در هر فردی که ملاقات میکنید به جستجوی نیکی و جنبه مثبت باشید و فراموش نکنید که بیشتر آدمها خوب هستند».
«اگر بتوانید به مرحلهای برسید که از بودن با خودتان احساس شادمانی بیشتری کنید مرحله بعدی میتوانید شروع بعضی گفتگوها با دیگران باشد. خواهید دید که همه ما در همین دنیا هستیم و سختیها کمابیش برای همه آدمها میتواند وجود داشته باشد».
فرانچسکا در ادامه میگوید: «نکته مهم در مورد تنهایی این است که وقتی در بطن تنهایی قرار میگیریم نمیتوانیم دریابیم که دچار تنهایی هستیم. انگیزههای خود را از دست میدهیم و بهطور کامل منزوی میشویم. سعی کنید این وضعیت را دریابید و برای تمام لحظاتی که احساس تنهایی کردید خود را ببخشید و این وضعیت را نقطه شروعی قرار دهید تا به جستجوی راهحلهایی برآیید».
«اگر شما هم نگرشی مانند من دارید و فکر میکنید زمانی که به تنهایی بگذرد شکست و ناکامی است، اگر آخر هفتهها به تنهایی بگذرد شکست است و شاید حتی فکر کنید مجرد بودن شکست محسوب میشود بدانید این باوری است که باید تغییر دهید. میخواستم نمونههای الهامبخش و آموزنده از افرادی که کارهای خود را به تنهایی انجام میدهند پیدا کنم، بد نیست در شبکههای اجتماعی سری به صفحههای افرادی که به تنهایی سفر میکنند بزنید. این کار را در ذهن خودتان عادی کنید نه به عنوان راهحل درمانگرانه بلکه به عنوان روشی که متعادل و مثبت است».
۵. با خودتان مهربان باشید
کلودیا میگوید: «خیلی طبیعی است که بهویژه در فراز و فرودها و پیچوخمها و دگرگونیهای زندگی آدم احساس تنهایی کند. برای مثال اگر به جای جدیدی آمدهاید یا به تازگی فرزندی به دنیا آوردهاید یا بازنشسته شدهاید یا سوگوار یکی از عزیزان خود هستید».
«با خودتان مهربان باشید و به دلیل احساس تنهایی خود را سرزنش نکنید و به خودتان سخت نگیرید. فکر نکنید «همین فردا میروم بیرون و فلان کار را انجام میدهم و همهچیز خوب و عالی میشود» و بعد باز بیشتر خود را زیر ضرب سرزنش ببرید که چرا چنین کاری انجام ندادید. لازم است کمکم و گامبهگام پیش بروید و در جریان آن با خودتان مهربان باشید».