شکنجه در لباس درمان؛ آزار رنگینکمانیها با «درمان اصلاحی»
رأی دهید
متخصصان نظام بهداشت و درمان در ایران به طور گسترده اقلیتهای جنسی و جنسیتی را در معرض تغییر گرایش جنسی یا هویت جنسیتیشان قرار می دهند. «ششرنگ» شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی در آخرین گزارش خود همزمان با هفدهم ماه مه، روز جهانی مبارزه با رنگینکمانی هراسی، ، به این موضوع پرداخته است.
در این گزارش که با عنوان «شکنجه در لباس درمان؛ آزار گسترده جامعه الجیبیتی+ از طریق درمانهای اصلاحی در ایران» منتشر شده، خشونت و تبعیض علیه اعضای جامعه رنگینکمانی در سیستم پزشکی و درمانی کشور مورد بررسی قرار گرفته است.
این گزارش نشان میدهد که روانشناسان و روانپزشکان تحت تاثیر گفتمان دولتی مبتنی بر تبعیض و خشونت علیه اقلیتهای جنسی و جنسیتی تبدیل به یکی از ابزارهای سرکوب این جامعه شدهاند.
براساس نتایج این گزارش، از ۲۱۰ نفر از اقلیتهای جنسی و جنسیتی که از ۲۵ استان ایران در این تحقیق شرکت کردهاند، ۱۰۵ نفر یعنی ۵۰ درصد در معرض این درمانها قرار گرفتهاند.
نزدیک به نیمی از آنها را کودکان یعنی افراد زیر ۱۸ سال تشکیل میدادند و از این میان ۴۵ نفر قربانی یک یا چند نوع از این درمانها شدهاند که بیش از یک سوم آنها کودک بودهاند. اکثریت این گفتهاند که این تجربه غیرداوطلبانه و تحت اجبار بوده است.
درمانهای موسوم به «درمانهای اصلاحی یا تبدیلی» روشهای درمانی بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیزی هستند که از آنها برای تغییر گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، افراد ترنس و بیناجنسی استفاده میشود.
به کارگیری این نوع درمانها برای سالها موضوع مناقشات شدید در بسیاری از کشورها بوده است. حامیان این نوع درمانها در تمام دنیا عمدتا گزوههای مذهبی محافظهکار هستند.
روشها و تکنیکهایی که در این به اصطلاح درمانها به کار گرفته میشود بسیار زیانآور و در زمره آزار و اذیت و شکنجه پزشکی محسوب میشوند. در نظامنامه انجمن روانشناسی آمریکا و بسیاری از سازمانهای مشابه توصیه شده است که متخصصان از به کارگیری این درمانها و ارجاع مراجعان خود به درمانگران اصلاحی اجتناب کنند. امروزه این درمانها در چند سال گذشته در بسیاری از کشورهای دنیا ممنوع شده است.
براساس یافتههای این تحقیق یکی از روشهای مورد استفاده در این درمانها این است که پزشکان برای تغییر گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی اعضای جامعه رنگینکمانی داروهای روانگردان تجویز می کنند. علاوه بر این ۹ نفر از شرکت کنندگان این تحقیق تحت الکتروشوک قرار گرفتهاند.
روان درمانی و رفتار درمانی نیز یکی دیگر از روشهای رایج بوده است که شامل تشویق یا اجبار به برقراری رابطه جنسی با فرد غیرهمجنس، انجام مناسک مذهبی، تغییر در نوع پوشش و تغییر رفتار در جامعه، قطع رابطه با شریک دلخواه، ازدواج، فاصله گرفتن از دوستان، دست کشیدن از علایق فردی مانند گوش دادن یا نواختن موسیقی و تماشای پورن به منظور تغییر احساسات جنسی بوده است.
یکی از شرکتکنندهگان در این تحقیق که یک مرد همجنسگراست، تجربه تلخ خود را اینگونه بازگو میکند:
«هفده ساله بودم که به اجبار خانواده به فردی مراجعه کردم که ادعا میکرد با هیپنوتیزم میتواند گرایش جنسی ام را تغییر دهد. ابتدا به منگفتکه گرایش جنسی من به مردها عوض نخواهد شد، اما به زنان هم گرایش جنسی پیدا خواهم کرد. این فرد در طی جلسات مرا تحقیر میکرد و به من آزار کلامی میرساند.»
یا شخص دیگری که روایت میکند: «بسیار بد بود. تیدیتیاس یا شوکدرمانی شدم. بعد از آن تقریبا ۷۰ درصد حافظهام به خصوص حافظه کوتاه مدتم را از دست دادم. داروهایی که مصرف میکردم مرا ده کیلو لاغر کرده بود و دیگر اشتهای سابق را نداشتم. در حال حاضر هم میل به غذا خوردن و حتی رابطه جنسی ندارم. انرژیام را به کل از دست دادهام و همینها هر روز مرا دیوانهتر میکند.»
«دکتر علیرضا حمیدیان» متخصص جراح پلاستیک و فوق تخصص در زمینه جراحیهای تصدیق جنسیت برای افراد ترنس در گفتگو با ایرانوایر این شیوه به اصطلاح درمانی، مصداق بارز شکنجه دانسته و میگوید:
«درمان شکنجه روحی و جسمی و در کل کودکآزاری به بهانه تغییر هویت جنسیتی یک کودک و نوجوان و یا سعی در تغییر وی از هویت ترنسجندر و نانباینری به فرد سیسجندر با همانسوجنسیتی و در کل همه مواردی که در اصطلاح درمانهای اصلاحی یا تبدیلی نامیده میشوند بسیار غیرعلمی، غیر اخلاقی و مثال بارز شکنجه و تعرض جنسی و کودک آزاری است.
زمانی که درمانهای منسوخ شده و غیرعلمی در خدمت ایدیولوژیهای حکومتی و یا ناآگاهی جمعی قرار میگیرند، بویژه وقتی جمعیت مخاطب افرادی آسیبپذیر مانند کودکان و نوجوانان هستند، فاجعهای انسانی رخ میدهد. بر طبق نتایج این تحقیق میدانی ما هم اکنون شاهد وقوع یک فاجعه تمام عیار انسانی و اخلاقی در ایران هستیم.»
او در ادامه با اشاره به گزارش منتشر شده در ششرنگ تجربههای مطرح شده در این تحقیق را غیرداوطلبانه و تحمیل شده دانسته که این خود به عمقفاجعه میافزاید. گرچه مشارکت داوطلبانه افراد و کودکان دلیل بر توجیه اخلاقی و انسانی این مطالب نمیباشند، اما وقتی بدانیم که این موارد درمانی بدون مشارکت فعال افراد رواندرمانگر و به ظاهر تحصیل کرده امکان پذیر نیست بیشتر به ابعاد این فاجعه عظیم پی میبریم.
وی معتقد است که فقدان آگاهی در والدین، ایدیولوژیهای قرون وسطایی، و به روز نبودن اطلاعات کادر روان درمان همگی دست به دست هم داده تا جوانان، نوجوانان و کودکان این سرزمین را هدف قرار دهند. این عزیزان آینده سازان این سرزمین هستند و فردا سازان جامعهاند. جای بسی تاثر است اگر بدانیم اثرات مخرب و سوء این اقدامات در نسلهای آینده همادامه خواهد یافت.
در میان گروههای مختلف جامعه اقلیتهای جنسی و جنسیتی، مردان همجنسگرا و پس از آن زنان همجنسگرا بیشتر از سایر گروهها قربانی درمانهای اصلاحی شدهاند. پس از آن به ترتیب دوجنسگرایان، سپس افراد ترنس و بعد سایر گروهها قرار دارند. قربانیان اعلام کردهاند که در طی دوره درمانهای اصلاحی و یا پس از آن افسردگی، میل یا اقدام به خودکشی، اختلال در خواب، از دست دادن حافظه، لکنت زبان و چندین مورد دیگر از آثار مخرب را تجربه کردهاند.
دکتر حمیدیان در ادامه از اثرات مخرب این اقدامات غیرانسانی میگوید: «درمانهای اصلاحی یا تبدیلی بسیار بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز هستند و بر اساس تخریب شخصیتی یک کودک و یا فرد بالغ به منظور دوباره سازی طراحی شدهاند. از این روشها برای تغییر گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی افراد همجنسگرا، دوجنسگرا، افراد ترنس و نانباینری استفاده میشود. این درمانها در چند دهه گذشته در بسیاری از کشورهای متمدن و جوامع علمی به روزشده دنیا ممنوع شده است.
تجویز داروهای روانگردان بدون دلیل واضح سایکوز در سنین رشد اثرات مخرب ومادامالعمر شناختی، احساسی و تخریب حافظه وشخصیت و اعتماد بنفس در فرد ایجاد میکند. متاسفانه درمانهای اصلاحی یا تبدیلی» نه تنها شامل تجویز روان گردان در افراد بوده، در مواردی تجویز الکتروشوک را نیز شامل شده است. فرد روان درمانگری که برای رفتار درمانی، کودکان و نوجوانان را تشویق یا اجبار به برقراری رابطه جنسی با فرد غیرهمجنس، انجام مناسک مذهبی و تماشای پورن به منظور تغییر احساسات جنسی مینماید در این شکنجه، تعرض جنسی، کودکآزاری و رفتار غیرعلمی مشارکت داشته و باید از جامعه مدیکال و گروه رواندرمانگر اخراج شده و مورد پیگیری فعال و مجازات قرار گیرد.
این رفتارها احترام، اعتماد و آینده روابط جامعه و رواندرمانگرها را مخدوش و ناممکن میکند. گزارشهای فراوان از وجود افسردگی، میل یا اقدام به خودکشی، اختلال در خواب، از دست دادن حافظه، لکنت زبان و موارد دیگر اختلالات عملکرد جنسی همه و همه حکایت از آثار مخرب طولانی مدت این اعمال «اصلاحی یا تبدیلی» در قربانیان دارد و تنها گوشهای از ابعاد این فاجعه انسانی و هویتی میباشد. بر تمامی انسانهای فرهیخته و دلسوز جوامع علمی و حقوق بشری لازم است که با تمام قوا اطلاعرسانی نموده، این اعمال را در تمام سطوح محکوم کرده و از وقوع دوباره آن جلوگیری نمایند.»
گزارش «شکنجه در لباس درمان» نشان میدهد که خانواده و متخصصان نظام بهداشت و درمان در کنار یکدیگر و تحت تاثیر گفتمان دولتی بیشترین نقش را در تشویق یا اجبار اقلیتهای جنسی و جنسیتی به درمانهای اصلاحی داشتهاند. علاوه بر استفاده از روشهای درمانی بیرحمانه یا آزاردهنده، نزدیک به ۹۰ درصد از افرادی که تحت درمانهای اصلاحی قرار گرفتهاند حین درمان و از سوی متخصصان، آزارهای کلامی و روانی، و بیش از ۶۰ درصد آنها رفتارهای اجباری و کنترلی را تجربه کردهاند. خشونت و آزار فیزیکی نیز توسط توسط ۳۰ درصد آنان گزارش شده است.
جمهوری اسلامی همواره در مجامع بین المللی استفاده از الکتروشوک و سایر روشهای درمانی اصلاحی علیه همجنسگرایان را انکار کرده اما نتایج این تحقیق نشان میدهد که این روشها به طور گسترده در ایران استفاده میشوند.
ششرنگ در سال ۱۳۹۷ نیز گزارشی مبتنی بر مطالعات میدانی منتشر کرده بود که نشان میداد مرکز درمانی روانشناسی و روانپزشکی با پشتوانه حمایتهای دولتی به شکنجه و آزار و اذیت اعضای جامعه رنگینکمانی برای تغییر گرایش جنسی و هویت جنسیتی آنان دست میزنند.
در جمهوری اسلامی هر نوع رابطه جنسی با همجنس جرم و مستوجب مجازاتهایی از شلاق تا اعدام است. آگاهیرسانی درباره گرایش جنسی هویت جنسیتی یا حقوق جامعه رنگینکمانی می تواند تحت عنوان مجرمانه «افساد فیالارض» طبقه بندی شود که مجازات اعدام در بردارد. در چنین بستری نظام بهداشت روان به شکلی گسترده از لحاظ آماری و جغرافیایی گرایش به همجنس و هویتهای جنسی مختلف را بیماریانگاری میکند. به این ترتیب، نهاد سلامت و متخصصان حوزه روانشناسی و روانپزشکی که قرار بوده است تا مرجعی معتمد و التیامبخش برای افراد رنگینکمانی باشند، خود به منبعی برای خشونت و آزار این جامعه بدل شدهاند.