روایت زن جوان از زندگی اش: چارهای جز بخشیدن خیانت شوهرم ندارم
رأی دهید
*با آرش چطور آشنا شدی؟
در پارک با هم آشنا شدیم. بعد او به خواستگاری آمد و ازدواج کردیم.
*درباره او تحقیق هم کردی؟
در این حد که آدرس خانه مادرش را داشتیم و چندباری به خانهشان رفتوآمد کردیم.
*از کی متوجه شدی همسرت با زنی رابطه دارد؟
وقتی بازداشت شد. من نمیدانستم او با کسی رابطه دارد.
*به شوهرت معترض نشدی؟
من در آن دوران باردار بودم.
*اینکه تو باردار بودی خیانت شوهرت را توجیه میکند؟
او اشتباه کرده، من که نمیگویم کار درستی کرده است. میگویم به هر حال شرایط من ویژه بوده.
*او با زنی متاهل رابطه داشته است.
اشتباه کرد. کاش رضایت بدهند.
*شوهرت به تو خیانت کرده و اصلاً ناراحت نیستی و دنبال رضایت هستی. چرا؟
من از او بچه دارم نمیتوانم به خانه مادرم برگردم، پولی هم ندارم. چارهای ندارم و مجبورم برای شوهرم رضایت بگیرم.
*چرا نمیتوانی به خانه مادرت برگردی؟
من سالها زیر دست ناپدری بزرگ شدم، میدانم چقدر سخت است. ضمن اینکه ناپدریام نمیپذیرد حالا با یک بچه به خانه او برگردم. خودم هم نمیتوانم به تنهایی زندگی کنم، چارهای ندارم جز اینکه کاری کنم شوهرم سر زندگیاش برگردد.
*با شاکی صحبت کردهای؟
او بیشتر از دست همسر خودش عصبانی است ولی شوهر من هم گرفتار شده است.
*شوهرت چه میگوید؟
چیز خاصی نمیگوید. گفته اگر آزاد شود جبران میکند.
*در این مدت هزینه زندگی شما را چه کسی میدهد؟
مادرشوهرم میدهد. اگر طلاق بگیرم او هم کمک نمیکند و من بیچاره میشوم.
*شوهرت شغلش چیست؟
کارگر میوهفروشی است. پول زیادی به دست نمیآورد اما باز هم خدا را شکر بد نیست، میتوانیم زندگی را بگذرانیم.
*او را میبخشی؟
بله، چارهای ندارم.