حکم قصاص برای قاتلی که باجناق مقتولش بود
رأی دهید
بیست و ششم مرداد سال 97 بود که «سعید» پیکر غرق در خون برادرزنش را روی صندلی جلوی پراید انداخت و هراسان و نگران به طرف پاسگاه گلبهار حرکت کرد. او پدال گاز را می فشرد و درحالی که گاهی چشم به چهره رنگ پریده برادرزنش می دوخت، تلاش می کرد تا مهدی را که بر اثر ضربه چاقو مجروح شده بود از مرگ نجات دهد.
دقایقی بعد سعید در حالی پراید را مقابل پاسگاه امام رضا (ع) متوقف کرد و وحشت زده از نیروهای انتظامی کمک خواست که مهدی قبل از رسیدن به جاده آسفالت به کما رفته بود. او در همین هنگام مقداری آب به سروصورت مهدی پاشید ولی او هیچ حرکتی نکرد و عکس العملی نشان نداد.
اگرچه نیروهای انتظامی با اورژانس تماس گرفتند اما جای درنگ نبود به همین دلیل «سعید» دوباره پدال گاز را به طرف بیمارستان چناران فشرد تا برادرزنش را هرچه سریع تر به مرکز درمانی برساند.
با این حال او زمانی به بیمارستان رسید که پزشکان «مرگ» برادر زنش را تایید کردند. این گونه بود که پرونده ای جنایی شکل گرفت و تحقیقات نیروهای انتظامی با صدور دستورات ویژه قضایی آغاز شد. «سعید» که خود یکی از شاهدان عینی این جنایت هولناک بود به ماموران گفت: من و برادرزنم از چناران به مقصد روستای «فریزی دو آبی» در حرکت بودیم که در مسیر جاده خاکی ناگهان با پرایدسواران دیگری روبه رو شدیم که از طرف مقابل در حرکت بودند.
راننده پراید بوق زد و برادرزنم نیز با دیدن پراید، خودرو را در کنار جاده متوقف کرد. وقتی دو نفری پیاده شدیم، در یک لحظه مجید (باجناق برادرزنم) را دیدم که به اتفاق فرد دیگری پیاده شدند و به توهین و فحاشی پرداختند.
من که احتمال درگیری را می دادم بین آن ها قرار گرفتم تا میانجیگری کنم ولی ناگهان «مجید» چاقویی بیرون کشید و ضربه ای را بر پیکر مهدی فرود آورد. آن ها سپس در حالی که با مشت و لگد درگیر شده بودند روی زمین افتادند.
هنگامی که «مجید» از زمین برخاست لباس هایش خون آلود بود و از شکم مهدی نیز خون بیرون می زد در این لحظه برادرزنم از من خواست او را به درمانگاه برسانم من هم که نگران شده بودم بلافاصله پیکر نیمه جان او را روی صندلی پراید گذاشتم و خودم پشت فرمان نشستم تا او را به بیمارستان ببرم ولی هنوز به جاده آسفالت نرسیده بودم که دیدم مهدی به کما رفت و دیگر تکان نخورد!
با این حال به طرف پاسگاه انتظامی رفتم تا شاید نیروهای اورژانس زودتر برسند ولی خودروی اورژانس در گلمکان بود و من به ناچار به طرف چناران حرکت کردم اما او علایم حیاتی نداشت و پزشکان «مرگ» برادرزنم را تایید کردند.
با اظهارات «سعید» گروهی از نیروهای انتظامی درحالی عملیات دستگیری دو متهم پراید سوار را در دستور کار قرار دادند که مشخصات خودروی آنان به کلیه یگان های انتظامی اعلام شده بود در همین حال همسر مقتول نیز به نیروهای انتظامی گفت: «مجید» شوهر خواهرم و باجناق همسرم است که از مدت ها قبل با یکدیگر اختلاف و درگیری داشتند به طوری که پرونده قضایی نیز در گلبهار تشکیل داده بودند و او حتی با پدر همسرم خصومت داشت و ... پدر مقتول نیز با اشاره به درگیری و اختلافات قبلی با «مجید» خواستار دستگیری وی شد و اظهار کرد فردی به نام «رضا» که رانندگی خودروی پراید را عهده دار بوده، همدست «مجید» است و من از آن دو شاکی هستم.
با به دست آمدن این اطلاعات، نیروهای انتظامی روز بعد (97.5.27) موفق شدند خودروی پراید را هنگام گشت زنی در بولوار جمهوری اسلامی در حالی توقیف کنند که «مجید» رانندگی آن را به عهده داشت. با انتقال وی به کلانتری، تحقیقات و بازجویی ها ادامه یافت و «رضا» نیز با راهنمایی متهم دستگیر شد.
«مجید» که در برابر بازپرس محمودی قرار گرفته بود ضمن اقرار به درگیری با مهدی گفت: من و رضا سوار بر پراید درحرکت بودیم که مهدی با خودرو جلوی ما پیچید و فحش داد. وقتی پیاده شدیم «سعید» وسط ما بود تا درگیری نشود ولی او به من مشت و لگد زد و من هم با مشت به او حمله کردم! ما به دلیل شکایت پدر مهدی درخصوص آتش سوزی عمدی باغ ویلایش اختلاف داشتیم تا این که در مسیر «دوآبی» به طرف روستای فریزی با هم برخورد کردیم.
بعد از این ماجرا هم «سعید» او را سوار پراید خودش کرد و به طرف گلبهار رفتند و من هم به سمت روستای فریزی حرکت کردم و بعد به مشهد رفتم. روز بعد هم به چناران آمدم که توسط ماموران دستگیر شدم. ولی چاقویی در کار نبود.
اگر مهدی چاقو خورده، احتمالا خودش این کار را کرده است. من فقط با مشت و لگد با او درگیر شدم. «رضا» (راننده پراید) نیز به مقام قضایی گفت: آن روز از سر زمین «مجید» به طرف فریزی حرکت کرده بودیم که در بین راه «مجید» با دیدن خودروی «مهدی» به من گفت: دور بزن می خواهم با مهدی صحبت کنم!
من هم دور زدم و خودرو را متوقف کردم. وقتی فحاشی ها شروع شد ناگهان دیدم مهدی جلو آمد و با هم گلاویز شدند مهدی «مجید» را روی زمین انداخت در این لحظه دیدم که «مجید» پرخون است و از شکم مهدی هم خون بیرون می زند!
«سعید» که همراه مهدی بود او را سوار پراید کرد و به طرف گلبهار رفتند و ما هم به روستای چنار و از آن جا به مشهد رفتیم و او مرا مقابل منزلم پیاده کرد ولی نفهمیدم چاقو را چه کرد!!
پس از تکمیل بازجویی ها و اقاریر متهمان، در شعبه بازپرسی، «مجید» با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد و پرونده رضا نیز به اتهام فراری دادن متهم به قتل، مورد رسیدگی قرار گرفت بعد از صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی و انقلاب گلبهار، این پرونده با توجه به اهمیت موضوع به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و توسط قضات زبده جنایی زیر ذره بین قضاوت رفت.
«مجید» که این بار در برابر قضات دادگاه نشسته بود باز هم تلاش کرد تا خود را بی گناه جلوه دهد او در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی «جواد شاکری» و مستشاری قاضی «هادی دنیادیده» برگزار می شد، اظهارات قبلی خود را تکرار کرد و مدعی شد که فقط با مشت و لگد باجناقش را زده است!
نظریه پزشکی قانونی، گزارش های انتظامی و تحقیقات دادسرا نیز از جمله اسناد محکمه پسندی بود که متهم راه گریزی برای فرار از مجازات نداشت.
با این حال سوالات فنی و تخصصی قضات «شاکری و دنیادیده» چنان او را در تنگنای بیان حقیقت گذاشته بود که در پاسخ به هر سوال مجبور به سکوت می شد یا کلماتی بریده بریده را بر زبان جاری می ساخت به طوری که گویی برای فرار از این سوالات، در یک گرداب هولناک دست و پا می زند!
متهم این پرونده جنایی که با انکارهای نخ نمایی مانند «من قاتل نیستم!» «همه شاهدان دروغ میگویند!» قصد داشت از مجازات سنگین قتل باجناقش بگریزد اما با پایان یافتن جلسات محاکمه که در حضور وکلای مدافع و اولیای دم برگزار شد، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی وارد شور شدند و به اتفاق قاطع آرا، «مجید» را با استنادات و ادله محکم قانونی به قصاص نفس محکوم کردند.
از سوی دیگر نیز پزشکان قانونی پس از بررسی ها و انجام آزمایش های دقیق پزشکی، سلامت روحی و روانی متهم هنگام ارتکاب جرم را تایید کرده و او را مسئول اعمال خویش تشخیص داده بودند.براساس این گزارش، قضات دادگاه همچنین متهم را با استنادات قانونی به تحمل یک سال زندان و پرداخت دیه به دلیل ایجاد جراحت های عمدی دیگر با چاقو محکوم کردند اما این رای مورد اعتراض متهم قرار گرفت و برای بررسی دقیق تر به شعبه هفتم دیوان عالی کشور ارسال شد.
در همین حال قضات باتجربه دیوان عالی کشور نیز پس از مطالعه دقیق سطور اوراق این پرونده جنایی و مشاهده استدلال و استنباط های قضایی که جای هیچ خدشه ای را باقی نگذاشته بود، عینا رای صادره از شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را تایید کردند و آن را مطابق با اصول و قواعد قانونی و شرعی تشخیص دادند که هیچ ایراد و اشکالی بر آن وارد نیست.