زیر گرفتن عمدی موتورسوار بخاطر ترس

پرایدسوار ۴۵ ساله‌ای که در یک حادثه وحشتناک، جوان موتورسوار را به طرز دلخراشی کشته بود، با انجام عملیات اطلاعاتی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، تسلیم قانون شد و راز این جنایت را فاش کرد.

صبح پانزدهم تیر، وقوع حادثه‌ای هولناک به نیرو‌های انتظامی گزارش شد که بررسی‌ها نشان داد، موتورسوار ۳۲ ساله‌ای به نام «حمید-ش» زیر چرخ‌های پرایدی به قتل رسیده است که راننده آن از مدتی قبل با موتورسوار مذکور دچار اختلافات شدیدی شده بود.


به همین دلیل بلافاصله ماجرا به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اعلام شد و ساعتی بعد با حضور قاضی «محمود عارفی راد» در روستای «درآبد» (محل وقوع جنایت) تحقیقات در این باره ادامه یافت.

بررسی‌های میدانی و نظرات کارشناس حکایت از آن داشت که راننده پراید پس از آن که به طور عمدی موتورسوار را زیر گرفته است، از خودرو پیاده شده و با چماق ضرباتی بر سر و دست جوان مجروح وارد آورده است.
 
همزمان با شناسایی هویت متهم به قتل که «موسی-ن» نام دارد، خودروی رها شده وی در فاصله‌ای دور از محل جنایت مشاهده شد و بدین ترتیب عملیات اطلاعاتی برای دستگیری وی ادامه یافت تا این که اواخر دیشب، مرد پرایدسوار که دچار عذاب وجدان شده بود با ابراز پشیمانی از وقوع این حادثه وحشتناک در حالی خود را تسلیم کارآگاهان کرد که حلقه‌های محاصره برای دستگیری وی هر لحظه تنگ‌تر می‌شد.
 
عامل این جنایت، روز گذشته در اعترافات خود مدعی شد: همه اهالی روستا‌های اطراف «حمید» (مقتول) را می‌شناختند. او اگر کسی را تهدید می‌کرد، حتما آن تهدید را جدی می‌گرفت، چون می‌دانست راه گریزی ندارد.
 
اختلافات بین من و حمید نیز از مدتی قبل و زمانی شروع شد که پسرم در یک مرکز معامله «بنگاه» نزد او کار می‌کرد. وقتی متوجه موضوع شدم دیگر اجازه ندادم پسرم در آن جا کار کند به همین دلیل «حمید» از من کینه به دل گرفت و قصد انتقام‌جویی وحشتناکی را داشت به طوری که حتی یک بار شیشه پنجره منزل ما را با سنگ شکست و تهدیدم کرد که خودروات را آتش می‌زنم!
 
متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من خیلی می‌ترسیدم چرا که می‌دانستم او حتما خودروام را به آتش می‌کشد به همین دلیل خیلی مراقب بودم تا این که آخرین بار چند روز قبل هنگامی که با موتورسیکلت از کوچه عبور می‌کرد، دستش را زیر گلویش گذاشت و گفت: پسرت را می‌کشم و دخترت را هم می‌دزدم!
 
با این جملات دیگر همه وجودم به لرزه افتاده بود، با خودم فکر می‌کردم اگر او تهدیدش را عملی کند، چه می‌شود؟ وحشت و نگرانی سراسر وجودم را فراگرفته بود و به راهی می‌اندیشیدم که بتوانم از چنگ تهدید‌های او بگریزم! ولی هیچ گاه قصد کشتن او را نداشتم!
 
صبح روز حادثه برای خرید میوه از منزلم در روستای مقصودآباد خارج شدم و به طرف جاده کلات رفتم چرا که آن جا میوه‌ها ارزان‌تر بود.
 
بعد از خرید چند خربزه، در مسیر بازگشت مجبور شدم از درون روستای «درآبد» عبور کنم. وقتی وارد کوچه شدم، ناگهان از روبه رو موتورسواری آمد و خودروام به ترک موتورسیکلت او برخورد کرد. در همین حال نتوانستم پراید را کنترل کنم و به در فلزی یک منزل روستایی برخورد کرد و حدود ۳ متر به درون چهار دیواری رفتم.
 
در این شرایط متوجه شدم که موتورسوار «حمید» است و چاقویی هم در دست دارد. از شدت ترس در خودروام را باز کردم واز کنار خربزه‌ها چماقی را برداشتم سپس در حالی که حمید قصد داشت با چاقو به من حمله کند، ضربه‌ای به سرش زدم و ضربه بعدی را روی دستی که چاقو را در آن می‌فشرد، فرود آوردم!
 
او قبلا مرا در یک درگیری با شمشیر زخمی کرده بود و من به شدت می‌ترسیدم به همین دلیل خودرو را رها کردم و از محل گریختم تا این که دچار عذاب وجدان شدم و به آگاهی آمدم! البته چماق را هم در بیابان‌های اطراف روستا انداختم!
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.