گلفروش دوره گرد سه نفر را کشت
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه شامگاه ۲۹ فروردین، مأموران کلانتری ۱۰۶ نامجو در تماس با بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران از مرگ سه مرد جوان در یکی از بیمارستانهای پایتخت خبر دادند. طبق اظهارات مأموران کلانتری سه مرد جوان در درگیری خیابانی زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان با وجود تلاش کادر درمان تسلیم مرگ شده بودند.
با اعلام این خبر بازپرس ساسان غلامی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت در خیابان سبلان شمالی شدند.
شاهدان در توضیح ماجرا مدعی شدند سرنشینان خودروی پژو بر سر موضوعی با دو مرد گلفروش درگیر شده و زمانی که پژو سواران مجروح روی زمین افتادند، مردان گلفروش سوار بر خودروی نیسان شده و از محل متواری شدهاند.
همزمان مأموران گشت کلانتری ۱۰۶ نامجو موفق شده بودند راننده خودروی نیسان بهنام پویا را در همان نزدیکی دستگیر کنند، اما متهم اصلی این پرونده موفق به فرار شده بود. متهم مدعی شد در این جنایت نقشی نداشته و هر سه نفر را دوستش احمد با چاقو زده است.
اجساد سه مرد جوان به پزشکی قانونی منتقل و در تحقیقات هویت سه قربانی جنایت مشخص شد.
بازپرس جنایی دستور بازداشت احمد و ادامه تحقیقات در این خصوص را صادر کرد. پویا نیز به اتهام شرکت در نزاع، حمل مواد مخدر، حمل سلاح سرد و مصرف مواد بازداشت شد.
گفتوگو با متهم
احمد را از کجا میشناسی؟
من و احمد اهل شهرستان هستیم، احمد بچه محل سابقمان بود. ۶ سال پیش بود که پدرش ازدواج مجدد کرد، او به همراه مادرش به تهران آمد و اینجا مشغول به کار شد و بعد هم از من خواست به تهران بیایم و با او کار کنم.
چه کاری باید انجام میدادی؟
احمد گلفروش بود چون من نیسان داشتم گفت بهجای اینکه پول به آژانس بدهد تا گلهایش را جابهجا کند به من میدهد و همراه او گل هم میفروشیم. قرار بود روزی ۵۰۰ هزار تومان به من پول بدهد من هم قبول کردم.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
من از شمال برای بازار گل افسریه کود آورده بودم، وقتی احمد فهمید تهران هستم گفت بیا تا با هم به بازار گل محلاتی برویم و گل بخریم من هم رفتم. سر خیابان ساداتی در سبلان شمالی گلها را بساط کردیم که خودروی پژویی با سه سرنشین در مقابلمان توقف کرد. یکی از سرنشینها از خودرو پیاده شد و دو گلدان داخل صندوق عقب گذاشت و میخواست گلدان سوم را داخل ماشین بگذارد که احمد به او گفت این گلدانها خیلی گران است اگر نمیخواهی برندار. اما مرد ناشناس در جواب گفت اینجا محله ما است و کسی بخواهد کار کند باید باج بدهد. در همین حین راننده پژو که او هم جوان بود پیاده شد و گردن احمد را گرفت و درگیر شدند.
نقش تو در دعوا چه بود؟
با شروع دعوا، میخواستم به پلیس زنگ بزنم که یکی از آنها گوشی را از دستم گرفت و باهم درگیر شدیم. فیلمهای عروسیم داخل گوشی بود، اعتراض کردم و بعد درگیری بالا گرفت آنقدر به سرم زدند که نیمه هوش روی زمین افتادم.نمی دانم چقدر طول کشید که احمد به سراغم آمد و گفت فرار کنیم. من پشت فرمان بودم و در حین فرار چند موتوری هم ما را دنبال میکردند و به ما فحش میدادند. در حین فرار خودروی پلیس را دیدم و من سرعتم را کم کردم. یکی از موتورسوارها به سراغ مأموران رفت و گفت اینها را دستگیر کنید مأموران هم به طرف ما آمدند، من خودرو را نگه داشتم و پیاده شدم اما احمد فرار کرد.