ادعای مرد افغانستانی در دادگاه: همسرم مستحق مرگ بود
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، راز این جنایت را مادرزن دوم این مرد جنایتکار فاش کرد. وی در مراجعه به پلیس گفت: دخترم میترا مدتی قبل با مردی افغانستانی ازدواج کرد ،اما او مدام دخترم را تهدید به مرگ کرد و یک بار هم به او گفته که 13 سال قبل همسر صیغهای خود را به قتل رسانده و اگر دخترم به حرفش گوش نکند او را هم میکشد حالا هم نگرانم که بلایی سر دخترم بیاورد.
با این شکایت مأموران به تحقیق در این رابطه پرداخته و دریافتند که 13 سال قبل جسد زنی جوان در جاده قم کشف شده بود؛ در پرونده این جنایت آمده بود که اسفند سال 86 جسد این زن جوان پیدا شد و شواهد نشان میداد که مقتول پس از ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده و بعد هم گلویش بریده شده است.
به این ترتیب مأموران تحقیقاتشان را درباره علت و عامل قتل آغاز کردند و مشخص شد که مقتول زنی 27 ساله به نام سیما بوده که چندی پیش از آمل عازم تهران شده و بعد هم به عقد موقت مردی افغانستانی به نام مسعود درآمده است. وقتی مأموران به دنبال مسعود بودند متوجه شدند که او همزمان با قتل همسرش به مکان نامعلومی رفته است و تلاشهای پلیس بیثمر ماند و پرونده همچنان تحت بررسی بود تا اینکه بعد از 13 سال با شکایت مادرزن مسعود این پرونده دوباره به جریان افتاد.
با اظهارات زن میانسال، مأموران به خانه مسعود در پاکدشت رفتند و او را بازداشت کردند.این مرد 50 ساله در بازجوییها پرده از راز جنایت هولناک 13 سال پیش خود برداشت و به قتل سیما اعتراف کرد؛ با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه متهم پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.در ابتدای جلسه اولیای دم سیما درخواست قصاص کردند و بعد از آن متهم در دفاع از خودش گفت: من سالها قبل زنی به نام سیما را صیغه کردم که خانوادهاش او را طرد کرده بودند.
من عاشقش بودم و میخواستم با ازدواج او را به یک زندگی سالم برگردانم، اما چند ماه پس از آن متوجه شدم که وی به رفتارهای قبلی اش ادامه میدهد. چندبار به او تذکر دادم ولی فایدهای نداشت و همانجا فهمیدم که مستحق مرگ است ،به همین خاطر آخرین بار او را به بهانه تفریح سوار ماشین کردم و به جاده قم بردم؛ در میان راه از او خواستم تا حقیقت را بگوید ،اما وقتی سکوت کرد با چند ضربه چاقو به گردنش او را کشتم و سرش را از بدنش جدا کردم و جسدش را در جاده قم از ماشینم بیرون انداختم و به افغانستان فرار کردم.
13 سال بعد دوباره به ایران آمدم و این بار عاشق زنی به نام میترا شدم و با او ازدواج کردم اما او هم زن سازگاری نبود و ناچار شدم تهدیدش کنم و همین تهدید هم باعث شد تا مادرش راز 13 ساله من را برملا کند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به اعترافات و مستندات موجود متهم را با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم کردند.