قصد متناقض؛ تکنیک علمی تازه برای کنترل اضطراب پیش از اجرا یا سخنرانی
رأی دهید
اما پژوهش اخیر آلیسون وود بروکس، استاد دانشکده اقتصاد هاروارد نشان داد که چنین برخوردی با خود، اشتباهترین کارِ ممکن است.
تحقیق اخیر نشان میدهد که روگرداندن از اضطراب (یعنی یک حال احساسیِ منفیِ صعودی) بهسوی آرامش (یعنی یک حالِ احساسیِ مثبت صعودی)، هم بسیار دشوار است و هم بسیار زیانبار.
این روگرداندن از آن رو دشوار است که اضطراب، نیروی انگیزشیِ قدرتمندی دارد. یعنی ضرباهنگ قلب و تنفس ما را افزایش داده، سبب ترشح هورمونهایی میشود که ما را هوشیار و آماده نگه میدارند.
اما تلاش برای آرام ساختن خود در چنین شرایطی به دو دلیل زیانبار هم است. نخست آنکه ما برای آنکه اجرا و ارائه خوبی در برابر جمع داشته باشیم به این انگیزش بالای احساسی نیاز داریم. دیگر آنکه وقتی بگوییم این اضطراب بد است و باید از شرش خلاص شد، خودِ همین حرف بر اضطراب ما میافزاید.
باید از تلاش برای آرام کردن خود دست برداشت و در عوض، تعریف خود را از اضطراب به هیجان تغییر داد، زیرا اضطراب و هیجان هر دو از خانواده احساساتی هستند که روانشناسان آنها را انگیزنده میخوانند.
هر دوی این احساسها فعالیت بالا را تداعی میکنند و تنها فرق این حالهای ذهنی، روایت ما از آنهاست.
ما در مقابل داستان ذهنیِ اضطراب مقاومت میکنیم، زیرا تصور حالتی را داریم که کار را خراب میکنیم و همه به ما میخندند. اما برعکس، داستانِ ذهنیِ هیجان ما را بهسوی آینده مطلوب فرا میخواند.
برای همین چرخش از اضطراب بهسوی هیجان، آسانتر است. چون قرار نیست در سطح فیزیولوژیکی تغییری صورت بگیرد.
اما شیوه کار چگونه است؟
یکی از راهکارها در کتاب «انسان در جستجوی معنا» اثر کلاسیک ویکتور فرانکل، روانشناس نامدار اتریشی آمده است. او آن را «قصد متناقض» نامیده است که بهنوعی تغییر نیت یا قصد مربوط میشود و به استقبال شرایط در ظاهر ناخوشآیند میرود. به این نمونهها توجه کنید:
ترس از سخنرانی در جمع:میخواهم قبل از این که پا روی صحنه بگذارم قلبم تا حد ممکن تندتر بزند.
ترس از بیخوابی:میخواهم ذهنم آنقدر سریع کار کند که اصلاً نگذارد بخوابم.
ترس از پرواز:امیدوارم وقتی پایم به هواپیما میرسد تا جای ممکن آدرنالین در خونم ترشح بشود.
گرچه کمی عجیب بهنظر میرسد اما پژوهش اخیر نشان میدهد که این شیوه برخورد با اضطراب جواب میدهد و گرچه از شرایط فیزیکی، یعنی ضربان قلب و تندی نفس نمیکاهد، اما حال فرد را بهکلی عوض میکند چراکه ذهن او از مقاومتِ اضطراب به سوی پذیرش هیجان مایل میشود.