«پسران عشق» ؛ همجنس‌گرایی زیر سایه انقلاب و جنگ

 «پسران عشق» رمانی از قاضی ربیحاوی استرادیو فردا :محمد عبدی
قاضی ربیحاوی، نویسنده اهل آبادان، اوایل انقلاب با داستان‌هایش درباره جنگ مطرح شد؛ داستان‌هایی تلخ و تیره درباره جنگ (و درواقع ضدجنگ) که طی سال‌های پس از انقلاب، خلاف جریان پروپاگاندای رسمی در ایران بود و نویسنده پرجسارتش را به زندان اوین کشاند؛ روایت‌هایی بی‌پرده و اغلب با ساختاری مدرن که خواننده را با سوی ناگفته‌ای از واقعیت آشنا می‌کرد (با یک نمونه درخشان: داستان «حفره»).

آن نویسنده جسور سرانجام مجبور به ترک ایران شد و حالا بیش از دو دهه است که در لندن روزگار می‌گذراند و در این سال‌ها رمان ماندگار دیگری را به کارنامه‌اش اضافه کرده که در کنار زبان فارسی، به انگلیسی هم منتشر شده، و این ماه در پاریس به زبان فرانسه هم چاپ می‌شود.


نام این رمان «پسران عشق» است؛ درباره تابوی دیگری که در داستان‌نویسی فارسی- چه در داخل ایران و چه در تبعید- بسیار کم مورد توجه قرار گرفته و حالا ربیحاوی در داستانی سیصد صفحه‌ای، بی‌پرده، شرح حال قهرمان همجنس‌گرایش را طی سال‌های انقلاب و آغاز جنگ روایت می‌کند.
«پسران عشق» برخلاف غالب آثار متأخر او- از جمله نمایشنامه‌هایی درباره زنان که به ورطه شعار می‌غلتیدند- بازگشت موفق دوباره‌ای است به فضای جنوب؛ جایی که نویسنده از آن برآمده و به‌خوبی می‌شناسدش. توصیف‌های گاه درخشانی که از فضای جنوب می‌بینیم – مهم‌ترین حُسن داستان- برآمده از تجربیات خود نویسنده در آن آب و خاک است که با جان و دل اثر آمیخته و فضا را به‌شدت منطقی و درست ترسیم می‌کند و قابل‌باور.

نویسنده طبیعتاً به ما نمی‌گوید که این شخصیت‌ها چقدر واقعی‌اند و اتفاقات چه‌مقدار برآمده از تجربه‌های شخصی او یا روایت آدم‌هایی واقعی است که او در زندگی‌اش با آن‌ها برخورد کرده، اما قادر است شخصیت‌ها و روابطی را خلق کند که به‌راحتی خواننده را درگیر می‌کند. او حتی قدر است خواننده‌ای را که علاقه‌ای به همجنس‌گرایی ندارد، به دنیای متفاوتی دعوت کند، با روایتی بی‌غل‌وغش از احوال و احساسات شخصیت اصلی.

ربیحاوی در این اثر به شرحی- خوشبختانه اغلب بدون شعار- از جامعه‌ای می‌رسد که در آن همجنس‌گرایان آشکارا تحت تحقیرهای گوناگون قرار می‌گیرند و تجاوز به آن‌ها امری ساده و بدیهی به نظر می‌رسد.

هر دو قهرمان داستان - جمیل و ناجی- در طول داستان مورد تجاوز قرار می‌گیرند و ترس و ناامنی را می‌توان در تمام داستان حس کرد: «...مرا به این تبعیدگاه پرتاب کرده بود در میان یک عده مرد گرسنه‌ی جنسی که مثل گرگ دور آدم می‌پلکیدند در پی فرصتی برای تجاوز.»

راوی مردی است به نام جمیل که از ابتدا داستان عشق خود را به پسری به نام ناجی در روستایی در جنوب روایت می‌کند؛ عشقی که از سوی خانواده و جامعه قابل پذیرش نیست: «اصلاً من عنوان پسران درد را بر جلد این کتاب خواهم گذاشت. پسران عشق بهترین عنوان برای این روایت پر از درد و خشونت نیست. شاید هم بنویسم پسران مرگ.»

با آن که روایت واقعاً پر از درد و خشونت است، اما کماکان عنوان «پسران عشق» بر کتاب خودنمایی می‌کند؛ عنوانی که امرالله خان دو شخصیت اصلی کتاب را با آن خطاب می‌کرد؛ همان معلم موسیقی‌ای که پیشاپیش حاصل انقلاب را حدس زده بود: «این‌هایی که دارن میان، دشمن خونی هستن با هر چه ساز و هر چه موسیقی و هنره. دارن میان که همه‌چی رو بشکنن و خراب کنن.»

اما درد و خشونت در صفحات کتاب موج می‌زند؛ از سوء‌استفاده جنسی از پسران تا وادار کردن آن‌ها به فاحشگی، از لمس سر کار آمدن نیروهای مذهبی چماق‌به‌دست طی فرآیند دردناکی به نام انقلاب تا آتش زدن سینما رکس، از شکنجه در زندان تا درد لو دادن دوستان، از بیگاری در امارات تا قربانی اسیدپاشی شدن، از جنگ و خمپاره تا از دست رفتن معصومیت زیر بمباران...
طرح جلد ترجمه فرانسوی رمانو رمان تصویر روشن و درگیرکننده‌ای از هر یک از این‌ها ارائه می‌دهد. هرچه نویسنده از توصیف رابطه جنسی دو شخصیت اصلی ابا دارد و از صحنه‌هایی که مشخص است به رابطه جنسی ختم می‌شود، به‌سرعت و بدون جزئیات می‌گذرد، در توصیف اتفاقاتی که برای شخصیت‌ها می‌افتد- که برخی‌شان مستقیم برآمده از اتفاقات اجتماعی/سیاسی اطراف آن‌هاست- به جزئیات دقیق و گوناگونی اشاره دارد که برای خواننده فضای ملموسی خلق می‌کند و به‌راحتی با آن همراه می‌شود.

برای مثال، توصیف آتش زدن سینما رکس با سر رسیدن دو قهرمان داستان پس از آتش‌سوزی، توصیف دردناکی است که از خاطره خواننده محو نمی شود؛ توصیف بی‌پرده‌ای از اجساد سوخته‌ای که قابل‌شناسایی نیستند و به طور دسته‌جمعی دفن می‌شوند.

در بخش درخشان دیگری، ورود خمینی به ایران- و پخش مستقیم حرف‌های او در قبرستان از تلویزیون- با سقط جنین یکی از شخصیت‌های زن کتاب به طور هم‌زمان و به شکل تدوین موازی روایت می‌شود و ترکیب غریب استعاری‌ای را از آینده با خواننده قسمت می‌کند؛ نسلی که با این ورود به تباهی و مرگ محکوم می‌شود.

جلوتر، یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های کتاب، دختر شش ساله‌ای به نام «هستی»، زیر بمباران جنگ جانش را از دست می‌دهد که آشکارا پیش‌گویی دردناکی است از سرنوشت نسلی که با انقلاب و جنگ گره خورد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.