آیا انسانها ذاتا تنبل هستند؟
رأی دهید
ممکن است شما هم جزو آن جمعیت بیش از سه میلیون نفری باشید که فیلم کوتاهی که دفتر فرمانداری کالیفرنیا منتشر کرده را دیدهاید. فیلمی که در شبکههای اجتماعی به طور گسترده پخش شده است. در این فیلم ویدیویی لری دیوید، کمدین آمریکایی به سبک طعنهآمیر خاص خودش از مردم میخواهد به توصیههای رسمی دولت گوش کنند و با ماندن در خانه جلوی انتشار بیماری کووید-۱۹ را بگیرند. او میگوید، چه مشکلی دارید "ابلهها"، دارید یک فرصت استثنایی برای این که کل روز روی صندلی راحتی بنشینید و تلویزیون تماشا کنید را از دست میدهید!
ما به هشدارهای بهداشتی که ما را به کارهایی ترغیب میکنند که تمایل چندانی به انجامشان نداریم، عادت کردهایم: مثلا این که بیشتر ورزش کنیم و پنج، هشت یا ده بار در روز میوه و سبزیجات بخوریم. اما برای یک بار هم که شده، توصیه رسمی دولتها خیلی آسان به نظر میرسید: روی کاناپه ولو شوید، بدون وقفه تلویزیون تماشا کنید و در خانه بمانید. اینها کارهایی هستند که به نظر میرسد با روی تنبل وجود ما سازگارند.
اما در واقع همانطور که احتمالا بعد از چند هفته قرنطینه متوجه شدهاید، این کار چندان هم آسان نیست. این طور که پیداست ما از نظر زیستشناسی برای این برنامه ریزی نشدهایم که کمترین فعالیت ممکن را داشته باشیم. در واقع ما از فعالیت لذت میبریم. یا حداقل باید توازن مناسبی بین کار و استراحتمان وجود داشته باشد.
واقعیت این است که بیشتر اوقات به دنبال گزینههای آسان هستیم، به دنبال مسیری با کمترین میزان دشواری و میانبری که ما را زود به موفقیت برساند. وقتی تلویزیون کنترل دارد چرا باید بلند شویم و با دست کانال را عوض کنیم؟ وقتی ماشین داریم چرا باید با دوچرخه به فروشگاه برویم؟ اگر میتوانیم نصف همکارمان کار کنیم و گیر نیفتیم، چرا این کار را نکنیم؟
هر کار یا فعالیتی فشارهای روحی و جسمی خودش را دارد، بنابراین طبیعی است که تا جای ممکن از انجامشان دوری کنیم. و بعضی وقتها هم این کار را میکنیم. پدیدهای که گاهی اوقات به نام "اصل کمترین تلاش" یا "قانون زیف" شناخته میشود، قانونی که به نظر نمیرسد هرگز کسی برای سرپیچی از آن وسوسه شود. مگر این که تمام مدت در حال زیر پا گذاشتن آن باشیم.
آیا هرگز آرزو داشتهاید که مطلقا هیچ کاری انجام ندهید؟ این که کل بعد از ظهر روی یک ننو دراز بکشید. فقط به سقف خیره شوید و به سکوت گوش کنید. این ممکن است ایدهای جذاب به نظر برسد اما در عمل انجام ندادن هیچ کاری میتواند برایمان بسیار سخت باشد - البته خواب را باید از این محاسبات فاکتور بگیریم. در یک مطالعه معروف که چند سال پیش در دانشگاه ویرجینیا انجام شد، هر بار یکی از شرکتکنندهها در اتاقی کاملا خالی قرار داده شدند که هیچ وسیلهای برای سرگرمی در آن نبود. اتاق نه تلفن داشت، نه کتاب و نه تلویزیون. علاوه بر آن شرکتکنندهها اجازه خوابیدن هم نداشتند. به مچ پاهای شرکتکنندهها الکترودهایی متصل بود و آنها ۱۵ دقیقه در آن اتاق تنها میماندند. این فرصت به آنها داده شده بود که برای مدتی کوتاه استراحت کنند.
اما اوضاع چطور پیش رفت؟ پیش از آن که شرکتکنندهها در اتاق تنها بمانند به آنها گفته شد چطور دکمه کامپیوتری که با سیم به دستگاه شوک الکتریکی وصل است را فشار دهند. ممکن است فکر کنید هر کس یک بار این دکمه را فشار دهد، دیگر نمی خواهد آن را تکرار کند. اشتباه میکنید. در واقع ۷۱ درصد از مردان و ۲۵ درصد از زنان شرکتکننده وقتی در اتاق تنها بودند دست کم یک بار به خودشان شوک وارد کردند و در کمال تعجب یکی از آقایان ۱۹۰ بار این کار را تکرار کرد. ظاهرا نداشتن کاری برای انجام دادن به قدری طاقت فرسا بود که بسیاری از شرکتکنندهها ترجیح دادند به جای تحمل نبود هیچ نوع سرگرمی، عملا خود را شکنجه دهند.
این آزمایش نمونهای افراطی به حساب میآید اما زندگی روزمره به ما ثابت کرده افراد به طور مداوم دست به کارهایی میزنند که نیازی به انجامشان ندارند و گاهی اوقات دردناک هستند. آن دسته از دوستان خود را تصور کنید که در ماراتن شرکت میکنند یا برنامههای ورزشی طاقتفرسایی در باشگاه دارند . آنها بسیار بیشتر از آنچه برای سلامتی و تناسب اندازم لازم است از خود انرژی میگذارند. نظرتان در مورد کسانی که برای رسیدن به قطب شمال و جنوب زمین مدتها روی آبهای یخزده سفر میکنند یا آنهایی که دور دنیا را میگردند، چیست؟
مایکل اینزلیکت از دانشگاه تورنتو این پدیده را "پارادوکس تلاش" مینامد. ما گاهی اوقات راه آسان را انتخاب میکنیم و به اندازهای کار انجام میدهیم که مورد انتقاد قرار نگیریم. اما در مواقع دیگر، موقعیتهایی که برایشان بیشتر تلاش کردهایم را با ارزشتر میدانیم. خوشحالی غریزی برای تلاش در انجام یک کار به اندازهای برایمان خوشایند است که دنبال راه میانبر نمیگردیم. مثلا ممکن است ساعتها وقت صرف حل یک جدول کلمات متقاطع کنیم و برای پیدا کردن جوابها سراغ موتورهای جستجو نرویم.
این چیزی است که در مراحل ابتدایی زندگی یاد میگیریم. در کودکی به واسطه تجربه و اجبار یاد میگیریم هر تلاشی با پاداش همراه است و با گذشت زمان عادت میکنیم صرفا از خود تلاش کردن لذت ببریم. به این پدیده "سختکوشی اکتسابی" گفته میشود. ۲۰ سال پیش وقتی با کولهپشتی سفر میکردم، به دیدن دریاچههای رنگی کلیموتو در جزیره فلورس اندونزی رفتم. رنگ این دریاچهها هر چند سال یک بار عوض میشود و این ویژگی باعث شده به یک مکان دیدنی رازآلود و تماشایی تبدیل شوند.
در فاصلهای نه چندان دور از محل تماشای دریاچهها یک باند هلیکوپتر قرار داشت که گردشگران پولدارتر ظاهرا آنجا فرود میآمدند. اما ما به آنها حسادت نکردیم. آیا آنها هم به اندازه ما از دریاچهها لذت بردند؟ احتمالا نه.
برای رسیدن به قله بسیاری از کوهها میتوان سوار تلهکابین یا تلهسیژ ( نوعی بالابر که مجموعهای از صندلیها را جابجا میکند و معمولا در پیستهای اسکی و برخی پارکها به کار میرود) شد. اما بدون شک کوهنوردان ترجیح میدهند شب را در چادری کوچک روی سطح شیبدار یک صخره بگذارانند و شرایط انجماد و خطر یخزدگی را به جان بخرند تا این که مسیرهای توریستی را انتخاب کنند. جورج لونستاین، متخصص اقتصاد رفتاری جمله معروف جورج مالوری، کوهنورد سرشناس انگلیسی را برای عنوان مقاله خود در رابطه با این سندروم انتخاب کرده است. از مالوری پرسیدند برای چه میخواهد قله اورست را فتح کند و او در پاسخ گفت: "برای اینکه آنجاست". لونستاین میگوید انسانها نمیتوانند در برابر شانس دستیابی به اهداف خود و تسلط بر شرایط مقاومت کنند، حتی اگر نیازی به این کار نداشته باشند.
اما حتی اگر هیجان کوهنوردان برای خطرها و سختیهای بالا رفتن از کوه را درک نکنیم، بیشترمان حتما با پدیده "اثر آیکیا" آشنا هستیم. این که مردم برای اسباب و اثاثیهای که خودشان آنها را ساختهاند، ارزش بیشتری قائل هستند.
همه اینها به این معناست که وقتی در خانه میمانیم و خودمان را قرنطینه میکنیم، دراز کشیدن روی مبل و تماشای تلویزیون تنها بخشی از کاری است که برای گذراندن زمان انجام میدهیم. شاید فکر کنیم بد نیست چند هفته به بطالت بگذرانیم اما این شرایط در واقع به کلافگی ما منجر خواهد شد. استراحت اجباری و طولانی مدت، مگر در شرایط بیماری یا زمانی که بدن به آن نیاز دارد، نه تنها حس آرامش نمیدهد بلکه ما را بیتاب و بیحوصله میکند. باید به دنبال راههایی باشیم که در دوران قرنطینه هم تا حد ممکن به همان ریتم و حس تعادلی برسیم که در زندگی عادی در بهترین حالت به آن دست مییابیم.
بیشتر ما در شرایط عادی مسأله استراحت را به اندازه کافی جدی نمیگیریم. بنابراین در این دوران استثنایی باید در صورت امکان از فرصتی که برای استراحت بیشتر در اختیار داریم نهایت استفاده را ببریم و این توازن بیشتر میان فعالیت و استراحت را در زندگی بعد از قرنطینه هم ادامه دهیم. اما ما انسانها در این روزهای سخت درخواهیم یافت که به شکل غریزی موجودات تنبلی نیستیم. در واقع حتی ممکن است به شکل عجیبی به این نتیجه برسیم که انجام فعالیت کمتر و استراحت بیشتر در ابتدا به تلاش نسبتا زیادی نیاز دارد.