راز جیغ‌ کشیدن‌های دانش‌آموزان دختر در مالزی چیست؟

بی بی سی :همه چیز در در یک صبح آرام جمعه در ماه ژوئیه اتفاق افتاد و سیتی نورانیسا، دانش‌ آموز ۱۷ ساله دبیرستان کتره، واقع در ایالت کلانتان مالزی در مرکز این آشوب قرار داشت.
 

این روایت او از این ماجراست:‌

 
وقتی زنگ خورد پشت نیمکت نشسته بودم که یک ضربه محکم روی شانه‌ام حس کردم.
 
برگشتم ببینم چه کسی است اما اتاق تاریک شد.
 
ترس وجودم را فرا گرفت. دردی شدیدی در کمرم حس کردم و سرم شروع به گیج رفتن کرد. نقش زمین شدم.
 
چیزی نگذشته بود که فهمیدم دارم به "دنیای دیگر" نگاه می‌کنم. صحنه‌هایی از خونریزی، کشتار و خشونت.
 
وحشتناک‌ترین چیزی که دیدم چهره واقعی شیطان بود.
 
داشت من را تسخیر می‌کرد و نمی‌توانستم فرار کنم. دهانم را باز کردم تا جیغ بکشم اما صدایی از آن بیرون نمی‌آمد.
 
از حال رفتم.
 
این واکنش شدید و ناگهانی سیتی به سرعت به کل مدرسه سرایت کرد. ظرف چند دقیقه دانش‌آموزان در کلاس‌های دیگر هم شروع به جیغ کشیدن کردند، ناله‌های جنون‌آمیزی که در همه سالن‌های مدرسه می‌پیچید.
 
یکی از دانش‌آموزان بعد از این که ادعا کرد " شمایل سیاه" مشابهی را دیده،‌ از حال رفت.
 
در این میان دانش‌آموزان و معلمان وحشت‌زده به کلاس‌‌ها پناه می‌بردند و صدای بلند به هم خوردن درها در کل مدرسه شنیده می‌شد. "شفادهندگان" مسلمان برای برگزاری جلسات جمعی دعا به مدرسه دعوت شدند.
 
گفته می‌شود تا آخر آن روز ۳۹ نفر گرفتار بروز ناگهانی یک "هیستری جمعی" شدند.
 
هیستری جمعی که همچنین با نام " اختلال روان‌زاد جمعی" هم شناخته می‌شود، شیوع سریع نشانه‌های فیزیکی از جمله تنفس تند غیرطبیعی و اسپاسم عضلانی در میان جمعیت زیادی از مردم بدون هیچ دلیل زیست‌شناختی قابل قبول است.
 
رابرت بارتولومئو، نویسنده و کارشناس جامعه‌شناسی پزشکی می‌گوید:‌ "این یک پاسخ جمعی همراه با استرس است که تحریک شدید سیستم عصبی را به همراه دارد. به آن به چشم یک مشکل نرم‌افزاری نگاه کنید. "
 
اطلاعات بسیار کمی در رابطه با ساز و کار هیستری جمعی وجود ندارد و نام آن حتی در راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی دیده نمی‌شود. اما روان‌کاوانی از جمله دکتر سایمن وسلی از بیمارستان کینگز کالج لندن از آن به عنوان" رفتار جمعی" نام می‌برد: "علایمی که افراد تجربه می‌کنند، واقعی هستند - از حال رفتن،‌ تپش قلب، سردرد، حالت تهوع، لرزش و حتی تشنج. چنین چیزی اغلب به شرایط پزشکی نسبت داده می‌شود اما نمی‌شود هیچ توجیه زیست‌پزشکی متعارفی برایش یافت.عوامل روانی و اجتماعی در شیوع این اختلال نقش عمده‌ای بازی می‌کنند."
 
اختلال‌های همه‌گیر در طول تاریخ بارها به ثبت رسیده‌اند و برخی از موارد آن حتی به قرون وسطی بازمی‌گردند. حوادثی از این دست به ویژه در دهه ۱۹۶۰میلادی در مالزی بسیار رایج بود. امروزه اما بیشتر دانش‌آموزان در مدارس و خوابگاه‌ها به آن گرفتار می‌شوند.
 
رابرت بارتولومئو دهه‌ها روی این پدیده در مالزی مطالعه کرده است. او این کشور واقع در جنوب شرقی آسیا را "پایتخت هیستری جمعی جهان" می‌نامد: "مالزی کشوری عمیقا مذهبی و معنوی است و بیشتر مردم آن، به ویژه ساکنان مناطق روستایی و ایالت‌های محافظه‌کار به نیروهای ماور‌الطبیعه و افسانه‌های سنتی اعتقاد دارند."
 
اما مشکل هیستری همچنان مساله‌ای حساس به شمار می‌آید. در مالزی دختران نوجوان متعلق به اکثریت مسلمان این کشور بیش از هر گروه دیگری با آن درگیر هستند.
 
آقای بارتولومئو می‌گوید: "نمی‌توان انکار کرد که هیستری جمعی پدیده‌ای به شدت زنانه است."
 
روستای آرام "پادانگ لمبک" که با مزارع سرسبز و انبوه برنج محاصره شده، در حومه شهر کوتا بهارو،‌ مرکز ایالت کلانتان مالزی قرار دارد.
 
جامعه‌ای کوچک که اعضا آن پیوندی نزدیک با هم دارند و همه یکدیگر را می‌شناسند. از آن دست مکان‌هایی که به یاد بسیاری از مالزیایی‌ها می‌اندازد کشورشان قبلا چگونه بوده است. این روستا چند رستوران‌ دارد که به شکل خانوادگی اداره می‌شوند، همینطور چند سالن زیبایی،‌ یک مسجد و چند مدرسه خوب.
خانواده سیتی در خانه خود در پادانگ لمبک سیتی و خانواده‌اش در یک خانه یک طبقه ساده زندگی می‌کنند که با سقف زنگ زده و نمای سبز رنگ خود به آسانی قابل تشخیص است. یک موتور سیکلت قدیمی که او و بهترین دوستش، روسیدیا روسلان با هم از آن استفاده می‌کنند،‌ بیرون خانه پارک است.
 
سیتی می‌گوید:‌ " صبح روزی که روح‌ها من را تسخیر کردند، با این موتور به مدرسه رفتیم."
سیتی هم مثل هر نوجوان دیگر با اضطراب درگیر است. او می‌گوید در سال ۲۰۱۸ که سال آخر مدرسه‌اش بوده و امتحانات مهمی پیش رو داشته، بیش از هر زمان دیگر با استرس درگیر بوده است:
 
"هفته‌ها بود سعی می‌کردم یادداشت‌هایم را حفظ کنم اما یک جای کار درست پیش نمی‌رفت. حس می‌کردم هیچ چیز در مغزم فرو نمی‌رود."
 
اتفاقی که در ژوئیه در طول دوران مطالعه برای امتحانات افتاد،‌ باعث شد سیتی نتواند درست غذا بخورد و بخوابد. یک ماه طول کشید تا او تقریبا به حالت عادی خودش برگردد.
 
شیوع هیستری جمعی آنطور که کارشناسان می‌گویند معمولا با یک "مورد شاخص"، یعنی اولین نفری که به آن مبتلا می‌شود، شکل می‌گیرد.
 
مورد شاخص در این ماجرا، سیتی است.
 
رابرت بارتولومئو می‌گوید:‌" این چیزی نیست که یک شبه اتفاق بیفتد. با یک بچه آغاز می‌شود و به سرعت به بقیه سرایت می‌کند، دلیلش این است که آن‌ها در یک محیط پر از استرس قرار دارند."
 
در موقعیت گروهی وقتی استرس به شکل ناگهانی به شدت افزایش می‌یابد - مثلا این که یکی از همکلاسی‌ها از حال برود یا تشنج کند، سایر افراد را هم به واکنش وامی‌دارد.
 
روسیدیا روسلان،‌ هیچ وقت لحظه‌ای که آن اتفاق برای بهترین دوستش افتاد را فراموش نخواهد کرد:‌ " سیتی به شکل غیرقابل کنترلی جیغ می‌کشید. هیچ کس نمی‌دانست باید چه کار کند. حتی می‌ترسیدیم به او دست بزنیم."
 
این دو همیشه خیلی با هم صمیمی بودند اما اتفاقات سال گذشته آن‌ها را به هم نزدیک‌تر کرده‌ است. روسیدیا می‌گوید:‌ "این صمیمیت به ما کمک می‌کند در مورد آنچه روی داده بود،‌ حرف بزنیم و به جلو پیش برویم. "
 
دبیرستان ملی کتره از بیرون شبیه به هر دبیرستان دیگری در مالزی است. درختان بزرگ بر آن سایه انداخته‌اند و دیوارهایش تازه با رنگ‌های خاکستری و زرد نقاشی شده‌اند.
 
" ماچی زان" ( Makcik، در فارسی به معنای خاله) یک دکه اغذیه فروشی بسیار محبوب آن سوی خیابان مدرسه دارد که در آن غذاهای برنجی محلی می‌فروشد. یک سال پیش، در آن صبح نمناک ماه ژوئیه خاله زان مشغول غذا درست کردن بود که صدای جیغ دختران مدرسه را شنید.
 
این دستفروش سالخورده در حالی‌که بشقاب‌های ماهی خال‌خالی کباب شده،‌ خوراک کاری و برنج چسبناک بخارپز را سرو می‌کند، می‌گوید: "صدای فریادها کرکننده بود."
دبیرستان ملی کتره که سیتی نورانیسا در آن درس می‌خواند، در یک جاده شلوغ در ایالت کلانتان قرار دارد او دست کم ۹ دختر را دید که وقتی داشتند از کلاس بیرون آورده می‌شدند، لگد می‌زدند و جیغ می‌کشیدند. او بعضی از این دخترها که مشتری ثابت دکه‌اش بودند را به یاد می‌آورد.
 
او می‌گوید:‌ "صحنه ناراحت‌کننده‌ای بود." او کمی بعد یک طبیب جادوگر را دیده که به همراه دستیارش وارد اتاق عبادت کوچک مدرسه شدند: "آن‌ها ساعت‌ها آنجا بودند. دلم برای این بچه‌ها به خاطر چیزی که آن روز شاهدش بودند، می‌سوزد."
 
از ژوئیه ۲۰۱۸، دبیرستان ملی کتره سطح امنیت خود را بالاتر برده است.
 
"برای جلوگیری از چنین اتفاقاتی، در برنامه‌های امنیتی و همینطور در کارکنان مدرسه تغییراتی بوجود آوردیم." این را یکی از کارکنان ارشد مدرسه به بی‌بی‌سی گفت با این شرط که نامش فاش نشود چون اجازه نداشت با رسانه‌ها صحبت کند.
 
عبادت روزانه و جلسات روانشناسی از جمله موارد دیگری است که به برنامه‌های مدرسه اضافه شده. او در این باره گفت:‌ "امنیت حرف اول را می‌زند اما ما می‌دانیم مراقبت از دانش‌آموزان در مرحله نقاهت چقدر اهمیت دارد. "
 
مشخص نیست این جلسات چه اتفاقی می‌افتد و آیا توسط متخصصان سلامت روان طراحی شده‌اند یا نه. او اطلاعات بیشتری در اختیار ما نگذاشت.
 
کارشناسانی مثل رابرت بارتولومئو معتقدند با توجه به میزان رواج این پدیده در مالزی، دانش‌آموزان این کشور باید در رابطه با آن آموزش ببینند: "آن‌ها باید بیاموزند چرا هیستری جمعی اتفاق می‌افتد و چگونه شیوع می‌یابد. علاوه بر این مهم است یاد بگیرند چطور با اضطراب کنار بیایند. "
 
دبیرستان ملی کتره یکی از ۶۸ مدرسه ایالت کلانتان است. اما تنها مدرسه‌ای نیست که چنین اتفاقی در آن رخ داده است.
 
اوایل سال ۲۰۱۶، نمونه‌های هیستری جمعی در بسیاری از مدارس این ایالت اتفاق افتاد. فردوس حسن، خبرنگار محلی می‌گوید:‌" مقامات نتوانستند به همه موارد رسیدگی کنند و در همه مدارس را ببندند."
 
او و فیلمبردارش، چیا چی لین جو اضطراب آلود آوریل آن سال را به خوبی به یاد می‌آورند. چیا می‌گوید:‌ " فصل بروز هیستری جمعی بود. موارد یکی بعد از دیگری اتفاق می‌افتادند و از یک مدرسه به مدرسه دیگر سرایت می‌کردند. "
سیتی که دبیرستان را به پایان رسانده ( سمت راست) در کنار مادرش که بیرون از مدرسه خوردنی و نوشیدنی می‌فروشد اما اتفاقی که در شهر مجاور این روستا به نام " پنگالان چپا " افتاد، نظر رسانه‌ها را به شکل چشمگیری به خود جلب کرد.
 
در گزارش‌ها آمده بود دانش‌آموزان و معلمان مدرسه بعد از دیدن یک " شمایل سیاه سایه‌مانند" که اطراف محوطه مدرسه کمین کرده، مثل "جن زده‌ها" شده بودند. حدود ۱۰۰ نفر به این هیستری جمعی مبتلا شدند.
 
سیتی عین که در دبیرستان ملی " پنگالان چپا ۲ "درس خوانده می‌گوید این مدرسه را به عنوان "تسخیر شده ترین مدرسه مالزی" به یاد خواهد آورد. او که حالا ۱۸ ساله شده، می‌گوید:‌ "ترس و وحشت بعد از چند ساعت تمام شد اما ماه ها طول کشید تا زندگی‌مان به حالت عادی بازگردد."
 
او ما را به یک نقطه خلوت کنار زمین بسکتبال برد و در حالی که به ردیف کنده درختان اشاره می‌کرد، گفت:‌ " این جایی است که همه چیز شروع شد. همشاگردی‌هایم می‌گفتند یک پیرزن را دیده‌اند که بین درختان ایستاده. من چیزی که آنها می‌دیدند را نمی‌دیدم اما واکنش‌شان واقعی بود."
ردیف کنده‌ها، جایی که قبلا درختان بزرگ آنگسانا قرار داشتند شیفتگی مالزیایی‌ها نسبت به ارواح به قرن‌ها پیش بازمی‌گردد و در شمنیسم( شَمَن‌باوری)، -آیین جادوگری اولین و ابتدایی‌ترین شکل شناخته شده دینی است که در میان قبایل اولیه انسانی شکل گرفته است- و اسطوره‌‌های قومی جنوب شرقی آسیا ریشه‌ای عمیق دارد.
 
کودکان با قصه‌هایی در مورد نوزادان مرده به نام " تویول " - که شمن‌ها با استفاده از جادوی سیاه روحشان را احضار می‌کنند- بزرگ می‌شوند. همین طور با داستان‌های اشباح ترسناک خون آشام مثل "پونتیاناک" و "پنانگالان"، ارواح قدرتمند زنان کینه‌توزی که از زنده‌ها تغذیه می‌کنند.
 
درختان و گورستان‌ها مکان‌هایی رایج برای این داستان‌های ترسناک و عجیب و غریب به حساب می‌آیند. این مکان‌ها شعله ترس‌هایی که باورهای خرافاتی از آن‌ها تغذیه می‌شوند را روشن نگه می‌دارند.
 
مشخص کردن آنچه واقعا آن روز در این مدرسه روی داده، سخت است اما مقامات برای مهار چیزی که به اعتقادشان منشا این مشکل بود، یک لحظه هم وقت هدر ندادند.
 
سیتی عین می‌گوید:‌"از کلاس‌هایمان کارگرانی را دیدیم که با اره برقی برای بریدن درخت‌ها آمدند. درختان قدیمی زیبایی بودند و تماشای قطع شدن آن‌ها ناراحت کننده بود. اما دلیلش را درک می‌کردم. "
 
او هم مثل بسیاری از دانش‌آموزان دیگر به اتفاق آن روز به چشم رخدادی ماورا الطبیعه نگاه می‌کند نه هیستری جمعی.
در ۲۰۱۶ یک مورد هیستری جمعی در این مدرسه بزرگ چند طبقه گزارش شد این پدیده اما فقط به مدارس اسلامی در مناطق به شدت مذهبی کشور محدود نمی‌شود.
 
دکتر عزلی رحمان، مردم‌شناس مالزیایی که در آمریکا اقامت دارد داستان هیستری جمعی که سال ۱۹۷۶ در مدرسه شبانه‌روزی طراز اول شهر کوانتان را تعریف می‌کند، جایی که خودش در آن درس می‌خواند:
 
"در جریان مسابقه آواز وقتی یک دانش‌آموز دختر ادعا کرد یک کشیش بودایی خندان را روی سقف یکی از خوابگاه‌های نزدیک دیده، به یکباره غوغا به پا شد. او جیغی کشید که مو را به تن خیس می‌کرد."
از آنجایی که بیشتر جنگل‌های مالزی به منظور ساخت و ساز از بین رفته‌اند، بسیاری بر این باورند که ارواح آخرین مکان آرامش خود را از دست داده‌اند طبیبان به مدرسه آورده شدند تا برای ۳۰ دانش‌آموز دختر درگیر این مشکل مراسم جن گیری اجرا کنند.
 
دکتر رحمان می‌گوید: "وظیفه آن‌ها این بود که واسطه میان مردگان و زنده‌ها باشند. اما امروزه بسیار مهم است که جوامع سعی کنند به دنبال کشف توجیه‌های منطقی برای چنین اتفاقاتی باشند."
 
به سیتی نورانیسا و خانواده‌اش فرهنگ اصطلاحات علمی و پزشکی هیستری جمعی داده شد تا اتفاق سال پیش را درک کنند. اعظم یعقوب، نظامی سابق که عاشق فرزندش است می‌گوید سیتی از نظر روانی هیچ مشکلی ندارد.
 
به دنبال اتفاقی که برای سیتی افتاد، خانواده او سراغ زاکی یا، شفادهنده مذهبی با ۲۰ سال تجربه رفتند.
 
• زاکی یا می‌گوید:‌ " علم نمی‌تواند به طور کامل ماوراالطبیعه را توضیح دهد. "
زاکی یا می‌گوید:‌ "علم نمی‌تواند به طور کامل ماوراالطبیعه را توضیح دهد" او در دفتر کار خود در شهر کتره با لبخند از ما استقبال کرد: "آپا کابار ( در زبان مالایی به معنای حالت چطور است)، حالتان چطور است؟"
 
او از آموزه‌های قرآن پیروی می‌کند و علاوه بر آن به قدرت اجنه که بنابر کیهان‌شناسی اسلامی و خاورمیانه در اشکال و فرم‌های مختلف ظاهر می‌شوند، اعتقاد دارد: " ما دنیایمان را با این موجودات غیر قابل رویت شریک هستیم. آن‌ها خوب و بد دارند و می‌توانند با ایمان آن‌ها را شکست داد."
اشیا "نفرین شده" روی میز زاکی یا در محل کارش چیده شده‌اند دیوارهای به رنگ سبز روشن این مرکز با نوشته‌های اسلامی تزئین شده‌ و تعداد زیادی بطری‌ "آب مقدس" در نزدیکی ورودی روی هم انباشته شده‌اند.
 
در گوشه‌ کنار پنجره، مجموعه‌ای از اشیاء اسرارآمیز روی یک میز چیده شده‌اند، چند چاقوی زنگ زده، چند شانه، چند جسم کروی و حتی یک اسب آبی خشک شده. زاکی ‌یا هشدار می‌دهد:‌ "این‌ها اشیاء نفرین شده هستند. لطفا به هیچ چیز دست نزنید."
زاکی‌یا، سیتی نورانیسا و خانواده‌اش را بعد از حادثه سال ۲۰۱۸ در دبیرستان کتره دید. او با افتخار می‌گوید: "من سیتی را هدایت کردم و با کمک من حالش بهتر شده است."
 
او ویدیویی از یک دختر دیگر به من نشان داد که به گفته خودش او را "درمان" کرده بود. در فیلم دختر در حالیکه به شکلی وحشیانه روی زمین تکان می‌خورد دیده می‌شود تا این که دو مرد او را مهار می‌کنند.
 
چند دقیقه بعد، زاکی یا وارد اتاق می‌شود و به دختر که به شکل آشکاری پریشان و آشفته است، نزدیک می‌شود. زاکی یا سر او را می‌گیرد و آیه‌هایی را به زبان می‌آورد . حالا دختر آرام به نظر می‌رسد.
 
او می‌گوید: "زن‌ها لطیف‌تر هستند و از نظر جسمی ضعیف‌ترند. این باعث می‌شود در برابر تسخیر توسط ارواح بیشتر آسیب‌پذیر باشند."
 
او اعتراف می‌کند قبول دارد سلامت روانی در بسیاری از مواردی که می‌بیند نقش بازی می‌کند اما بر قدرت اجنه هم اصرار دارد:
 
"علم مهم است اما نمی‌تواند به طور کامل اتفاقات ماوراالطبیعه را توضیح دهد. کسانی که اعتقاد ندارند تا زمانی که مورد چنین حمله‌هایی قرار نگیرند، متوجه نخواهند شد."
یک " بسته ضد هیستری" نزدیک ۲۰۰۰ دلار قیمت دارد اما یک گروه از محققان اسلامی در پاهانگ، بزرگ‌ترین ایالت شبه‌جزیره مالزی رویکردی جنجالی‌تر نسبت به این موضوع داشته. آن‌ها یک" بسته ضد هیستری" به قیمت گزاف ۸۷۵۰ رینگیت (۱۷۰۰ پوند) عرضه کرده‌اند که شامل جوهر مورچه ( اسید فرمیک)، آمونیاک معطر،‌اسپری فلفل و گازانبرهایی از جنس بامبو می‌شود.
گازانبرهای چوبی برای ایجاد درد در فرد جن‌زده و بیرون کشیدن شیاطین و ارواح از جسم او به کار می‌روند دکتر محی‌الدین اسماعیل که با هدف " ترکیب علم و ماوراالطبیعه" این بسته را درست کرده می‌گوید: "بنابر قرآن، ارواح شیطانی نمی‌توانند این چیزها را تحمل کنند. دو مدرسه از بسته‌های ما استفاده کرده‌اند و بیش از صد مورد مشکل حل شده است."
 
اما هیچ مدرک علمی که این ادعاها را تائید کند وجود ندارد.
دکتر محی‌الدین اسماعیل بیرون از دفتر کار خود در دانشگاه پاهانگ مالزی در کنار "بسته ضد هیستری" سال ۲۰۱۶ وقتی این بسته به بازار عرضه شد، انتقادهای گسترده‌ای شکل گرفت. خیر جمال‌الدین، وزیر سابق ورزش و جوانان مالزی آن را "نشانه عقبگرد جامعه" دانست:
 
"این خرافاتی پوچ و مزخرف است. ما می‌خواهیم مردم مالزی دید علمی داشته و نوآور باشند، نه این که در باورهای خرافی خود باقی بمانند."
 
اما روانشناسان بالینی مثل ایرما اسماعیل از دانشگاه پوترا در مالزی در رابطه با موارد هیستری جمعی چنین اعتقاداتی را نادیده نمی‌گیرند. او می‌گوید:‌ "فرهنگ مالزی برداشت خود را از این پدیده دارد. رویکرد واقع‌گرایانه‌تر این است که باورهای معنوی با روش‌های درمانی بیماری‌های روانی تلفیق شود."
 
اگر مالزی "پایتخت هیستری جمعی جهان است"، کلانتان مرکز انفجار اتمی است.
 
رابرت بارتولومئو می‌گوید:‌ "تصادفی نیست که کلانتان، محافظه‌کارترین ایالت مالزی از نظر مذهبی، بیشتر از سایر ایالت‌ها در معرض چنین اتفاقاتی هم باشد."
 
کلانتان که به عنوان سرزمین اصلی اسلام در مالزی شناخته می‌شود، یکی از دو ایالتی است که حزب اسلامی محافظه‌کار مخالف دولت آن را اداره می‌کنند.
 
برخلاف بقیه مناطق کشور، کلانتان از تقویم اسلامی پیروی می‌کند. به این ترتیب هفته کاری از شنبه آغاز و پنج‌شنبه به پایان می‌رسد تا مردم بتوانند در عبادت روز جمعه شرکت کنند.
 
روح‌الدین رملی، فروشنده ۸۲ ساله و سرزنده یک بازار محلی می‌گوید:‌ " اینجا منطقه‌ای متفاوت از مالزی است. اینجا زندگی ساده است و مثل کوالالامپور ( پایتخت کشور) شلوغ و پردغدغه نیست. "
 
اما آیا مذهب و باورهای خرافاتی به هم ربط دارند؟ آفیق نور، استاد دانشگاه معتقد است قوانین اسلامی سفت و سختی که در مدارس برخی ایالات از جمله کلانتان اجرا می‌شوند با بروز هیستری جمعی مرتبط هستند:
 
"دختران مسلمان در مالزی تحت قوانین سختگیرانه مذهبی به مدرسه می‌روند. آن‌ها باید دستورالعمل پوشش سختی را رعایت کنند و همچنین نمی‌توانند به موزیک‌های غیر اسلامی گوش دهند."
 
نظریه این است که این محدودیت‌ها می‌تواند به شکل‌گیری اضطراب بیشتر منجر شود.
 
مورد هیستری جمعی مشابه در دیرها وصومعه‌های کاتولیک در نقاط مختلف مکزیک، ایتالیا و فرانسه، در مدارس کوزوو و حتی میان هلهله‌چی‌ها (دختران یا پسرانی که تماشاگران را سرگرم می‌کنند) یک شهر کوچک در ایالت کارولینای شمالی آمریکا هم گزارش شده‌ است.
 
از آنجایی که هر مورد در پیش‌زمینه فرهنگی متفاوتی شکل می‌گیرد، با بقیه فرق دارد. اما در نهایت صحبت از یک پدیده یکسان است و پژوهشگران معتقدند تأثیر فرهنگ‌های بسته و محافظه‌کارانه در افرادی که مورد حمله هیستری جمعی قرار گرفتند،‌ کاملا آشکار است.
 
برخی روانشناسان بالینی مثل استیون دایموند معتقدند "علایم آزاردهنده، وحشتناک و شرم‌آور" که اغلب ممکن است با هیستری جمعی مرتبط باشند، نشانه‌ "نیاز به توجهی است که ناکام مانده است".
 
او در مقاله‌ای که سال ۲۰۰۲ در مجله "سایکولوژی تودی" منتشر کرد،‌ نوشت:‌ "آیا ممکن نیست این علایم قابل توجه بازتاب آن چیزی باشد که واقعا در درون خود حس می‌کنند؟ احساساتی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند به خود اجازه دهند به شکل خودآگاهانه آن‌ها را بپذیرند، حس کنند یا به زبان بیاورند."
 
۲۰۱۹ سالی آرام برای سیتی نورانیسا بوده است. او می‌گوید:‌ "اوضاعم خوب بوده و آرامش داشته‌ام. ماه‌هاست دیگر چیزهای بد ندیده‌ام. "

 
بعد از پایان دبیرستان، ارتباط سیتی با بسیاری از همشاگردی‌هایش قطع شد. اما او از این بابت ناراحت نیست. او می‌گوید همیشه دایره کوچک دوستان خود را نگه داشته است. او پیش از رفتن به دانشگاه یک سال به خودش استراحت داده است.
 
روزی که به ملاقاتش رفتم، یک میکروفون سیاه براق به من نشان داد: "کارائوکه همیشه یکی از تفریحات مورد علاقه‌ام بوده." او ترانه‌های پاپ کیتی پری و یک خواننده مالزیایی به نام دیوا سیتی نورالیزا را دوست دارد.
سیتی و پدرش اعظم یعقوب، در خانه‌شان این طور که پیداست آواز خواندن در از بین بردن اضطراب این دختر جوان در روزهای سخت موثر بوده. بعد از آن اتفاق تکان‌دهنده این کار کمک کرده او دوباره بخشی از اعتماد به نفسش را بازیابد. او می‌گوید:‌ "اضطراب بدنم را ضعیف می‌کند اما یاد گرفته‌ام چطور اوضاع را در دست بگیرم. هدفم این است که طبیعی و شاد باشم."
 
از او پرسیدم در آینده دوست دارد چه کاره شود:‌ "می‌خواهم پلیس بشوم. آن‌ها شجاع هستند و از هیچ چیزی نمی‌ترسند."
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۷
همایون شایان - اسلو، نروژ
زاکی یا می‌گوید:‌ "علم نمی‌تواند به طور کامل ماوراالطبیعه را توضیح دهد" آره بابا همه بدن فقط تو خوبی با اون قیافه ی کج و کوله ت . شیطونی میگه همون بطری پلاستیکی رو بکنم تو ماورالطبیعه ش تا بفهمه که راه توضیحش چقدر بازه .
یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۷
۵۶
شنبلیله خانم - اسلو ، نروژ
کسی نبوده جز ممد خخخخ اونم در مدرسه دخترانه این دین همه جوره با زنان مشکل داره
یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۰۸
۶۴
zarduscht - فرانکفورت، آلمان
چه کسی‌ می‌‌گوید. اجنه وجود ندارد. تشریف آورید ایران. دو نمونه اجنه داریم. اجنه کله سیاه. اجنه کله سفید. مدام با هم دعوا دارند. اجنه کله سیاه می‌‌گوید. این کله سفید ها. اجنه واقعی نیستند. فقط ما کله سیا‌ها از نسل اجنه بزرگ .که در ۱۵۰۰ سال پیش بود. هستیم. یک مشت اجنه پرست هم داریم. توی همین سایت یکی‌ است. وظیفه او دفاع از چیز اجنه است. پای اجنه که وسط آید. خود را به آب و آتش می‌‌زند.فارسی هم بلد نیستند. یا یک کم. قبل از سخن گفتن. به زبان اجنه یک چیز‌ها می‌‌گویند. بجز خودشان هیچ کس نمی‌‌فهمد. فقط هم توی دو شهر در ایران زاد و ولد می‌‌کنند.
یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۵
۵۶
شنبلیله خانم - اسلو ، نروژ
گویا در بهشت کمبود حوری بوده و ارواح خبیثه ی حشری مملی و علی چاقو کش به این مدرسه حمله کردند و باقی ماجرا
یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.