زندگی جنسی در زندان مردان ایران : تن فروسی ، تجاوز ، ملاقات شرعی

بسیاری از معتادان جوان در زندان برای تهیه موادمخدر مجبور به تن فروشی می شوندایران وایر ، شاهد علوی
اگر از آن‌چه که درباره آزار جنسی زندانیان زن در دهه ۶۰ و تهدید زندانیان مرد در سال‌های اخیر به عنوان راهی برای تسلیم کردن آن‎ها می‌دانیم بگذریم، آن‌چه هنوز چندان درباره آن نمی‌دانیم، زیست جنسی زندان است؛ از تجاوز و بهره‌کشی جنسی تا تن‌فروشی و رابطه جنسی در دو راهی انتخاب و اجبار. هرچند در سال‌های اخیر مطالب جسته و گریخته‌ای در این باره منتشر شده است اما تاکنون تصویر روشنی از آن‌چه در واقع در زندان‌ها رُخ می‌دهد، به دست نمی‌دهند.
 

در گفت‎وگو با «بهروز جاوید تهرانی»، زندانی سیاسی پیشین که اواخر دهه ۷۰ و ۸۰، جمعا ۱۱ سال را در زندان گذراند، می‌کوشیم تصویر دقیق‌تری از زیست جنسی زندان مردان ترسیم کنیم.
بهروز جاوید تهرانی ، فعال سابق دانشجویی که سال هی متعددی را در ایران در زندان گذراند . او اکنون در استرالیا زندگی می کندجاوید تهرانی می‌گوید آن‌چه که خبرها و گزارش‌های اخیر نشان می‌دهند، حاکی از یک تغییر بزرگ در زیست جنسی زندان است؛ رواج بیش‎تر تجاوز در زندان که در دوره زندانی بودن او استثنا بوده است.

 
شما تنها نزدیک به دو سال از ۱۱سال را در بند زندانیان سیاسی گذراندید. آن‌چه ما تاکنون درباره زیست جنسی زندان شنیده‌ایم، منحصر به بندهای عادی زندان و زندانیان جرایم عادی بوده است. در میان زندانیان سیاسی، مساله علایق و رفتار جنسی هم‎جنس‌گرایانه چالش نیست؟   دورانی که من در زندان بودم، به ویژه در زندان «رجایی‌شهر» که عمده سال‌های زندانم را آن‌جا گذراندم، بند سیاسی به آن معنا نداشتیم. من در مجموع نزدیک به دو سال را در بند زندانیان سیاسی بودم و مدت کوتاهی در سال ۱۳۸٣ در بند سیاسی «اوین» و بند یک آموزشگاه. در آن مدت تنها یک موردِ مرتبط با پرسش شما پیش آمد. دو زندانی سیاسی این بند که گرایش‌های هم‌جنس‌گرایانه داشتند، با هم ارتباط برقرار کرده بودند. زمانی که این موضوع برای سایر زندانیان بند آشکار شد، با آن‎ها برخورد کردند و در نهایت حضورشان از سوی تعدادی از زندانیان با عقاید سنتی‌تر تحمل نشد و به مدیریت زندان شکایت بردند. سرانجام هم این دو زندانی جوان از آن بند به یکی از بندهای زندانیان عادی منتقل شدند.

شکایت کردند چون نمی‌خواستند این شکل از روابط و علایق در بند زندانیان سیاسی وجود داشته باشد؟ بله، برای برخی از آن‌ها این علایق قابل قبول نبود و آن را شکلی از انحراف می‌دانستند. تعدادی از بچه‌ها که می‌گفتند شاهد رابطه‌ای بین آن‌ها بوده‌اند، نامه نوشتند و امضا جمع کردند و مدیریت زندان آن دو نفر را از آن بند منتقل کرد. البته لازم است این را هم روشن کنم که آن زمان در آن بند علاوه بر زندانیان سیاسی، تعدادی زندانی نظامی و متهمان پرونده‌های جاسوسی هم نگه‌داری می‌شدند. وکیل بند هم یکی از همین زندانیان نظامی بود.
بر اساس برخی شنیده‌ها، در زندان تجاوز جنسی به کرات اتفاق می‌افتد و معمولا زندانی‌های جوان‌تر هستند که قربانی خلاف‌کاران زندان می‌شوند. دوره‌ای هم که شما زندانی بودید، همین‌گونه بود؟ من خیلی به ندرت شاهد تجاوز در زندان بودم. یک بار در بند جوانان در زندان رجایی‌شهر تجاوزی رخ داد و اشرار بند با اتکا به قدرت بدنی و به زور به یک زندانی جوان به صورت دسته جمعی تجاوز کرده بودند.
 
واکنش مسوولان زندان به این موضوع چه بود؟ مسوولان زندان، متجاوزان را تنها برای چند هفته به انفرادی فرستادند. مسوولان زندان معمولا شکایت تجاوز را به طور جدی بررسی نمی‌کنند. این عدم تمایل به بررسی در مورد پرونده‌های مواد مخدر هم رایج است. قتل در زندان نیز معمولا به اعدام منتهی نمی‌شود. البته مواردی هم از اعدام به جرم قتل در زندان رخ داده است اما مساله رسیدگی و صدور و اجرای حکم را در حدی طولانی می‌کنند که قاتل بتواند از طریق آشنایان بیرون زندان از بازماندگان مقتول به شکلی رضایت بگیرد.
 
آیا در زمانی که در زندان بودید، با موردی بر خورد کردید که مزاحمت‌های جنسی یک زندانی شرور حتی با استانداردهای درون زندان هم زیاده‌روی تلقی شود و مسوولان زندان دست‌کم برای حفظ همان نظم بیمار زندان به آن واکنش نشان دهند؟ دست‌کم یک مورد این شکلی در زندان رجایی‌شهر بود. یک زندانی به نام «تقی» بود که به خاطر ارتباطات جنسی‌، یعنی پریدن روی هر کسی که برایش ممکن بود، به او لقب «خروس» داده بودند. تقی خروس مواد فروش بود و روش رایجش هم برای ناچار کردن جوانان زندانی به رابطه جنسی، بده‎کار کردن آن‌ها در جریان فروش مواد به این زندانیان بود. در جریانی که در زندان به آن «تاوان» می‌گفتند، زندانی جوان معتاد بده‎کار که پولی برای پرداخت بدهی خود به تقی نداشت، ناچار می‌شد به درخواست جنسی او تن دهد. در زندان اصطلاحی رایج است که می‌گویند «تاوان زندان، آجر است». آجر هم یعنی این‌که به درخواست هم‎خوابگی باید تن داد و به اصطلاح زندان، «زیرخواب» شد. تقی خروس را چند بار شلاق زدند و در نهایت حکم اعدامش را اجرا کردند. تاکید می‎کنم که به دلیل روابط جنسی‌اش در زندان اعدام نشد.
 
در مدتی که شما زندان بودید، مورد تجاوز دسته‌جمعی بند جوانان تنها موردی بود که  تجاوز در معنی رابطه جنسی به زور در زندان رخ داد؟ یک بار دیگر هم وکیل بند «دارالقران»(بند۲) رجایی‌شهر سعی کرد به یک زندانی تجاوز کند که البته با مقاومت زندانی، ناکام ماند. من خودم آن مقطع در بند دارالقرآن بودم. یک جوان تازه زندانی را به این بند منتقل کردند. وکیل بند شب موقع خواب جوان تازه زندانی را به اتاق خودش برد و به او داروی خواب‌آور محلول در شربت خوراند تا وقتی جوان خوابش برد، به او تجاوز کند. جوان زندانی که متوجه نیت وکیل بند شده بود، پیش از آن‌که دارو اثر کند و بی‎هوش شود، دوید دم در و شروع کرد به کوبیدن به در و فریاد زدن که این من را چیزخور کرده است و می‌خواهد به من تجاوز کند. او آن شب نجات یافت و بعد هم وکیل بند را از وکیل بندی عزل و به سالنی دیگر منتقل کردند. 
 
یکی از شیوه‌های رایج روابط جنسی در زندان‌های فعلی، رابطه دو نفره است که از جمله به آن «تک‌پَر» می‌گویند. در سال‌های زندان شما هم این شیوه زیست جنسی رایج بود؟ در آن سال‌ها هم رایج‌ترین نوع روابط جنسی در زندان، همین نوع رابطه دو نفره بود. گفته می‌شد فلانی «بچه» فلانی است. در این رابطه، یک زندانی جوان‌تر شریک جنسی کسی می‌شد که در زندان مواد فروشی می‌کرد یا باندی داشت و به نوعی صاحب قدرت، زور یا نفوذی بود و از رهگذر این رابطه، حاشیه امنی پیدا می‌کرد. هرچند این رابطه ناشی از نیاز بود و نتیجه اجباری که این نیاز به دنبال خود می‌آورد اما نمی‌توان آن را معادل تجاوز دانست. چون اگر زندانی تن به این رابطه نمی‌داد، کسی نمی‌توانست او را مجبور کند و می‎توانست در زندان هم سالم زندگی کند. البته نتیجه سالم زندگی کردن یعنی این‌که دیگر نمی‌توانست دعوا کند. پس ممکن بود دیگر تخت نداشته باشد و مجبور بود در کریدور بخوابد و به او اتاق ندهند. یعنی با قبول چنین وضعیتی، می‌توانست کماکان در زندان بماند بدون این‌که تن به چنین روابطی بدهد.
 
یعنی نیاز مادی یا نیاز به امنیت، مواد مخدر، اتاق و آسایش نسبی و مواردی از این دست می‌تواند موجب شکل گرفتن چنین پیوندهایی در زندان شود؟بله همین موارد. در زندان یک نظام طبقاتی خاصی حاکم است. این نظام تعیین می‌کند چه کسی در اتاق بخوابد و چه کسی در کریدور، چه کسی بالای تخت و چه کسی پایین تخت، چه کسی بخش بهتری از غذا را بگیرد، چه کسی «سینه‌کش» باشد(کسی که غذا را در زندان تقسیم می‌کند). این نظام طبقاتی و این نیازها ممکن است یک زندانی نوجوان را به این سمت سوق بدهد که با یک آدم ثروتمند، قدرتمند یا موادفروش در زندان دوست جنسی بشود و خودش را در اختیار زندانی صاحب قدرت قرار دهد و به اصطلاح، «فنچ»، «بچه» یا «چاقال» او شود.

آیا این نوع رابطه دو نفره نابرابر ناشی از نیاز را می‌توان رایج‌ترین نوع رابطه جنسی در زندان نامید؟بله، این نوع رابطه خیلی در زندان رایج است. اما این به آن معنا نیست که روابط سالم جنسی در زندان موضوعیت نداشته باشد. رابطه دو آدم برابر که از روی علاقه به شریک جنسی هم‎دیگر بدل می‌شوند هم در زندان وجود دارد. بگذارید همین‌جا یک نکته را روشن کنم؛ من باور دارم هر زندانی دگرجنس‌گرا، پس از یک‌سال در زندان ماندن و ندیدن جنس مخالف، به هم‎جنس خودش گرایش پیدا می‌کند. من خودم هم همین حس را داشتم. در واقع، این خیلی طبیعی است. البته من در مورد زندان مردان سخن می‌گویم.
 
گفته می‌شود برخی از زندانیان معتاد برای تامین پول مواد ناچار از تن فروشی می‌شوند و هر شب را در اتاقی به سر می‌برند و گاه بر سر این‌که یک شب را در چه اتاقی به سر ببرند؛ نزاع‌های خونین هم رُخ می‎دهد. سال‌هایی هم که شما زندانی بودید، این موضوع رایج بود؟ بله، تن فروشی در زندان، در آن زمان هم که من زندانی بودم، امری شایع بود. یک قاعده رایج در زندان این است که این جور زندانی‌ها را معمولا به بدترین بند تبعید می‌کنند. زمان زندان من، بدترین بند رجایی‌شهر، بند یک بود و زندانیان خطرناک‌ در آن نگه‌داری می‌شدند. یک مورد از این زندانی‌های تن‌فروش را من یادم می‌آید. این زندانی در نهایت در سلول انفرادی خودکشی کرد. البته گفتند خودکشی کرده است و من نمی‌دانم او را کشتند یا واقعا خودکشی کرد. این زندانی که در جوانی پایش به زندان باز شده بود، اعتیاد بسیار شدید داشت، تن‌فروشی می‌کرد، تزریق می‌کرد، ایدز هم داشت و علاوه بر همه این‌ها، گردن گیری هم می‌کرد؛ یعنی اگر کسی در زندان جرمی مرتکب می‌شد، مثلا موادی کشف می‌شد، گردن می‌گرفت و می‌گفت مال من است. آخرین مورد هم که به انفرادی منتقل شد، همان نتیجه گردن‌گیری بود. کسی را در بند کشته بودند و این رفته و گفته بود من این را کشتم. او را بردند انفرادی و بعد هم که گفتند خودکشی کرده است.
    این آدم وقتی خمار می‌شد، می‌آمد وسط سالن و داد می‌زد و می‌گفت «فلان… کسی که یک رُبعی (یعنی یک چهارم گرم هرویین) خرج … نکند.» از این آدم‌ها در زندان زیاد بودند. این را هم بگویم که تن‌فروشی‌ صرفا به خاطر اعتیاد بود چون زندانی خرج دیگری در زندان نداشت. خرج خریدن یک تُن ماهی یا یک نخ سیگار با شستن ظرف‌ها و لباس زندانی‌های دیگر هم تامین می‌شد و تنها اعتیاد بود که موجب تن‌فروشی زندانی می‌شد.
 
فارغ از زیر پا گذاشتن کرامت انسانی در مساله تن‌فروشی، یکی از خطرات جانبی تن فروشی در زندان، احتمال انتقال سریع بیماری‌های مقاربتی و عفونی است. این بیماری‌ها چه قدر در زندان رایج بودند؟
ابتدا این را بگویم که سه سالِ انتهای دوره ریاست‌جمهوری «محمد خاتمی»، بهداری زندان رجایی‌شهر بین زندانیان متقاضی کاندوم رایگان توزیع می‌کرد. البته تنها همان سه سال بود و با شروع دوره «محمود احمدی‌نژاد»، توزیع کاندوم هم متوقف شد. بیماری مقاربتی و عفونی، از جمله ایدز و هپاتیت در زندان بسیار شایع است اما واقعا نمی‌توان تشخیص داد ایدز و هپاتیت از طریق تزریق منتقل شده است یا تن فروشی و رابطه جنسی بدون حفاظت.
یکی از روایت‌های رایج در مورد زندان این است که وقتی مسوولان زندان بخواهند زندانیِ به تعبیرِ آن‌ها «مساله‌دار» را بترسانند، می‌گویند سفارش می‌کنند شرورهای زندان به او تجاوز کنند. این روالی عادی در زندان است و یا روایتی اغراق شده است؟
این جور تهدیدها در زندان رایج است. خود من هم تجربه این تهدیدها را دارم. اما این تهدید لزوما عملی نخواهند شد. موضوع به این سادگی نیست یا دست‌کم دوره زندان من به این سادگی نبود. باید روی یک نکته دوباره تاکید کنم که در نهایت هم‎چون یک قاعده و نه موارد استثنا، کسی که خودش نخواهد، وارد زیست جنسی زندان نخواهد شد. من وقتی زندان رفتم، تنها ۱۹ سالم بود. من را به «تبعیدگاه» که بدترین بند زندان بود، منتقل کردند. خیلی از زندانیان شرور اصطلاحا با چشم بدی هم به من نگاه می‌کردند اما مورد آزار جنسی قرار نگرفتم. این مصادف با زمانی بود که زندان «قصر» تعطیل شده بود و همه را از آن جا به رجایی‌شهر منتقل کرده بودند. چند تا از بچه‌هایِ زندانی از قصر آمده، با خودشان قرص آورده بودند. در آن زمان، اصلا در رجایی‌شهر مواد وجود نداشت. قرص‌های آن‌ها گم شد. آن‌ها به یک پسر جوان زندانی که کمی خُل وضع بود و ظرف‌هایشان را می‌شست، مشکوک شدند. تخت و بالش و وسایلش را گشتند اما قرص‌ها را پیدا نکردند. این چند زندانی این پسر را به اتاق بردند و با گوشت‌کوب و دست به او تجاوز کردند تا اعتراف کند قرص‌ها را کجا مخفی کرده است. این کار این‌ها باعث درست شدن یک دعوای شدیدی در سالن شد. عده‌ای به درستی یقه این چند نفر را گرفتند که به چه حقی این پسر را که عقل درست و حسابی هم نداشت، آزار داده‌اند. دعوا بالا گرفت و خون‎ریزی شد و چند نفر روانه بهداری شدند.
چنان‌که قبلا گفتم، نظام طبقاتی زندان خیلی پیچیده است و قوانین خاص خودش را هم دارد و به آسانی اجازه هر رفتاری را نمی‌دهد. البته ضروری است اضافه کنم که من درباره سال‌های زندان خودم صحبت می‎کنم. اما گزارش جدیدی از فضای زندان رجایی‌شهر در یک سال اخیر گرفته‎ام که خبر از فضای خیلی وحشتناکی می‌دهد که سنخیت چندانی با تجربه من ندارد.
زندانیان در چه شرایطی می‌توانند درخواست ملاقات شرعی (ملاقات زناشویی مرد زندانی با همسرش) بدهند و مسوولان زندان چه قدر با این درخواست‌ها موافقت می‌کنند؟
 همه زندانیان متأهل می‌توانند از ملاقات شرعی استفاده کنند مگر این‌که به هر دلیلی ملاقات ممنوع شده باشند. در حالت عادی، گرفتن ملاقات شرعی از ملاقات حضوری خیلی آسان‌تر است و زندانی تنها باید با همسر قانونی درخواست ملاقات شرعی داده باشد. ملاقات با همسر صیغه‌ای هم ممکن بود، اگر زندانی می‌توانست صیغه‌نامه معتبر ارایه دهد. زندانیان سیاسی با این باور که چنین ملاقاتی توهین به زنان است، برای ملاقات شرعی درخواست نمی‌دهند. بسته به نظر رییس زندان و یا مقررات زندان، به متقاضیان ملاقات شرعی معمولا هر دو هفته و یا یک ماه یک‌بار ملاقات حضوری می‌دادند. زمانی که من زندان بودم، در رجایی شهر اتاق‌های جدید را نساخته بودند و متقاضیان هر دو ماه یک بار ملاقات شرعی می‌گرفتند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۷۱
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک

یکی هم بود بنام #اصغر خشکن# اون اوایل فکر میکردم که کارش خشکشویی بوده. بعدها فهمیدم که نه، این معروف بوده که کارش رو #خوش# میکرده، بعضی‌ها می‌گفتند نه بابا، #خشک# میکرده. آخر سر نفهمیدم کدومش درسته، خوش یا خشک!
‌پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۹
۵۴
لشگر ششم ورماخت - لنگرود، ایران

یه بنده خدایی توی محلمون داشتیم که پیرِ خراباتی بود واسه خودش که تقریبا 20 سال توی زندان بود و این یه دونه از حرفاش بود: (( زندان جای مرد است اما مرد آن است که زندان ندیده باشد))
‌پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۱
۴۴
amirgheryou - تهران، ایران
از یه طرف میگه یارو ایدز داشت و معتاد بود اما برای دادن ترتیبش دعوا میشد بعد میگه من 19 سالم بود سالم موندم. به قول اون یارو مارو کشتن. توی زندان به زیر 50سال تجاوز میشه. بالای 50سال سرحال هم تجاوز میشه. بحصوص رجایی شهر. یه بار من گواهی نامه نداشتم تصادف کردم طرف کمی مصدوم شد. دادگاه نامه داده بود 500 هزار تومن جریمه بدل از زندان. من داشتم از سر کار میرفتم خونه. بابام زنگ زد برام حکم رو خوند 500هزار تومن جریمه و 3ماه زندان. من 3تا سکته پشت فرمون زدم و پیش خودم گفتم اگه برم زندان بخوان بهم تجاوز کنن باید آدم بکشم. چنتا بکشم تا بی خیال من بشن. اگه بریزن تو خواب دستوپامو بگیرن چه غلطی بکنم. هیچی تصمیم گرفتم برم خونه وسایلمو بردارم به سمت مرز برم. رفتم خونه دیدم بابام اشتباه خونده. البته نمیدونم شاید عمدی اونطوری خوند منو سرویس کنه.
‌پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۰
۴۴
amirgheryou - تهران، ایران

[::یا فاطمه زهرا - ونیز، ایتالیا::]. شاید اسمش اصغر خشتک بوده و خشتک درانی میکرده. خخخ.
‌پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۱۳:۰۱
۷۱
یا فاطمه زهرا - کپنهاگ ، دانمارک
[::amirgheryou - تهران، ایران::]. اگر منم طرز فکر شما رو داشتم که میشدم قاتل سریالی. میگن: هر چه پیش آید، خوش آید.
‌پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۱۵:۵۰
۴۴
amirgheryou - تهران، ایران
[::یا فاطمه زهرا - ونیز، ایتالیا::]. خدا خفت نکنه. :)
‌پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۵
۴۰
raha1984 - هامبورگ، آلمان
معتاد بود تزریق میکرد ایدز هم داشت !! بعد از این همه اطلاعات که همه داشتن تازه یارو که تن فروشی میکرده بقول گوینده ، باهاش همخوابی میکردن و خرجش رو هم میدادن !! یا اون ها خیلی خر بودن یا گوینده داره داستان سرایی و بزرگ نمایی میکنه !!
شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۱
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.