وحشت مرد بازرگان از جادو و طلسم همسر

رکنا: مرد بازرگان وقتی در دنیای خرافات از رمال شنید که در طلسم سیاه همسرش افتاده باور نمی‌کرد که این یک توطئه‌چینی از سوی دوست قدیمی‌اش است.
 

 مرد بازرگان چند ماهی می‌شد که بدبیاری می‌آورد و جالب اینکه دست به هرکاری می‌زد نه‌تنها سودی نداشت بلکه جز خسارت و زیان چیز دیگری نداشت.

این مرد که نمی‌دانست چرا وضعش به این شکل درآمده است برای رهایی از مشکلاتش دست به دامن این و آن شده بود و از یکی از دوستانش شنیده که همسرش وی را با دستنوشته‌ای شیطانی طلسم کرده است. این مرد ابتدا ادعای دوستش را نپذیرفت ولی زمانی که وضعش رو به وخامت گذاشت، به پیشنهاد دوستش نزد یک رمال رفت.

مرد 55 ساله به خانه عجیب مرد رمال رفت، خانه‌ای با ظاهری ترسناک که یکی از اتاق‌های آن دفتر کارش بود. وی وارد یک اتاق تاریک شد و پس از رو‌به‌رو شدن با مرد رمال وسط اتاق نشست. او شمعی روشن کرده و کنار آن نیز گوی شیشه‌ای‌اش را گذاشته بود. پس از حرف‌هایی که رد و بدل شد، پیرمرد مدام سرش را تکان می‌داد و ادعا می‌کرد که همسرش نقشه پلیدی را برایش طراحی کرده و همه زیان‌هایی که در زندگی‌اش بویژه در روابط تجاری‌اش می‌بیند از سوی اوست.

مرد بازرگان با پرداخت 500هزار تومان از خانه رمال بیرون آمد و به خانه‌اش بازگشت. وی که به رفتارهای همسرش مشکوک شده بود وی را زیر نظر گرفت و رختخواب و اتاق‌ها را به دنبال وردی می‌گشت که رمال ادعا کرده بود همسرش آن را جاسازی کرده است.

با گذشت چند هفته تاجر قدیمی که بشدت دچار بدبینی نسبت به اطرافیانش بویژه همسرش شده بود در اقدامی عجیب به دادگاه خانواده رفت و دادخواست طلاق داد و به قاضی گفت که همسرش روابط تجاری‌اش را به دوستانش لو می‌دهد؛ همسر تاجر نیز که در دادگاه حاضر بود به قاضی گفت: من خبری از روابط تجاری همسرم ندارم که بخواهم آنها را به کسی بگویم. نمی‌دانم من چرا باید این کار را انجام بدهم؟ من همسرم را دوست دارم و 35 سال است که در کنار وی زندگی می‌کنم و تا چند هفته پیش با وی احساس خوشبختی می‌کردم.

در ادامه و پس از اینکه قاضی فرصتی یکماهه به مرد شکاک داد، او برای دور بودن از محیط خانواده‌اش شب‌ها را نیز در شرکتش می‌ماند تا اینکه یکی از دوستان قدیمی‌اش گفت مردی را می‌شناسد که از طریق هیپنوتیزم می‌تواند به وی کمک کند.

فردای آن روز مرد کت‌و شلوارپوش با عینکی دودی و کیفی سیاه‌رنگ وارد دفتر بازرگان شد و ابزارهای عجیبی را از کیفش بیرون کشید، چند مهره، یک اسطرلاب و ...

مرد کت‌ و شلوارپوش وردهای عجیبی می‌خواند و مهره‌ها را روی میز به این سو و آن‌سو می‌ برد، نگاه‌های عجیبی به مهره‌ها و صورت مرد بازرگان می‌کرد و با نگاه‌هایش طوری وانمود می‌کرد که بازرگان در مهلکه بدی گرفتار شده و کمک به وی بسیار مشکل است. وی در ادامه زنجیری بلند را که در وسط آن مهره‌ای سیاه‌رنگ شبیه سر مار بود، نزدیک صورت مرد ساده‌لوح برد و شروع به تکان دادن کرد. وی این حرکت را چند بار انجام داد و پس از پایان رمالی ادعا کرد که همسرش با تاجری مشهور به نام حسن در ارتباط است و زمانی که او در خانه نیست نزد وی می‌رود.

بازرگان بی‌خبر از همه‌جا که بشدت از همسرش متنفر شده بود، نمی‌دانست زمانی که مرد کت‌ و شلوارپوش او را با هیپنوتیزم به خواب برده، به دستور مرد رمال هرچه پول و اسناد با ارزش در گاوصندوق داشته را به این مرد شیاد داده است.

ماجرا دزدی از گاوصندوق زمانی فاش شد که بازرگان متوجه شد 100 میلیون تومان از حسابش به سرقت رفته است. وی که در آستانه دیوانه شدن قرار داشت از وکیلش خواست تا با شکایت به مراجع مسوول، عامل یا عاملین زیان‌هایی که به وی وارد شده است را بیابد.

با مراجعه وکیل مرد بازرگان به دادسرا بازپرس پرونده به تیمی از پلیس دستور داد تا زوایای پیچیده این ماجرا را تحت تجسس قرار دهند.

پلیس برای رازگشایی از این پرونده، ارتباط تلفنی همسر بازرگان را تحت ردیابی‌های ویژه قرار داد که شواهد نشان می‌داد وی با فرد دیگری جز همسرش در ارتباط نبوده است. همچنین تحقیقات محلی و تعقیب و مراقبت‌های چند روزه پلیس نیز نشان داد که این زن هیچ دخالتی در ماجرای عجیب همسرش ندارد.

کارآگاهان پلیس در ادامه تحقیقات در یک قرار صوری توانستند مرد کت‌ و شلوارپوش را در یکی از پاتوق‌هایش دستگیر کنند و در بازرسی از وی ابزارهای رمالی و کتاب‌های وردنویسی جعلی به‌دست آورند.

مرد رمال که در بازجویی‌ها ادعای بی‌گناهی می‌کرد هنگامی که با شواهد و مدارک پلیس روبه‌رو شد و خود را در خطر افتادن به دام یک اتهام کلاهبرداری دید، لب به اعتراف باز کرد و پرده از راز تو‌درتوی برنامه‌ریزی شده برداشت و گفت: من مرد بازرگان را نمی‌شناختم و تا چند روز پیش وی را ندیده بودم. چند روز پیش مردی با من تماس گرفت و گفت می‌خواهد مشکل یکی از دوستانش را حل کنم، عصر آن روز به دفتر او می‌رفتم و این مرد به من پیشنهاد داد تا در برابر 5 میلیون تومان در اجرای نقشه‌اش به وی کمک کنم؛ ابتدا قبول نکردم ولی هنگامی که مبلغ را به 10میلیون تومان افزایش داد ناخواسته قبول کردم.

وی در ادامه افزود: چند روز بعد با تماس مرد بازرگان به دفتر وی رفتم و با خواندن وردهای چرند و پرند و حرکات دروغین وی را ترساندم و با استفاده از یک گردنبند وی را با هیپنوتیزم به خواب بردم و با دستوراتی که آن مرد داده بود به بازرگان گفتم گاوصندوقش را باز کند و پول و اسنادش را به من بدهد، پس از برداشتن پول‌ها و اسناد آنها را داخل کیفم گذاشتم و وی را بیدار کردم و با سر هم کردن اینکه همسرش به وی خیانت کرده، پولم را گرفتم و از دفتر بیرون آمدم و اسناد را به مرد فریبکار که داخل خودرو‌یش نشسته بود، دادم.
 
با ادعای رمال شیاد کارآگاهان پلیس با راهنمایی وی موفق شدند دزد اصلی را نیز دستگیر کنند. این شیاد در ابتدا اصرار بر بی‌گناهی داشت اما هنگامی که با مرد بازرگان روبه‌رو شد سرش را به زیر انداخت و حرفی نزد.
مرد بازرگان که با دیدن شریکش بسیار تعجب کرده بود، هنگامی که فهمید وی سناریوی شومی را برایش طراحی ‌کرده بود در تماس با همسرش از وی خواست تا برای بازگرداندن آبرویش از شریکش شکایت کند.
شریک نابکار که فکر نمی‌کرد در آخرین لحظات حضورش در ایران دستگیر شده باشد، شروع به بیان جزئیات نقشه‌اش کرد و گفت: من و کامران چندین سال است که شراکت می‌کنیم. در طول این سال‌ها رابطه بسیار خوبی داشتیم تا اینکه چند ماه پیش بین ما درگیری به وجود آمد، پس از برطرف شدن اختلافات و با توجه به اینکه وضع مالی وی بسیار بهتر از من بود تصمیم گرفتم با طراحی نقشه‌ای بدون عیب و نقص پول خوبی از وی به جیب بزنم و پس از آن به یک کشور اروپایی بروم و زندگی خوبی را آغاز کنم که نشد!
 
وی در ادامه افزود: با همدستی چندتن از دوستانم که نمی‌دانستند ناخواسته در نقشه من شرکت می‌کنند به دروغ در شرکت شایعه کردیم که همسر کامران برای وی توطئه‌ چینی کرده و سپس با معرفی یک رمال پیر فکرهای پلیدی را در ذهن وی پدید آوردیم، سپس من با مرد رمالی قرارداد بستم تا با هیپنوتیزم اسناد مالکیت کامران را از داخل گاوصندوق بیرون بیاورد و با تحویل دادن آن 10 میلیون تومان بگیرد، البته به این رمال نیز همانند رمال نخست گفته بودم تکرار کند که همسر کامران باعث این اتفاقات و زیان‌های وی شده است.
مرد شیاد با اشاره به نقشه‌های دیگرش گفت: پس از نقد کردن چک 100 میلیونی و فروش چند قطعه زمین کامران می‌خواستم امروز کشور را ترک کنم که چند ساعت مانده به پرواز و در مسیر فرودگاه دستگیر شدم.
بنابراین گزارش با دستور بازپرس پرونده پول و زمین‌های فروخته شده به بازرگان فریب خورده بازگردانده شد و پرونده مرد شیاد نیز با صدور کیفرخواست برای صادر شدن حکم مجازات به دادگاه ارجاع شد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۱۰۷
ایرانفردا - لندن، انگلستان
چقدر آدم باید احمق باشه که به این اراجیف اعتقاد داشته باشه. خرافه پرستى و مذهب زیر مجموعه هم هستن. همینکه کسى به دعا کردن اعتقاد داشته باشه رو پله اول خرافه پرستى وایساده و داره پله هارو دوتا یکى میره بالا! دعا و التماس دعا ! درخواست کمک یه آدم..... به طمع اینکه خودت هیچ نقشى در کار ها نداشته باشى و یه موجود خیالى به حرف اون یارو که از خودشون تنبل تره گوش کنه و کارهارو اونطور که میخواد بنفع اون راست و ریس کنه!!! اگه این خرافه پرستى نیست پس چیه؟ التماس دعا!!!
دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۰
۵۷
دوستدار - استهکلم، سوئد
شریک کامران و ان رمال پیر باید یک خیشاوندی با اخوند جماعت داشته باشن که توانستن کامران را فریب دهند و سرمایه اش را بالا بکشن.
دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۰:۳۹
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.