واکنش سردار کمالی به کلیپ آواز غمگین یک سرباز + ویدیو
رأی دهید
سردار موسی کمالی در واکنش به انتشار کلیپی از آواز خواندن غمگین یک سرباز که منجر به گریه کردن سرباز دیگری میشود در استوری اینستاگرام خود نوشت: سربازان مدافعان حریم نظم و امنیت کشور هستند و با تحمل سختی ها و شدائد زیاد امنیت و آرامش را برای ملت به ارمغان میآورند.
او سپس خطاب به یکی از سربازان حاضر در این ویدیو ادامه داد: هرچند به سربازان در خور شأن و منزلت سرباز ایران اسلامی توجه نمیشود اما تو محکم و استوار باش، سرت را بالا بگیر و از خود ضعف نشان نده و دشمن شادکن نباش.
کمالی در ابتدای این متن خود نیز فرازی از نهج البلاغه را آورده که در آن سربازان به عنوان دژ مردم، زینت زمامداران و مایه عزت دین و امنیت توصیف شدهاند.
در ادامه ویدئوی کلیپ آواز غمگین یک سرباز را مشاهده میکنید:
کمالی در ابتدای این متن خود نیز فرازی از نهج البلاغه را آورده که در آن سربازان به عنوان دژ مردم، زینت زمامداران و مایه عزت دین و امنیت توصیف شدهاند.
در ادامه ویدئوی کلیپ آواز غمگین یک سرباز را مشاهده میکنید:
دیدگاه خوانندگان
۳۹
scandal - برلین، آلمان
بوی گندم مال من، هر چه که دارم مال تو! ننگ بر خردار کمالی، که پدر و مادران را داغدار کرده و در سوی دیگر دارودسته های دزد سرگردنه سرزمین ایران به زمینخواری و چپاول ثروت کشور از همدیگر سبقت گرفته و در کانادا و لوس آنجلس بهترین شرایط زندگی را برای خود شان مهیا نمودند، ننگتان باد!
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
سال ۱۳۷۱ مثلا پارتی بازی کردم و افتادم سپاه پاسدران. خیلی خوش حال بودم تا روز تقسیم رسید. تقریبا ۸ گروهان بودیم. یک آقای محترم لباس شخصی اومد و شروع کرد سخنرانی کردن در مقام معلم. در نهایت گفت که همه ما مامور هستیم در آموزش و پروش به عنوان سرباز معلم. (اولین دوره سرباز معلمی). خلاصه گروهان ۱،۲،۳،۴ همگی افتادن استان تهران. من که تو گروهان ۵ بودم، افتادیم استان زنجان. ۲ ماهی در زنجان دوره معلمی دیدیم و روز تقسیم فرا رسید. جاتون خالی افتادم یک روستای به نام دلجک در طارم سفلی که نه آب داشت !!! و نه برق !!!. در ضمن جاده هم نداشت. باید در روستای بنام سنگان از مینی بوس پیاده میشدم و از راه جنگل یک ساعت پیاده روی میکردم تا برسم به روستای دلجک. این روستا در ارتفاعات خیلی بالا قرار داشت بطوری که سد منجیل و دریاچه کاملا قابل مشاهده بود. روزها درس میدادم و شبها تو یک اتاق کوچک داخل مدرسه با یک علا الدین و چراغ زنبوری همراه با شپش و کنه و هزار جونور دیگه تا صبح به خودم و سربازی لعنت میفرستادم. مردم روستا هم کردهای تبعیدی زمان رضا شاه بودن که فقط ترکی صحبت میکردن
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
و فارسی خیلی کم میدونستن. خلاصه ۳ ماه بیشتر دوام نیاوردم و رفتم آموزش و پرورش منطقه و گفتم من نمیتونم ادامه بدم. مدیر اونجا با بی احترامی برخورد کرد و منم خیلی محترمانه با یک کله و یک مشت زیر چشمش ، ۲ شب تو پاسگاه لوشان بازداشت بودم و روز سوم آزاد شدم و مستقیم برگشتم به شهر و دیار خودم و تا ۸ ماهی سرباز فراری بودم. خلاصه دوباره با پارتی برگشتم همون سپاه و تو تهران خدمت کردم.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. کرد کردستانی که در شهر زنجان ترکی صحبت میکرد تویی که باید فارسی آموزش میدادی ولی آنها بلد نبودن و نمیخواستن که بلد بشند و همه شما هم در کشور ایران زندگی میکردین و نیاز به یک زبان مشترک داشتین که همدیگر رو بفهمید!!! هی ...
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
[::منم هستم - استکهلم، سوئد::]. تو خودت فهمیدی چی گفتی ؟ فکر کنم باید به تو هم فارسی یاد بدم
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. نه عزیزم نوشته من نقد متن نوشته شما نیست. بلکه خودخواهی جدایی طلبان و تجزیه خواهانیست که اولا سالها پیش باعث بوجود آمدن اعلام خودمختاری کردستان ، و متعاقب آن کشتار و آزادسازی و بعضاء تبعید آنها به شهر های مختلف ایران جهت عدم شورش مجدد شدن هستش و دوم اینکه در زنجان شهری که تاریچه چندین هزار ساله دارنند و مردمان نها بیش از هزاران سال به زبان های رایج پارسی و دری و یا سایر زبان مربوط به آن زندگی می کردن الان به جزء زبان ترکی که آن هم ثمره اشغال چند ساله و سلطه عثمانیان در ایران بوده و مردمان چندین استان ایران زمین را که تا قبل از آن و حمله اعراب به ایران یک پارچه تقریبا صحبت میکردن وادار به حرف زدن به زبانی بیگانه کردن و عجبا که هنوز که هنوزه این مردم گرامی نمیخواهند اصل ماجرا را قبول کنند و همچنان اصرار به ندانستن ریشه تاریخی خود هستند. بگذریم قربونت برم شما برو شب عیدت رو خوش باش. نوروزت هم پیروز باشه.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۰
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
هرکس در این دوران به سربازی برود درک و فهمی از وضعیت بد جمهوری اسلامی ندارد.
پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۶
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
هرکس در این دوران به سربازی برود درک و فهمی از وضعیت بد جمهوری اسلامی ندارد.
پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۶
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. نه عزیزم نوشته من نقد متن نوشته شما نیست. بلکه خودخواهی جدایی طلبان و تجزیه خواهانیست که اولا سالها پیش باعث بوجود آمدن اعلام خودمختاری کردستان ، و متعاقب آن کشتار و آزادسازی و بعضاء تبعید آنها به شهر های مختلف ایران جهت عدم شورش مجدد شدن هستش و دوم اینکه در زنجان شهری که تاریچه چندین هزار ساله دارنند و مردمان نها بیش از هزاران سال به زبان های رایج پارسی و دری و یا سایر زبان مربوط به آن زندگی می کردن الان به جزء زبان ترکی که آن هم ثمره اشغال چند ساله و سلطه عثمانیان در ایران بوده و مردمان چندین استان ایران زمین را که تا قبل از آن و حمله اعراب به ایران یک پارچه تقریبا صحبت میکردن وادار به حرف زدن به زبانی بیگانه کردن و عجبا که هنوز که هنوزه این مردم گرامی نمیخواهند اصل ماجرا را قبول کنند و همچنان اصرار به ندانستن ریشه تاریخی خود هستند. بگذریم قربونت برم شما برو شب عیدت رو خوش باش. نوروزت هم پیروز باشه.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۰
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
[::منم هستم - استکهلم، سوئد::]. تو خودت فهمیدی چی گفتی ؟ فکر کنم باید به تو هم فارسی یاد بدم
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. کرد کردستانی که در شهر زنجان ترکی صحبت میکرد تویی که باید فارسی آموزش میدادی ولی آنها بلد نبودن و نمیخواستن که بلد بشند و همه شما هم در کشور ایران زندگی میکردین و نیاز به یک زبان مشترک داشتین که همدیگر رو بفهمید!!! هی ...
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
و فارسی خیلی کم میدونستن. خلاصه ۳ ماه بیشتر دوام نیاوردم و رفتم آموزش و پرورش منطقه و گفتم من نمیتونم ادامه بدم. مدیر اونجا با بی احترامی برخورد کرد و منم خیلی محترمانه با یک کله و یک مشت زیر چشمش ، ۲ شب تو پاسگاه لوشان بازداشت بودم و روز سوم آزاد شدم و مستقیم برگشتم به شهر و دیار خودم و تا ۸ ماهی سرباز فراری بودم. خلاصه دوباره با پارتی برگشتم همون سپاه و تو تهران خدمت کردم.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
سال ۱۳۷۱ مثلا پارتی بازی کردم و افتادم سپاه پاسدران. خیلی خوش حال بودم تا روز تقسیم رسید. تقریبا ۸ گروهان بودیم. یک آقای محترم لباس شخصی اومد و شروع کرد سخنرانی کردن در مقام معلم. در نهایت گفت که همه ما مامور هستیم در آموزش و پروش به عنوان سرباز معلم. (اولین دوره سرباز معلمی). خلاصه گروهان ۱،۲،۳،۴ همگی افتادن استان تهران. من که تو گروهان ۵ بودم، افتادیم استان زنجان. ۲ ماهی در زنجان دوره معلمی دیدیم و روز تقسیم فرا رسید. جاتون خالی افتادم یک روستای به نام دلجک در طارم سفلی که نه آب داشت !!! و نه برق !!!. در ضمن جاده هم نداشت. باید در روستای بنام سنگان از مینی بوس پیاده میشدم و از راه جنگل یک ساعت پیاده روی میکردم تا برسم به روستای دلجک. این روستا در ارتفاعات خیلی بالا قرار داشت بطوری که سد منجیل و دریاچه کاملا قابل مشاهده بود. روزها درس میدادم و شبها تو یک اتاق کوچک داخل مدرسه با یک علا الدین و چراغ زنبوری همراه با شپش و کنه و هزار جونور دیگه تا صبح به خودم و سربازی لعنت میفرستادم. مردم روستا هم کردهای تبعیدی زمان رضا شاه بودن که فقط ترکی صحبت میکردن
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۳۹
scandal - برلین، آلمان
بوی گندم مال من، هر چه که دارم مال تو! ننگ بر خردار کمالی، که پدر و مادران را داغدار کرده و در سوی دیگر دارودسته های دزد سرگردنه سرزمین ایران به زمینخواری و چپاول ثروت کشور از همدیگر سبقت گرفته و در کانادا و لوس آنجلس بهترین شرایط زندگی را برای خود شان مهیا نمودند، ننگتان باد!
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳
۳۹
scandal - برلین، آلمان
بوی گندم مال من، هر چه که دارم مال تو! ننگ بر خردار کمالی، که پدر و مادران را داغدار کرده و در سوی دیگر دارودسته های دزد سرگردنه سرزمین ایران به زمینخواری و چپاول ثروت کشور از همدیگر سبقت گرفته و در کانادا و لوس آنجلس بهترین شرایط زندگی را برای خود شان مهیا نمودند، ننگتان باد!
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
سال ۱۳۷۱ مثلا پارتی بازی کردم و افتادم سپاه پاسدران. خیلی خوش حال بودم تا روز تقسیم رسید. تقریبا ۸ گروهان بودیم. یک آقای محترم لباس شخصی اومد و شروع کرد سخنرانی کردن در مقام معلم. در نهایت گفت که همه ما مامور هستیم در آموزش و پروش به عنوان سرباز معلم. (اولین دوره سرباز معلمی). خلاصه گروهان ۱،۲،۳،۴ همگی افتادن استان تهران. من که تو گروهان ۵ بودم، افتادیم استان زنجان. ۲ ماهی در زنجان دوره معلمی دیدیم و روز تقسیم فرا رسید. جاتون خالی افتادم یک روستای به نام دلجک در طارم سفلی که نه آب داشت !!! و نه برق !!!. در ضمن جاده هم نداشت. باید در روستای بنام سنگان از مینی بوس پیاده میشدم و از راه جنگل یک ساعت پیاده روی میکردم تا برسم به روستای دلجک. این روستا در ارتفاعات خیلی بالا قرار داشت بطوری که سد منجیل و دریاچه کاملا قابل مشاهده بود. روزها درس میدادم و شبها تو یک اتاق کوچک داخل مدرسه با یک علا الدین و چراغ زنبوری همراه با شپش و کنه و هزار جونور دیگه تا صبح به خودم و سربازی لعنت میفرستادم. مردم روستا هم کردهای تبعیدی زمان رضا شاه بودن که فقط ترکی صحبت میکردن
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
و فارسی خیلی کم میدونستن. خلاصه ۳ ماه بیشتر دوام نیاوردم و رفتم آموزش و پرورش منطقه و گفتم من نمیتونم ادامه بدم. مدیر اونجا با بی احترامی برخورد کرد و منم خیلی محترمانه با یک کله و یک مشت زیر چشمش ، ۲ شب تو پاسگاه لوشان بازداشت بودم و روز سوم آزاد شدم و مستقیم برگشتم به شهر و دیار خودم و تا ۸ ماهی سرباز فراری بودم. خلاصه دوباره با پارتی برگشتم همون سپاه و تو تهران خدمت کردم.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. کرد کردستانی که در شهر زنجان ترکی صحبت میکرد تویی که باید فارسی آموزش میدادی ولی آنها بلد نبودن و نمیخواستن که بلد بشند و همه شما هم در کشور ایران زندگی میکردین و نیاز به یک زبان مشترک داشتین که همدیگر رو بفهمید!!! هی ...
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
[::منم هستم - استکهلم، سوئد::]. تو خودت فهمیدی چی گفتی ؟ فکر کنم باید به تو هم فارسی یاد بدم
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. نه عزیزم نوشته من نقد متن نوشته شما نیست. بلکه خودخواهی جدایی طلبان و تجزیه خواهانیست که اولا سالها پیش باعث بوجود آمدن اعلام خودمختاری کردستان ، و متعاقب آن کشتار و آزادسازی و بعضاء تبعید آنها به شهر های مختلف ایران جهت عدم شورش مجدد شدن هستش و دوم اینکه در زنجان شهری که تاریچه چندین هزار ساله دارنند و مردمان نها بیش از هزاران سال به زبان های رایج پارسی و دری و یا سایر زبان مربوط به آن زندگی می کردن الان به جزء زبان ترکی که آن هم ثمره اشغال چند ساله و سلطه عثمانیان در ایران بوده و مردمان چندین استان ایران زمین را که تا قبل از آن و حمله اعراب به ایران یک پارچه تقریبا صحبت میکردن وادار به حرف زدن به زبانی بیگانه کردن و عجبا که هنوز که هنوزه این مردم گرامی نمیخواهند اصل ماجرا را قبول کنند و همچنان اصرار به ندانستن ریشه تاریخی خود هستند. بگذریم قربونت برم شما برو شب عیدت رو خوش باش. نوروزت هم پیروز باشه.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۰
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
هرکس در این دوران به سربازی برود درک و فهمی از وضعیت بد جمهوری اسلامی ندارد.
پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۶
۳۹
scandal - برلین، آلمان
بوی گندم مال من، هر چه که دارم مال تو! ننگ بر خردار کمالی، که پدر و مادران را داغدار کرده و در سوی دیگر دارودسته های دزد سرگردنه سرزمین ایران به زمینخواری و چپاول ثروت کشور از همدیگر سبقت گرفته و در کانادا و لوس آنجلس بهترین شرایط زندگی را برای خود شان مهیا نمودند، ننگتان باد!
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
[::منم هستم - استکهلم، سوئد::]. تو خودت فهمیدی چی گفتی ؟ فکر کنم باید به تو هم فارسی یاد بدم
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
سال ۱۳۷۱ مثلا پارتی بازی کردم و افتادم سپاه پاسدران. خیلی خوش حال بودم تا روز تقسیم رسید. تقریبا ۸ گروهان بودیم. یک آقای محترم لباس شخصی اومد و شروع کرد سخنرانی کردن در مقام معلم. در نهایت گفت که همه ما مامور هستیم در آموزش و پروش به عنوان سرباز معلم. (اولین دوره سرباز معلمی). خلاصه گروهان ۱،۲،۳،۴ همگی افتادن استان تهران. من که تو گروهان ۵ بودم، افتادیم استان زنجان. ۲ ماهی در زنجان دوره معلمی دیدیم و روز تقسیم فرا رسید. جاتون خالی افتادم یک روستای به نام دلجک در طارم سفلی که نه آب داشت !!! و نه برق !!!. در ضمن جاده هم نداشت. باید در روستای بنام سنگان از مینی بوس پیاده میشدم و از راه جنگل یک ساعت پیاده روی میکردم تا برسم به روستای دلجک. این روستا در ارتفاعات خیلی بالا قرار داشت بطوری که سد منجیل و دریاچه کاملا قابل مشاهده بود. روزها درس میدادم و شبها تو یک اتاق کوچک داخل مدرسه با یک علا الدین و چراغ زنبوری همراه با شپش و کنه و هزار جونور دیگه تا صبح به خودم و سربازی لعنت میفرستادم. مردم روستا هم کردهای تبعیدی زمان رضا شاه بودن که فقط ترکی صحبت میکردن
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. نه عزیزم نوشته من نقد متن نوشته شما نیست. بلکه خودخواهی جدایی طلبان و تجزیه خواهانیست که اولا سالها پیش باعث بوجود آمدن اعلام خودمختاری کردستان ، و متعاقب آن کشتار و آزادسازی و بعضاء تبعید آنها به شهر های مختلف ایران جهت عدم شورش مجدد شدن هستش و دوم اینکه در زنجان شهری که تاریچه چندین هزار ساله دارنند و مردمان نها بیش از هزاران سال به زبان های رایج پارسی و دری و یا سایر زبان مربوط به آن زندگی می کردن الان به جزء زبان ترکی که آن هم ثمره اشغال چند ساله و سلطه عثمانیان در ایران بوده و مردمان چندین استان ایران زمین را که تا قبل از آن و حمله اعراب به ایران یک پارچه تقریبا صحبت میکردن وادار به حرف زدن به زبانی بیگانه کردن و عجبا که هنوز که هنوزه این مردم گرامی نمیخواهند اصل ماجرا را قبول کنند و همچنان اصرار به ندانستن ریشه تاریخی خود هستند. بگذریم قربونت برم شما برو شب عیدت رو خوش باش. نوروزت هم پیروز باشه.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۰
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
و فارسی خیلی کم میدونستن. خلاصه ۳ ماه بیشتر دوام نیاوردم و رفتم آموزش و پرورش منطقه و گفتم من نمیتونم ادامه بدم. مدیر اونجا با بی احترامی برخورد کرد و منم خیلی محترمانه با یک کله و یک مشت زیر چشمش ، ۲ شب تو پاسگاه لوشان بازداشت بودم و روز سوم آزاد شدم و مستقیم برگشتم به شهر و دیار خودم و تا ۸ ماهی سرباز فراری بودم. خلاصه دوباره با پارتی برگشتم همون سپاه و تو تهران خدمت کردم.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
هرکس در این دوران به سربازی برود درک و فهمی از وضعیت بد جمهوری اسلامی ندارد.
پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۶
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. کرد کردستانی که در شهر زنجان ترکی صحبت میکرد تویی که باید فارسی آموزش میدادی ولی آنها بلد نبودن و نمیخواستن که بلد بشند و همه شما هم در کشور ایران زندگی میکردین و نیاز به یک زبان مشترک داشتین که همدیگر رو بفهمید!!! هی ...
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. کرد کردستانی که در شهر زنجان ترکی صحبت میکرد تویی که باید فارسی آموزش میدادی ولی آنها بلد نبودن و نمیخواستن که بلد بشند و همه شما هم در کشور ایران زندگی میکردین و نیاز به یک زبان مشترک داشتین که همدیگر رو بفهمید!!! هی ...
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۹
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
هرکس در این دوران به سربازی برود درک و فهمی از وضعیت بد جمهوری اسلامی ندارد.
پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۶
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
و فارسی خیلی کم میدونستن. خلاصه ۳ ماه بیشتر دوام نیاوردم و رفتم آموزش و پرورش منطقه و گفتم من نمیتونم ادامه بدم. مدیر اونجا با بی احترامی برخورد کرد و منم خیلی محترمانه با یک کله و یک مشت زیر چشمش ، ۲ شب تو پاسگاه لوشان بازداشت بودم و روز سوم آزاد شدم و مستقیم برگشتم به شهر و دیار خودم و تا ۸ ماهی سرباز فراری بودم. خلاصه دوباره با پارتی برگشتم همون سپاه و تو تهران خدمت کردم.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۳۵
منم هستم - استکهلم، سوئد
[::heerad - کوالا لامپور، مالزی::]. نه عزیزم نوشته من نقد متن نوشته شما نیست. بلکه خودخواهی جدایی طلبان و تجزیه خواهانیست که اولا سالها پیش باعث بوجود آمدن اعلام خودمختاری کردستان ، و متعاقب آن کشتار و آزادسازی و بعضاء تبعید آنها به شهر های مختلف ایران جهت عدم شورش مجدد شدن هستش و دوم اینکه در زنجان شهری که تاریچه چندین هزار ساله دارنند و مردمان نها بیش از هزاران سال به زبان های رایج پارسی و دری و یا سایر زبان مربوط به آن زندگی می کردن الان به جزء زبان ترکی که آن هم ثمره اشغال چند ساله و سلطه عثمانیان در ایران بوده و مردمان چندین استان ایران زمین را که تا قبل از آن و حمله اعراب به ایران یک پارچه تقریبا صحبت میکردن وادار به حرف زدن به زبانی بیگانه کردن و عجبا که هنوز که هنوزه این مردم گرامی نمیخواهند اصل ماجرا را قبول کنند و همچنان اصرار به ندانستن ریشه تاریخی خود هستند. بگذریم قربونت برم شما برو شب عیدت رو خوش باش. نوروزت هم پیروز باشه.
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۵۰
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
سال ۱۳۷۱ مثلا پارتی بازی کردم و افتادم سپاه پاسدران. خیلی خوش حال بودم تا روز تقسیم رسید. تقریبا ۸ گروهان بودیم. یک آقای محترم لباس شخصی اومد و شروع کرد سخنرانی کردن در مقام معلم. در نهایت گفت که همه ما مامور هستیم در آموزش و پروش به عنوان سرباز معلم. (اولین دوره سرباز معلمی). خلاصه گروهان ۱،۲،۳،۴ همگی افتادن استان تهران. من که تو گروهان ۵ بودم، افتادیم استان زنجان. ۲ ماهی در زنجان دوره معلمی دیدیم و روز تقسیم فرا رسید. جاتون خالی افتادم یک روستای به نام دلجک در طارم سفلی که نه آب داشت !!! و نه برق !!!. در ضمن جاده هم نداشت. باید در روستای بنام سنگان از مینی بوس پیاده میشدم و از راه جنگل یک ساعت پیاده روی میکردم تا برسم به روستای دلجک. این روستا در ارتفاعات خیلی بالا قرار داشت بطوری که سد منجیل و دریاچه کاملا قابل مشاهده بود. روزها درس میدادم و شبها تو یک اتاق کوچک داخل مدرسه با یک علا الدین و چراغ زنبوری همراه با شپش و کنه و هزار جونور دیگه تا صبح به خودم و سربازی لعنت میفرستادم. مردم روستا هم کردهای تبعیدی زمان رضا شاه بودن که فقط ترکی صحبت میکردن
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۸:۳۲
۵۲
heerad - کوالا لامپور، مالزی
[::منم هستم - استکهلم، سوئد::]. تو خودت فهمیدی چی گفتی ؟ فکر کنم باید به تو هم فارسی یاد بدم
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۶
۳۹
scandal - برلین، آلمان
بوی گندم مال من، هر چه که دارم مال تو! ننگ بر خردار کمالی، که پدر و مادران را داغدار کرده و در سوی دیگر دارودسته های دزد سرگردنه سرزمین ایران به زمینخواری و چپاول ثروت کشور از همدیگر سبقت گرفته و در کانادا و لوس آنجلس بهترین شرایط زندگی را برای خود شان مهیا نمودند، ننگتان باد!
چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۳
