آذری جهرمی؛ بورسیه وزارت نیرو شاغل در وزارت اطلاعات + وزیر ارتباطات !
رأی دهید
او از دوران نوجوانی و تحصیلات متوسطه اش که در جهرم گذشته است می گوید و اینکه : «من فعالیت سیاسی نداشتم ، عضو بسیج بودم، چون بچههای مذهبی جدا از این که تفکر سیاسی شان راست بود یاچپ عضو بسیج بودند و رویکرد بسیج هم مثل امروز نبود. من کلاس سوم راهنمایی بودم، اما در کمیته برگزاری کنکور آزمایشی بسیج فعال بودم. به دانش آموزان جهرم دفترچههای آمادگی کنکور میدادیم، سؤالهایی را که معلمها آماده میکردند با دستگاه استنسیل برای بچهها کپی میگرفتیم و آزمون برگزار میکردیم. در واکسیناسیون فلج اطفال هم کمک میکردیم. خلاصه فعالیت بسیج به این موضوعات برمی گشت و همین فعالیتهای اجتماعی هم در شخصیت من خیلی تاثیر گذاشت.»
وی سپس به دوران تحصیل دانشگاهش اشاره می کند و اینکه بورسیه وزارت نیرو بوده است اما چگونه این بورس به وی اعطا شده را نمی گوید : «ما دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق، بورسیه وزارت نیرو بودیم. سال دوم دانشگاه بودم که از طرف مرحوم ابوترابی به من پیشنهاد شد به وزارت اطلاعات بروم. ایشان من را معرفی کرده بود و از وزارت به من مراجعه شد. ابتدا قبول نکردم و با خودم فکر میکردم، اما در نهایت پذیرفتم! و از اواخر سال ۱۳۸۰ وارد وزارت اطلاعات شدم. هنوز دانشجو بودم و بعد که درسم تمام شد، بعد به صورت تمام وقت مشغول شدم و تا سال ۱۳۸۸ آن جا بودم. بعد هم به سازمان تنظیم مقررات رفتم.»
او از فعالیت در وزارت اطلاعات دولت احمدی نژاد می گوید : «وقتی توی معاونت فنی وزارت اطلاعات کار میکنید، تفاوتی ندارد که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور باشد یا آقای روحانی ، معاونت فنی جایی است که در آن جا از رویکردهای سیاسی خیلی بحث نمیشود. در وزارت معروف است که بچههای معاونت فنی، بیشتر آدمهای روشنفکری هستند که با مسائل فنی و تکنولوژیک درگیر شده اند.»
وی درباره پایان فعالیتش در وزارت اطلاعات می گوید : «البته کسی که مسئولیت فنی دارد هم برای کارش خط قرمز دارد و بعد شاید به جایی برسد که بگوید از این جا به بعد خط قرمز من است و من در وزارت اطلاعات با وضعیتی مواجه شدم که از خط قرمزهای خودم نمی خواستم رد شوم ، البته بعضی امور طبقه بندی دارد و من نمیتوانم درباره آن حرف بزنم. ولی من هم در دورهای که آنجا بودم چنین مشکلی با خط قرمزهای خودم داشتم.»
او در ادامه از اینکه چطور مدیرکل روابط عمومی وزارت ارتباطات شد می گوید : «یک روز به من در محل کارم در سازمان ملی استاندارد تلفن شد و گفتند مدیرکل حوزه وزارتی وزارت ارتباطات میخواهد با شما صحبت کند. ایشان به من گفت: آقای وزیر خواسته شما از فردا به عنوان مدیر روابط عمومی مشغول به کار شوید. اول فکر کردم شوخی میکنند، بعد فهمیدم جدی است.
همان روز رفتم وزارت خانه و دیدم حکمی هم به نام من نوشته شده، اما هنوز امضای آقای وزیر پای آن نیست. خیلی عجیب بود، چون تا آن زمان من هیچ شناختی از ایشان نداشتم.»
او در مورد پایین بودی رای اعتماد مجلس درباره خودش گفت: «سه طیف مخالف وزیر شدن من بودند. یک طیف اصلاح طلبان بودند، چون خودشان برای این وزارتخانه گزینه داشتند. از طرف دیگر من را هم نمیشناختند و شناختهایی هم که به آنها منتقل شده بود نادرست بود و بر اساس آن من را یک آدم تند امنیتی میدانستند. یک طیف هم اصول گرایان نزدیک به برخی نهادهای امنیتی بودند که جنس مخالفت آنها به درگیریهای صنفی برمی گشت که میگفتند وزارت ارتباطات اگر دست یک آدم باسابقه امنیتی باشد تعامل ما خیلی سختتر است تا این که دست یک آدم سیویل و فنی باشد.
آنها هم به سابقه من در وزارت اطلاعات استناد میکردند و میگفتند با مهندس میشود ساخت، اما با امنیتی نمیشود تعامل کرد. یک عده هم بودند که میگفتند این وزارتخانه را نمیشود بدهیم دست یک بچه.» ناخودآگاه به جای کلمه بچه که به کار برده بود گفتم «جوان» که خندید و گفت: «جوان نه، بچه!» و بیشتر خندید. بعد هم گفت: «فضای افکار عمومی درباره من به شدت منفی بود. بعضا رقابتهای درونی خود وزارت خانه هم به بیرون منتقل میشد و تأثیر میگذاشت. اما در نهایت عاملی که باعث شد من در مجلس رأی بیاورم همین عامل جوانی بود.