بازداشت همسر دوم در ماجرای مرگ مرد بازنشسته

راز مرگ مرد میانسالی که جسدش در میان زباله‌ها پیدا شده بود با دستگیری همسر دومش و یک مرد غریبه فاش شد.
 
 اوایل فروردین مرد میانسالی به پلیس مراجعه کرد و از ناپدید شدن برادرش خبر داد. او گفت: خشایار، برادرم بازنشسته است و بعد از بازنشستگی اقدام به خرید و فروش ملک می‌کرد. صبح دیروز برادرم برای ورزش به پارکی در نزدیک خانه شان رفت اما دیگر برنگشت. برادرم همیشه برای ورزش صبح‌ها از خانه خارج می‌شد. نگرانش هستم و مطمئنم که اتفاقی برایش رخ داده است.با شکایت مرد میانسال تحقیقات برای یافتن خشایار آغاز شد. در تحقیق از همسر خشایار او نیز مدعی بود که شوهرش مثل همیشه خانه را برای ورزش ترک کرده و دیگر برنگشته است.
کشف جسد

تحقیقات برای یافتن مرد میانسال ادامه داشت تا این‌که 19 فروردین و تنها 5 روز پس از ناپدید شدن خشایار جسد مرد میانسالی در میان زباله‌های حومه پردیس پیدا شد. از آنجایی که هیچ مدرک هویتی همراه جسد نبود، جسد مجهول الهویه به پزشکی قانونی منتقل شد.

 کارآگاهان جنایی به سراغ پرونده‌های افراد گمشده رفته و در میان این پرونده‌ها دریافتند که جسد کشف شده با خشایار شباهت دارد بنابراین، از خانواده او خواسته شد برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی بروند. بدین ترتیب خانواده خشایار جسد را شناسایی کرده و راز ناپدید شدن مرد بازنشسته پس از چند ماه برملا شد.در ادامه بررسی‌ها کارآگاهان دریافتند که همسر خشایار بعد از ناپدید شدن او با مرد متأهلی به نام بهروز ازدواج موقت کرده است.بدین ترتیب فرنگیس 38 ساله بازداشت شد و او در تحقیقات گفت: من همسر دوم خشایار بودم همسر اولش فوت کرده بود با این‌که اختلاف سنی زیادی داشتیم اما رابطه مان خوب بود. از زمانی هم که اوناپدید شد برای پیدا کردنش به تمام دوست و آشنایان زنگ زدم.

او ادامه داد: یکی از افرادی که برای گرفتن خبری از همسرم با آنها تماس گرفتم بهروز بود. او مدعی بود که از همسرم بی‌خبر است اما مدتی بعد به بهانه خرید ملک با من تماس گرفت. بعد از آن هم به من پیشنهاد عقد موقت داد و من هم با او ازدواج کردم.
ردپای یک مرد
درحالی که زن جوان چنین اظهاراتی داشت، کارآگاهان پی بردند که آخرین بار بهروز و خشایار باهم بوده‌اند. سرنخ‌های بدست آمده و مدارک جمع شده این احتمال را قوت بخشید که بهروز در این ماجرا دست دارد و بدین ترتیب او بازداشت شد.

بهروز در تحقیقات گفت: من جنایتی مرتکب نشده ام. ما معاملات ملکی داشتیم و همین معاملات کم کم باعث شد تا با هم اختلاف مالی پیدا کنیم. روز حادثه به سراغ خشایار رفتم تا باهم صحبت کنیم.او ادامه داد: خشایار سوار خودروام شد و باهم سر اختلافات مالی بحثمان شد. ناگهان حالش بد شد و از هوش رفت. خیلی ترسیده بود و نمی‌دانستم چکار باید بکنم. بعد هم متوجه شدم که نفس نمی‌کشد، برای همین به سمت پردیس رفته و جسدش را در میان زباله‌ها رها کردم. فکر می‌کردم اگر او را به بیمارستان ببرم کسی حرف هایم را باور نکند و بی‌گناه بازداشت شوم.درحالی که مرد جوان منکر جنایت بوده و مدعی است که خشایار تنها به خاطر سکته قلبی فوت کرده است اما بازپرس جنایی دستور بازداشت هر دوی آنها را صادر کرد تا تحقیقات تکمیلی در این خصوص صورت گیرد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.