پشت پرده قتل مادرزن!

جوان 24 ساله ای که متهم است بیستم آذرگذشته و در پی بروز اختلافات خانوادگی،  مادر زن 39 ساله اش را در شهرستان تربت جام با واردآوردن بیش از 25 ضربه چاقو به قتل رسانده است به تشریح سرگذشت خود پرداخت و اعتیاد را ریشه این جنایت هولناک دانست. آن چه می خوانید نتیجه گفت وگوی یک ساعته خبرنگار  روزنامه خراسان با متهم این پرونده جنایی در مشهد است.
اسمت چیست و چند سال داری؟
حیدر «ج» هستم و 24 سال دارم.

چند خواهر و برادر داری؟
سه خواهر بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده اند و برادری ندارم اما افسوس می خورم که کاش حداقل یک برادر بزرگ‌تر از خودم داشتم که در زندگی مرا راهنمایی می کرد چرا که پدرم را در دوران نوزادی از دست داده ام و هیچ راهنمایی برای نشان دادن مسیر صحیح زندگی نداشتم.

با همسرت چگونه آشنا شده ای؟
او دخترعمویم بود و خانواده شریفی داشت. آن ها خیلی با معرفت بودند و از سوی دیگر هم نجابت دخترعمویم موجب شد عاشقش شوم.

معتادی؟
بله

چه نوع موادی مصرف می کنی؟
چند سال مواد مخدر سنتی مصرف می کردم اما از حدود یک سال قبل به مواد مخدر صنعتی روی آوردم.

چرا؟ 
می خواستم موضوع اعتیادم را پنهان کنم. همه اطرافیانم فهمیده بودند که من معتاد هستم. از سوی دیگر هم شیشه و کریستال بو نداشت و من به راحتی داخل خودرو مصرف می کردم.

هیچ وقت تلاش نکردی اعتیادت را ترک کنی؟
بیشتر از 20 بار ترک کردم چرا که همواره از سوی خانواده همسرم تحت فشار بودم ولی این گونه ترک کردن بیشتر از چند روز دوام نمی آورد.

در خانه خودت مواد مصرف می کردی؟
نه! من و همسرم در منزل مادرم زندگی می کردیم. نزد او سیگار می کشیدم ولی هیچ وقت مرا هنگام مصرف موادمخدر ندیده بود. با این حال همه می دانستند که من اعتیاد شدیدی به مواد دارم.

یعنی همسرت به خاطر استعمال سیگار ناراحت نبود؟
چرا! گاهی کارمان به اوقات تلخی هم می کشید ولی شاید با خودش فکر می کرد به خاطر سیگار زندگی اش را متلاشی نکند.

از این که اعتیادت را پنهان می کردی چه حسی داشتی؟
در واقع خودم را گول می زدم چرا که سر و وضع آشفته، رنگ چهره و رفتارهایم همه چیز را نمایان می کرد.

اولین اختلاف جدی تو با خانواده همسرت چگونه آغاز شد؟
در یکی از شب ها زمانی که مواد مخدر صنعتی مصرف می کردم به اتفاق همسرم به منزل عمویم رفتیم. آن شب پدر و مادر همسرم طاقت نیاوردند و در نهایت بی پرده به من گفتند: «ما بچه نیستیم و می دانیم که مواد مصرف می کنی و در مسیر بدبختی و فلاکت قرار گرفته ای! اگر تا یک ماه دیگر اعتیادت را ترک نکنی دیگر طلاق دخترمان را می گیریم.»

تو چه گفتی؟
مثل همیشه انکار کردم و زیر بار نرفتم.

عاقبت چه کار کردی؟
من وانمود می کردم که اعتیاد ندارم و سر این موضوع خیلی هم اصرار داشتم ولی مادرزنم مرا تحت فشار قرار داده بود تا به هر شکل ممکن اعتیادم را ترک کنم. اختلافات ما به جایی رسید که نتوانستم فرزند شیرخواره ام را ببینم این در حالی بود که هر روز مقدار مصرفم بیشتر می شد.

چرا تصمیم به قتل گرفتی؟
با خودم می اندیشیدم اگر مادرزنم را از میان بردارم دیگر کسی کاری به کارم ندارد و من نه تنها به مصرف مواد مخدر ادامه می دهم بلکه همسرم نیز به زندگی با من بازمی گردد ولی غافل بودم از این که می گویند «هیچ گاه خون پایمال نمی شود»

یعنی فکر می کردی دستگیر نمی شوی؟
نه! چون نقشه ام را طوری طرح کرده بودم که پلیس تصور کند دزدان، مادرزنم را به قتل رسانده اند.

چگونه؟
وقتی مادرزنم را با ضربات چاقو کشتم دستکش های پدرزنم را از روی دیوار برداشتم و آن ها را به خون مادرزنم  آغشته کردم سپس با همان دستکش های خون آلود لوازم منزل و لباس های داخل کمد و همچنین اطراف محلی را که زعفران نگهداری می کردند به هم ریختم تا پلیس  تصور کند  دزدان برای یافتن زعفران ها دست به جنایت زده اند اما آن ها را پیدا نکرده اند.

آن لحظه فرزند سه ساله مادرزنت نیز خواب بود، اگر بیدار می شد چه می کردی؟
می دانستم او خواب سنگینی دارد و بیدار نمی شود همین گونه هم شد، تا زمانی که من از خانه گریختم او همچنان کنار بخاری خواب بود ولی اگر بیدار می شد چون مرا می شناخت شاید تصمیم دیگری می گرفتم.

فکر می کنی ریشه این جنایت در چیست؟
بیکاری، اعتیاد و رفیق بازی!

اما تو پراید داشتی و با آن کار می کردی، این طور نیست؟
پراید را حدود دو سال قبل و با دریافت وام ازدواج خریدم ولی با مسافرکشی نمی توانستم هزینه های اعتیادم را تامین کنم.

الان چه احساسی داری؟
خیلی پشیمانم! اگر روزی آزاد شوم اعتیاد را کنار می گذارم و راه درست زندگی را پیش می گیرم.

بعد از ارتکاب جنایت کجا رفتی؟
اول داخل خودرو مقداری شیشه مصرف کردم و بعد به خانه خودمان رفتم تا کسی به من مشکوک نشود ولی همان شب دستگیر شدم.

چرا همان روز اول اعتراف نکردی تا حداقل پدرزنت آزاد شود؟
می ترسیدم حقیقت را فاش کنم!

طوری صحنه سازی کرده بودی که همه مدارک علیه پدرزنت بود؟
وقتی دستکش های خون آلود پدرزنم را روی پشت بام انداختم فکر نمی کردم پلیس آن ها را پیدا کند. فقط می خواستم صحنه ساختگی سرقت درست کنم.

چه زمانی موضوع را به پدرزنت گفتی؟
وقتی نزد افسر پرونده در مشهد اعتراف  کردم و به بازداشتگاه برگشتم حقیقت را داخل بازداشتگاه به او گفتم.

عکس العملش چه بود؟
ناراحت شد و گفت: الان چیزی نگو! اعصابم خراب است.
اهل مطالعه هستی؟
نه! پول اعتیادم را نمی توانستم تهیه کنم، از کجا پول خرید کتاب یا روزنامه را می آوردم!
به معتادان مانند خودت چه می گویی؟
بهترین نشئه برای انسان سلامتی است، به  دنبال زندگی سالم باشند و از سرگذشت من عبرت بگیرند اگرچه می دانم این نصیحت ها تا زمانی که به پایان خط نرسند فایده ای ندارد و ...
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.