دوئل مرگبار بر سر عشق خیابانی!

جوان 22 ساله ای که در پی رابطه خیابانی با یک دختر جوان، مرد بی گناهی را با ضربات کارد در مشهد به قتل رساند، پس از آن که چگونگی وقوع این جنایت هولناک را  تشریح کرد، ضمن ابراز پشیمانی از این حادثه دلخراش، در گفت وگویی دو ساعته به سوالات خبرنگارخراسان پاسخ داد.

نامت چیست؟
سجاد- ع- ت هستم. 

دانشجویی؟
نه! البته بعد از آن که در رشته برق و صنعت  دیپلم گرفتم  وارد دانشگاه آزاد شدم ولی بعد از گذشت یک ترم با پدرم اختلاف پیدا کردم و دیگر ادامه تحصیل ندادم.

سربازی هم رفته ای؟
نه! سال 94 از خدمت سربازی معاف شدم. 
شغلت چیست؟
پدرم، یک مغازه در یکی از مراکز تجاری برای مادرم اجاره کرد که من در آن جا مشغول کار شدم! 
با دختری که مدعی هستی قتل به خاطر او رخ داد در کجا آشنا شدی؟ 
در همان فروشگاه لوازم آرایشی از حدود دو ماه قبل با او آشنا شدم و این ارتباط با رد و بدل شدن شماره تلفن ادامه یافت. 
آن دختر هم سن و سال خودت بود؟
نه! یک سال از من بزرگ تر بود! 
در بازجویی ها گفتی که می دانستی «بهاره» با افراد دیگری هم ارتباط دارد؟ 
بله! ولی من به او دل‌باخته بودم و خودم را قانع می کردم که نباید به گذشته اش توجه کنم!
چه شد که فهمیدی بهاره با یکی دیگر از دوستانت به نام «امیر» هم ارتباط دارد؟
شبی که در منزل امیر بودیم، این موضوع را فهمیدم. بعد از آن هم «امیر» مدعی بود که آن دختر با افراد دیگری هم در ارتباط است و مرا نصیحت می کرد که نباید به ازدواج با او فکر کنم درحالی که خودش با «بهاره» دوست شده بود! 
بعد از آن چه تصمیمی گرفتی؟
تا 10 روز بعد از «بهاره» خبری نداشتم.گوشی تلفن اش را خاموش کرده بود و از هرکسی می پرسیدم چیزی نمی دانست! متوجه شدم که مرا سرکار گذاشته است و با دوستم در ارتباط است.
چرا به  دوستانت نگفتی قصد ازدواج با او را داری؟
می خواستم دوستانم را محک بزنم! از همان روزهای اول آشنایی، درحالی او را «دوست اجتماعی» معرفی کردم که همه افرادی که در مرکز تجاری بودند، می دانستند او دوست دختر من است و من به او علاقه مندم.
بالاخره چه کار کردی؟
در نهایت با یک خط تلفن دیگر پیامک دادم که سجاد هستم، گوشی ات را پاسخ بده! او هم حدود ساعت 7 شب با من تماس گرفت. من هم خیلی گلایه کردم و گفتم در این مدت کجا بودی؟ که گفت: در طرقبه هستم. من فهمیدم که تنها نیست و امیر هم همراه اوست. به همین دلیل خیلی اصرار کردم که بگوید با چه کسی به طرقبه رفته است. خلاصه سرنخ هایی داد و گفت: یکی از دوستان خودت است که او را خوب می شناسی! و بالاخره از «امیر» نام برد.
با وجود این او را رها نکردی؟
نه! همان شب قرار گذاشتم تا حداقل گوشی تلفن ام را از او بگیرم. او را به بهانه دورزدن و تفریح به خانه خودمان بردم تا عشقم را به او ثابت کنم! 
برای همین خودزنی کردی؟
بله! آن شب با تیغ دستم را بریدم و گفتم من تو را دوست دارم! امیر تو را بعد از مدتی رها می کند! من خون دستم را جاری کردم تا بدانی به تو وابسته شده ام! 
پس چرا مدعی بودی که حاضری او با امیر ازدواج کند؟
همان شب در حالی که هنوز خون از دستم جاری بود، گوشی تلفن اش زنگ خورد! پشت خط «امیر» بود. خیلی عصبانی شدم گوشی را از دست اش گرفتم و به امیر فحاشی کردم ضمن این که گفتم خیلی بی وجدانی! اگر او را دوست داری، چرا ازدواج نمی کنی ولی او تهدیدم کرد و ...
به «بهاره» هم گفتی؟
به او هم گفته بودم اگر دوست دارد با امیر ازدواج کند من مشکلی ندارم و حتی به او برای این ازدواج کمک هم می کنم! 
او هم راضی شد؟
تردید داشت ولی می گفت: اولین باری که امیر مرا به خانه خودشان برد به عنوان «عروس» به خانواده اش معرفی کرد درحالی که رابطه من و تو پنهانی است! به او گفتم هنوز مدت کمی از آشنایی ما می گذرد ولی همه می دانند که من تو را دوست دارم! 
پس چرا مشکل ات با امیر را با گفت وگو حل نکردی؟
همین کار را می خواستم انجام بدهم ولی غرورم نیز اجازه نمی داد که به راحتی از کنار این ماجرا عبور کنم. در واقع قصد داشتم زهر چشمی هم از او بگیرم.
به همین دلیل با او قرار می گذاشتی؟
بله! با او تماس می گرفتم و چند بار برای گفت وگو درباره «بهاره» با هم قرار گذاشتیم ولی برخی مواقع من می ترسیدم سرقرار بروم! بعضی وقت ها هم او که می دانست احتمال دارد کار به چاقوکشی برسد از من وحشت داشت! یک بار در پارک زیتون قرار گذاشتیم، یک بار در اطراف میدان امام حسین (ع) و ... اما در نهایت آخرین قرارمان در قاسم آباد بود که این حادثه رخ داد.
رفیق بازی؟
نه زیاد! ولی از همان دوران نوجوانی نزد دوستانم می رفتم و گاهی در مهمانی ها مشروب می خوردم!
اولین بار کجا مشروب خوردی؟
17 ساله بودم که با یکی از دوستانم در پارکی نزدیک پنجراه مشهد مشروبات الکلی نوشیدم! 
مواد مخدر هم مصرف می کنی؟
نه! ولی از یک سال قبل روزی چند تا قرص متادون می خوردم!
چرا؟
چون با پدرم مشکل داشتم به پیشنهاد دوستانم دنبال قرص های مخدردار می رفتم!
فکر می کنی ریشه این جنایت در چیست؟
موضوع اول دوستی های خیابانی است اگر با بهاره به شکل سنتی آشنا می شدم، این حادثه رخ نمی داد از سوی دیگر هم ماجرای مشروب خوری من بود چرا که صبح روز حادثه هم به اتفاق یکی از دوستانم مشروب خوردم!
چرا؟
شب قبل از حادثه یکی از دوستانم نزدم آمد و گفت: همسرش او را با دوست دخترش دیده و همین موضوع موجب درگیری و مشاجره بین آن ها شده است و سپس از من خواست مقداری مشروب به او بدهم! آن شب کسی در منزل ما نبود و پدر و مادرم به مسافرت شمال رفته بودند من هم بطری حاوی مشروبات الکلی را که دو ماه قبل یکی دیگر از دوستانم به من هدیه داده بود، درون کمد گذاشته بودم، ابتدا به دروغ گفتم مشروب ندارم اما در برابر اصرارهای او دوام نیاوردم و با یکدیگر مشروب نوشیدیم!
با «امیر» کجا آشنا شده بودی؟
حدود هفت ماه قبل در یک باشگاه بدنسازی با او آشنا شدم که این دوستی ادامه یافت.
چرا پسرخاله اش را کشتی؟
همان روزی که با دوستم مشروب خوردیم با امیر تماس گرفتم و قرار گذاشتم اما او که مسافرکش است گفت: دو مسافر در خودرواش نشسته اند وقتی سر قرار آمد و مرا با میله آهنی دید، ترسید و فرار کرد اما چند دقیقه بعد سرنشینان خودرو نزد من بازگشتند که یکی از آن ها خود را پسرخاله امیر معرفی کرد و از من پرسید ماجرا چیست؟ به او گفتم به تو ارتباطی ندارد که همین موضوع منجر به درگیری شد و او به داخل میوه فروشی فرار کرد من هم با چاقو به او حمله کردم.
پشیمانی؟
خیلی.
قبلا هم به دنبال دوستی های خیابانی بودی؟
بله! قبل از این ماجرا هم با دختران زیادی ارتباط داشتم.
اگر به طور اتفاقی یا هر دلیل دیگر از اعدام نجات پیدا کنی، چه شیوه ای را برای زندگی پیش می گیری؟ اول دور رفیق بازی هایم را خط می کشم طوری که دیگران تعجب کنند. بعد هم مصرف مشروب و قرص را تعطیل می کنم! اما از همه مهم تر به حرف پدر و مادرم گوش می کنم!
چرا؟
چون آن ها بهترین دوستان من هستند. پدر و مادرم صد بار از من خواستند دنبال دوستی های خیابانی نروم ولی گوش من بدهکار این حرف ها نبود! فقط پدر و مادر هستند که دلسوزترین دوست انسان اند. به دیگر جوان ها هم همین را بگویید.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۵
hamid swed - مالمو، سوئد

واقعآ مردم ایران چقدر بدبخت و بیشعور و بی فرهنگ شدن که سر هر چیز کوچکی زود چاقو رو در میارن و میکنن تو شکم همدیگه, بیخودی جون یه انسان بیگناه رو از بین میبرن و خودشون هم بعدش به درک واصل میشن, اینها همه معجزه انقلابه!!!!! از گفته های معروف علی چلاق دست رهبر دزد و جانی و غارتگر ملت ایران!!!!!!
یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۷:۵۲
۱۰۸
ایرانفردا - لندن، انگلستان
چرا همه تقصیر حماقت هاى خودشون رو سر چیز هاى دیگه میندازن؟ میلیاردها نفر تو دنیا مشروب الکلى میخورن، دائم الخمرن، ولى آدم نمیکشن!! اینا همه اش بر میگرده به قلدرى و من قلدرىمباید آزم بترسین و هر حرفى که من میزنم همونه و گرنه منم و تویى و یه دسته سفید کار زنجون!! الکل بیچاره رو بد نام نکنین! روح پاک زکریاى رازى رو تو گور اینقدر نلرزونین!! گناه داره بیچاره! اگه طرفت قالت گذاشته رفته زیر یکى دیگه خوابیده، تو هم اینقدر عرضه نداشتى یا کیفیت ٢٥٠ گرمت پایینتر بوده یا به اندازه اون پول نداشتى، یا هر دلیل دیگه، گناه الکل این وسط چیه؟
یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۱
۵۵
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
همیشه آدمهای احمق کار خوب را بعد از انجام کار بد انتخاب میکنند
یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۱
۳۹
زنبور - کپنهاک، دانمارک
آب انگور شبی خنده کنان با خود گفت _____ مست بی عقلی خود از چه زما میداند
یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۱:۱۸
۴۵
amirgheryou - تهران، ایران
امیره چه خوش به حالش شد. دیگه بدون دردسر با خانومه میپره تا دلشو بزنه بره سراغ دوست دختر یا همسر یکی دیگه از دوستاش. یه چیزو فهمیدم که مردها هرچه قدر هم ظاهرا پایبند به دوستی یا بامعرفت یا مذهبی نشون بدن ممکنه در خیانت ناموسی یا مالی شدیدتر و بی محاباتر عمل کنن. لذا طرف مقابل و پولتون رو در دسترس هیشکی قرار ندید. اگر باهم دورهمی میزارید با کسی بزارید که اونم دوست دختر فابریکی یا همسر داره و به صورت جفت قرار بزارید. پولتون رو هم به نسبت زیاد بودنش دست هرکسی میدید مدرک و اعتبار بگیرید. اگر رقم کمه و از دست دادنش مهم نیست که نیازی به رسید و اعتبار نیست. اما اگر پول زیادیه یا دوس دختر مورد علاقتونه یا همسرتونه مراقب باشید چون ضربه ای که از آشنا بخورید صدمه خیلی شدیدتری از این داره که اون خانوم با غریبه ارتباط پیدا کنه. دنیا دنیای اعتماد بی جا نیست. مالتونو سفت بپچسبید تا بعدا صدمه نخورید.
یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۶
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +194شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +143شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +132حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +123نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +123اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +105تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +103شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم