شرط عجیب خواستگار برای ازدواج با دختر ماساژور

دختر ماساژور که آرزوی پوشیدن لباس عروسی و رفتن به خانه بخت را داشت شرط عجیب خواستگارش را پذیرفت اما نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظار اوست.
 

  چندی قبل مرد حجره‌داری به اداره پلیس رفت و از اخاذی‌های یک زن و دو مرد ناشناس شکایت کرد. وی گفت: از مدتی قبل دختر جوانی به بهانه خرید میوه‌های گران قیمت و استوایی به مغازه من می‌آمد. بعد از چند بار خرید سر صحبت را با من باز کرد و گفت ماساژور است و در تایلند دوره این کار را دیده است.

او مدام از کارش تعریف می‌کرد و می‌گفت با مبلغی پایین‌تر از دیگر همکارانش مشتریانش را ماساژ می‌دهد. تا اینکه یک روز به خانه‌اش رفتم اما به محض ورود به خانه ویلایی دو مرد جوان به سراغم آمده و کتکم زدند. مردان ناشناس با تهیه فیلم‌های سیاه تهدیدم کردند که اگر به خواسته آنها تن ندهم فیلم را برای همسرم می‌فرستند.

سیروس در ادامه گفت: آنها یک چک دویست میلیون تومانی به تاریخ روز و حدود ١٥٠ میلیون تومان هم ساعت و انگشتر و وسایل با ارزشی که به همراه داشتم را گرفتند. مردان ناشناس من را به بانک برده و پس از وصول چک، در خیابانی خلوت رها کردند.

وی در ادامه گفت: چند روزی از ماجرا نگذشته بود که مردان ناشناس دوباره با من تماس گرفته و این بار تهدید کردند که اگر می‌خواهم فیلم هایم منتشر نشود ٥٠٠ میلیون تومان به آنها بدهم. من که دیگر از اخاذی و تهدیدهای آنها خسته شده بودم تصمیم گرفتم به پلیس شکایت کنم.
دستگیری زن ماساژور
با شکایت مرد حجره دار پرونده‌ای در شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تشکیل شد و به دستور بازپرس عباس بخشوده کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی وارد عمل شدند.

در تحقیقات صورت گرفته دختر ماساژور بازداشت شد. او که خود را در برابر مدارک پلیسی می‌دید به نقشه اخاذی‌اش به همراه دو مرد جوان اعتراف کرد.

دختر جوان گفت: مدتی قبل با زن میانسالی در یک میهمانی آشنا شدم. فتانه به من خیلی محبت می‌کرد و بعد از مدتی هم مرا برای برادرش خواستگاری کرد. هرمز - برادر فتانه - مردی خوش قیافه بود و وضع مالی خوبی داشت اما وقتی به خواستگاری من آمدند و فهمید که من ماساژور هستم گفت با شغلت مشکل دارم و این ازدواج بهم خورد. او ادامه داد: از این اتفاق خیلی ناراحت شدم. من آرزوی پوشیدن لباس عروسی داشتم و دلم نمی‌خواست هرمز را از دست بدهم.

شهره ادامه داد: بشدت افسرده شده بودم و حال خوبی نداشتم تا اینکه هرمز با من تماس گرفت و گفت فقط به یک شرط حاضر است با من ازدواج کند. او گفت مرد میانسالی به‌نام سیروس در یکی از بازارهای میوه فروشی حجره دار است و وضع مالی خوبی دارد. از من خواست با ترفندی سیروس را به خانه بکشانم تا از او فیلمبرداری و با تهدید فیلم‌ها از او اخاذی کند. من هم که به هرمز علاقه‌مند شده بودم این پیشنهاد را قبول کردم و به کمک خواستگارم و دوستش این نقشه را اجرا کردیم.
مرد ورشکسته
با اعترافات دخترجوان، هرمز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد: مدتی بود که ورشکست شده بودم و طلبکارها به سراغم می‌آمدند. من نیاز به پول داشتم اما در بازاری که قیمت دلار هر لحظه بالا می‌رفت کسی به من پول قرض نمی‌داد. سیروس را تا حدودی می‌شناختم و می‌دانستم وضعیت مالی خوبی دارد. علاقه شهره را که به خودم دیدم تصمیم گرفتم به بهانه ازدواج او را فریب بدهم و با کمک او از سیروس اخاذی کنم.
با اعتراف پسر جوان، بازپرس جنایی دستور بازداشت سومین متهم این پرونده را نیز صادر کرد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.