مُهری در شناسنامه که اعتبار ندارد
رأی دهید
اما از آن سو برای چندین خانواده نیازی به مرور خاطرات نیست. خاطرات تنها دلخوشی پدری است که چشم امید داشت تا فرزندش در دوران پیری عصای دستش باشد و دختری خردسال که دوست داشت همانند اغلب بچهها پدرش مثل کوه پشتش میایستاد و همسری که حالا باید تنها بهنام و یاد و چند فریم از عکس شوهرش بسنده کند.
در خانههای همه آنها یک چیز مشترک وجود دارد. قاب عکسی چوبی با تصویری از یک ایثارگر به همراه روبانی مشکی که شاید حالا دیگر این تنها دلخوشی آنها باشد.
با عکس توی قاب حرف میزنند و هرازچند گاهی هم قاب را بر میدارند گرد و غبار را از آن میزدایند و از روی شیشه بوسهای نثارش میکنند و...
یادآوری آن روزها و لحظات تلخ حادثه پلاسکو و مرور خاطرات عزیزانشان تنها بغض فروخفته در سینهشان را بیدار میکند. بغضی که شاید با اندکی توجه از سوی مسئولان تا حدی آرام میشد اما بعد از آن لحظات تلخ و با گذشت دوسال تنها مهری نصیبشان شد که فقط جوهری است، جوهری که ظاهراً برای بسیاری از مدیران بیرنگ است!
هنوز نوار مشکی روی قاب عکس پدر در کنج اتاق به چشم میخورد. قاب عکسی که در این دوسال تنها مرهم زخمهای دخترک شده است. دخترکی که به رسم هر روزه با در آغوش گرفتن پدر آرام میشد اما امروز برای دومین سال نبود پدر دوباره رخت سیاه بر تن کرده و روبهروی قاب عکس ایستاده، اشک میریزد. این بار قاب عکس پدر را به سینهاش میفشارد و گونههایش را میبوسد. خیره به عکس به یاد آخرین روزی میافتد که قبل از رفتن از خانه او را در آغوش گرفت و بوسید و رفت...
آخر هفتهها خانهشان پر از میهمان بود. مرد مهربان با وجود دغدغههای کاریاش همیشه همه خانواده را دورهم جمع میکرد، اما حالا دو سال است که سکوتی سنگین فضای خانه را پر کرده، دو سال است که دیگر گرمای خانه رفته و بیقراریهای هر روزه دختر کوچولو ادامه دارد که با معصومیت به مادرش میگوید: بابا که رفت دیگه هیچکس مثل اون وقتا خونمون نمیاد من بابامو میخوام بگو برگرده و..... هقهق گریه امانش نمیدهد و مادر و دختر در آغوش هم در غم از دست دادن قهرمان زندگیشان باز هم اشک میریزند و...
با دیدن عکس کودکی پدرش هیجان زده شد و روی زمین افتاد قلبش مثل گنجشک میزد. چشمانش را باز کرد و با نگاه ملتمسانه و معصومش به عمهاش چشم دوخت. مهسا کوچولو که حالا دو سال است از محبت پدرش بینصیب مانده با اشاره به عکس داخل قاب به عمهاش میگوید: این بابامه عمه، بابای خودمه و دیگر بغض امانش نمی دهد. با گریه به آغوش مادرش پناه میبرد. برای مادر و عمه مهسا حس عجیبی است که او با اینکه هیچوقت پدرش را ندیده اما او را میشناسد. در طول این دو سال تنها با عکسش زندگی کرده و میداند که عکس داخل قاب تصویر پدری است که قهرمانانه شهید شد.
آغازین ساعات صبح ۳۰ دی ۹۵، آتشی که از طبقه ۱۱ ساختمان فولادی و غول پیکر پلاسکو شروع شده بود بنای ۵۰ ساله تجاری تهران را فرونشاند و ۱۶ آتشنشان شجاع و دلاور و چند نفر از شهروندان را به کام مرگ فرستاد.
دردناک است تداعی خاطرات خانوادههای آتشنشانی که عزیزانشان را در حادثه هولناک پلاسکو از دست دادند. هیچکس نمیداند در این دو سال چه بر خانواده شهدای آتشنشان گذشت و چگونه با سختی دست و پنجه نرم کردند و چشم دوخته بودند به انجام وعده وعیدهای مسئولان اما ...
با گذشت دو سال از این ماجرا و در حالی که تحقیقات برای بررسی علت حادثه از همان نخستین ساعات ریزش ساختمان از سوی بازپرس دادسرای جنایی تهران آغاز شده بود، 14مقصر اصلی این فاجعه شناسایی شدند که بنا به گفته خانواده آتشنشانها از این تعداد هم حدود 8 نفر متهم اصلی به حساب آمدند که هنوز بعد از دو سال به پرونده آنها رسیدگی نشده است.
سودجویان از سوختهها، ساختند
«خانوادههای پلاسکو سوختند و ساختند اما در این میان بعضیها از سوختهها، ساختند» این جملههای خانوادههای آتشنشانی است که فقط نام شهید را یدک میکشند و پس از دوسال هنوز هم درگیر این پیشوند هستند. در آستانه دومین سالگرد حادثه پلاسکو برخی از این خانوادهها به روزنامه ایران آمدند و از شرایطی که بعد از این سانحه گریبانگیرشان شده گفتند.
تغییر عنوان جانباخته به شهید
برادر شهید حامد هوایی میگوید: قرار بود آتشنشانها شهید محسوب شوند، اما متأسفانه بنیاد شهید آنها را بهعنوان شهید نمیشناسد مگر غیراز این است که عزیزان ما در راه خدمت به مردم، جانشان را از دست داده اند؟! حتماً باید در مقابل بیگانگان کشته میشدند تا شهید راه خدمت شوند؟! دو سال گذشت اما وعده وعیدها تمامی ندارد. در همان ماههای اول حادثه پلاسکو، شهردار وقت در جلسهای که با خانواده شهدای آتشنشان داشت، اعلام کرد که نامهای را به دستور رهبری در خصوص شهید نامیدن این آتشنشانها تهیه کرده تا ما دغدغه بحث شهادت عزیزانمان را نداشته باشیم. اما متأسفانه بعد از آن صحبتها ما در عمل شاهد هیچ اتفاق مثبتی نبودیم و تنها در زمانهای خاص و برگزاری مراسم از خانوادهها فیلم و عکسی تهیه میشود و بعد از آن هم دیگر هیچ اتفاقی نمیافتد.
همسر شهید علی امینی هم در رابطه با این موضوع میگوید: همسرم پیش از این حادثه جزو ایثارگران بود و چند ماه بعد از حادثه پلاسکو از اداره امور ایثارگران با شمارهاش تماس گرفتند تا علی را برای شرکت در مراسمی که برای ایثارگران برگزار میشد، دعوت کنند. واقعاً جای تأسف دارد که آنها حتی نمیدانستند علی در حادثه پلاسکو شهید شده است. وقتی به خانمی که تماس گرفته بود، موضوع را گفتم در ابتدا بسیار متأثر شد و گفت شما جزو خانواده شهدا هستید و ما مراسم خاصی برای شما در نظر داریم. اما چند لحظه بعد فردی که انگار کنار او بود با صدایی بلند و غرولند کنان گفت مراسم ما مربوط به شهداست علی امینی شهید نیست، تلفن را قطع کن و...
وی با بغض ادامه میدهد: ای کاش آن خانم اصلاً با من تماس نگرفته بود و ای کاش این جملات توهینآمیز را نشنیده بودم. دو روز بعد از آن تماس هم ما را به مراسمی دعوت کردند و دوباره وعدههایی دادند اما به محض تهیه گزارش و فیلم و گرفتن چند عکس دوباره همه چیز به فراموشی سپرده شد آنقدر ناراحت بودم که دیگر دوست نداشتم در هیچ مراسمی شرکت کنم بهطوری که حتی هفته گذشته هم که عدهای میخواستند به خانه ما بیایند، قبول نکردم. به نظر شما درست است که اینگونه با آبروی ما و عزیزان از دست رفتهمان بازی کنند؟
همسر آتشنشان امینی خاطرنشان میکند: تا زمانی که همسرم زنده بود با داشتن کارت ایثارگری دخترمان را در مدرسه شاهد ثبتنام میکردیم، اما بعد از فوت علی این کارت هم باطل شد و وقتی هم بهعنوان شهید شناخته نشدند، دیگر حتی به آن مدرسه راهمان هم ندادند.
در ادامه برادر شهید هوایی میگوید: ای کاش شرایطی برای اعطای تسهیلات به فرزندان آتشنشانهای جانباخته فراهم میشد تا آنها بتوانند همانند فرزندان شهدا در مدرسه شاهد تحصیل کنند.
همسر شهید امینی نیز تصریح میکند: ما پیش هر مسئولی که میرویم با صراحت به ما میگویند آتشنشانها وظیفهشان بوده و خودشان آگاهانه این شغل را انتخاب کرده بودند و میدانستند که ممکن است هر لحظهای دچار سانحه شوند! حالا هم ما توقع بیجایی نداریم، فقط یک نفر به سؤال من پاسخ دهد که چطور وقتی هواپیمای خبرنگاران رسانه که به مأموریت میرفتند، سقوط کرد یا حتی جانباختگان حادثه منا همه شهید محسوب شدند، اما آتشنشانهایی که جانشان را کف دستشان گذاشتند، حقشان نیست که شهید محسوب شوند؟
شهرداری برای شهدای خودش کار مثبتی نکرد
همسر آتشنشان امینی میگوید: نامهای برای شورای شهر نوشتم و ارسال کردم و گفتم بر اساس وعده خودتان قرار بود اتوبان نیایش به نام شهید امینی نامگذاری شود، اما وقتی نام دیگری برای اتوبان در نظر گرفته شد با لحن تندی گفتند؛ چیزی که زیاد است اتوبان و خیابان که بهنام همسر شما ثبت کنیم ولی...
برادر شهید مستوفی نیز خاطرنشان میکند: اگر مسئولان بخواهند کاری را انجام دهند در کوتاهترین زمان انجام خواهند داد. اما ظاهراً قصدی ندارند. روز حادثه شیفت کاری برادرم نبود اما وقتی زمان حادثه از طریق پیامی متوجه آتشسوزی ساختمان پلاسکو شد، بلافاصله موتورش را برداشت و به پایگاه رفت و پس از آن هم خودش را به پلاسکو رساند. این از جان گذشتگی اگر شهادت نیست چه عنوان دیگری میتواند لایق ایثار این عزیزان باشد.
وی ادامه میدهد: برادرم همان روز امتحان داشت اما بهخاطر اینکه احساس کرد باید در محل حادثه حضور داشته باشد سر جلسه حاضر نشد، در آن حادثه بسیاری از خانوادههای آتشنشانها حتی نمیدانستند، عزیزانشان به محل ساختمان پلاسکو رفتهاند چراکه شیفت کاریشان نبود اما... همه ما روزهای سخت و طاقت فرسایی را گذراندهایم اما ای کاش مسئولان قدری درکمان میکردند و متوجه سختی و فشارهایی که خانوادهها به دوش کشیدهاند، میشدند.
پدر شهید محسن قدیانی نیز در حالی که هنوز نتوانسته با غم از دست دادن جگرگوشهاش کنار بیاید، میگوید: در زمان فوت و باطل کردن شناسنامه پسرم مهر شهید بر شناسنامههای بچههای سوخته ما زدند اما وقتی پیگیر میشویم هیچکس پاسخمان را نمیدهد. وقتی هم حرفی میزنیم میگویند اگر مشکل این است شناسنامه را عوض کنند تا دیگر مهری نداشته باشد! میخواهم بدانم فرق جگرگوشههای ما که در آتش سوختند تا دیگران نسوزند با سایر افراد چیست؟!
سقفی برای مزار شهدای آتشنشان
پدر آتشنشان قدیانی در ادامه میگوید: در این شرایط که ما عزیزانمان را ناغافل از دست دادهایم با هر مشکلی که روبهرو میشویم همه ما را به هم پاس میدهند. ای کاش به ما بگویند به کارتان رسیدگی نمیکنیم تا تکلیفمان را بدانیم. بهعنوان نمونه دو سال است که از رئیس سازمان بهشت زهرا خواستهایم تا اجازه ساخت یک سقف بر سر مزار بچههایمان را بدهد اما هربار که مراجعه میکنیم بهانهای میآورند و در آخر هم با طعنه گفتند؛ «حاج آقا میخواهیم یک سقف خوشگل بزنیم!» اما دریغ از یک سقف ساده! اگر بدانیم که میتوانیم خودمان سقف بزنیم حتماً آن را بنا میکنیم اما جواب درستی نمیشنویم.
مادر شهید قدیانی هم میگوید: چند روز قبل که باران شدیدی میبارید بر سر مزار پسرم رفته بودم. چندین توریست به آنجا آمده بودند تا از مزار فرزندان ما بازدید کنند برایشان جالب بود که مزار آتشنشانها را ببینند اما از آنجایی که سقفی بر سر قبرها نیست راهنمای آنها گفت که شرایط جوی مساعد نیست و اجازه بازدید به آنها نداد. این سقف زدن باید چند سال دیگر طول بکشد؟!
تخریب پلاسکو عمدی بود
پدر شهید قدیانی با صدایی لرزان تأکید میکند: وقتی در آتشنشانی گفتم که اگر قصد تخریب پلاسکو را نداشتند چرا از ماه قبل سفارت ترکیه را فنس کشیده بودند در پاسخ گفتند: به والله حرفهایت را تأیید میکنیم.
وی میافزاید: مگر غیر از این است که ساختمان پلاسکو نمای بدی داشت و میخواستند این ساختمان نابود شود؟! ولی در این میان جگرگوشههای ما سوختند و آتش گرفتند. اگر فیلمها را نگاه کنید متوجه میشوید که ساختمانهای سفارت فنس کشیده شده بود تا در جریان خرابی ساختمان پلاسکو آسیبی به ساختمانهای مجاور و کناری نرسد.
حق و حقوق برای شهدای مجرد
متأسفانه در این میان بهدلیل برخی بیتوجهیهای مسئولان و عدم مدیریت صحیح، حتی بین خانوادههای این آتشنشانها نیز برای دریافت حق و حقوق اختلاف افتاده و عروسهای خانواده با خانواده همسران شهیدشان دچار مشکل شدهاند.
برادر شهید هوایی نیز در این خصوص بیان میکند: متأسفانه حقوقی برای پدر و مادرهای شهدای آتشنشانی که مجرد بودند در نظر گرفته نشده است.هرچند که از ابتدای امسال با تلاش مدیریت سازمان آتشنشانی برای پدر و مادرهای شهدای آتشنشان مستمری ناچیزی در نظر گرفته شده است اما در این مورد هم هنوز مشکلاتی وجود دارد که در این دو سال میتوانست برطرف شود.
اصلاح یک مصوبه
برادر شهید هوایی هم ضمن اشاره به اصلاح مصوبه اعطای تسهیلات به جانباختگان و معلولان آتشنشانها میگوید: بیشک اصلاح مصوبه و تغییر سنوات قابل قبول برای پرداخت حقوق ماهانه کامل به خانواده شهدای آتشنشان در زمان قبل از حادثه پلاسکو از گامهای بسیار مناسب در جهت بهبود وضعیت معیشتی خانواده آتشنشانها بود اما متأسفانه در دو سال گذشته پس از حادثه تلخ پلاسکو هنوز نام این مصوبه تصحیح نشده و حکم بازنشستگی آنها بهعنوان جانباخته ثبت شده است و شهید به حساب نمیآیند.
ای کاش شهرداری برای شهدای آتشنشان کارتی با عنوان کارت شهید یا کارت ایثارگر تهیه میکرد تا خانواده آنها بتوانند از خدماتی که مجموعه شهرداری به دارندگان کارت بنیاد شهید و ایثارگران ارائه میدهد، بهرهمند شوند. ضمن اینکه خانوادههای شهدا نیز تقاضا داشتند تا در صورت لزوم گفتوگویی با شهردار تهران داشته باشند تا بتوانند مشکلشان را با وی در میان بگذارند.