ماجرای پیشنهاد حاکم دوبی به صدام حسین و معمر قذافی در کتاب جدید شیخ محمد بن راشد

فرارو :فردا (دوشنبه)، کتاب جدید شیخ محمد بن راشد، حاکم دوبی، تحت عنوان «داستان من... ۵۰ داستان در ۵۰ سال» منتشر می‌شود. او در این کتاب، تجربه‌ها و خاطرات خود در دوره زمامداری را بیان می‌کند.
 

به گزارش فرارو، شیخ محمد در این کتاب از تماس‌های سری‌اش با صدام حسین، رئیس‌جمهور اسبق عراق، پرده برداشت و از پیشنهادش به صدام برای جلوگیری از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ خبر داد. در آستانه حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، حاکم دوبی به صدام پیشنهاد داده است که قدرت را رها کند و به «شهر دوم» خود، دوبی، برود. اما صدام، با بیان اینکه او می‌خواهد عراق را نجات دهد و نه خودش را، پیشنهاد شیخ محمد را نپذیرفت.

 

علاوه بر این، در این کتاب، ماجرای کمک‌خواهی سرهنگ قذافی، رهبر اسبق لیبی، از شیخ محمد برای تبدیل طرابلس، پایتخت لیبی، به «دوبی دوم» ذکر شده است.

 

شیخ محمد یکی از دیدار‌های خود با صدام را هم تشریح کرده است. او می‌نویسد: «در یکی از جلسات با صدام دیدار کردم. گفتگوی ما با نوعی تعارف آغاز شد. سپس مهمترین جمله صدام بیان شد: "گزارشی دارم که نشان می‌دهد تو به روش‌های گوناگون به ایران کمک می‌کنی" و گزارش را جلوی من گذاشت. پاسخ دادم: من به گزارش نیاز ندارم. خودم الآن پیش تو هستم. اگر منظورت (از کمک)، محموله‌های سلاح است، من همه را به چالش می‌کشم که این امر را ثابت کنند. اما اگر منظورت، محموله‌های مواد غذایی است، بله (ما کمک می‌کنیم). به این گزارش‌ها هم نیاز نداری. چون کشتی‌های ما به آنجا (ایران) و عراق می‌روند. من نمی‌توانم یک امر بشردوستانه‌ای را متوقف کنم که به یک ملت می‌رود.»

شیخ محمد افزود: «چهره صدام نشان می‌‎داد که او غافلگیر شده است. چون سخنانم جسورانه بود. او به شنیدن آنچه می‌خواست، عادت کرده بود.»

در سال ۲۰۰۳ آشکار شد که آمریکایی‌ها قصد دارند به عراق حمله کنند. در اینجا بود که بار دیگر شیخ محمد بن راشد وارد ماجرا شد. او می‌نویسد: «می‌دانستم که حمله به عراق جزو اهداف جورج بوش پسر، رئیس جمهور آمریکا، بود تلاش کردیم او را متقاعد کنیم که به عراق حمله نکند. از او خواستم که تلاش‌ها و پول‌هایش را در احداث مدارس و بیمارستان‌ها و جاده سازی، صرف کمک به ملت عراق کند. اما فهمیدم که او به استفاده از زور مصمم است.

 

به گزارش الشرق الاوسط، شیخ محمد ادامه داد: «از آمریکایی‌ها خواستم که به ما فرصتی برای اقدام بدهند. از آن‌ها پرسیدم: از صدام چه می‌خواهید؟ احساس کردم که منطقه به سوی جنگ پیش می‌رود و آماده بودم که برای دور کردن ملت‌ها از جنگی دیگر هرکاری انجام دهم. آن‌ها گفتند که می‌خواهند بازرسان برای جستجوی سلاح‌های کشتار جمعی وارد (عراق) شوند.»

 

«تبعات جنگ برای کل منطقه، بخصوص برای عراق، را می‌دانستم. ویرانگر خواهد بود. تلاش کردم آن‌ها (آمریکایی‌ها) را متقاعد کنم که برخی از رهبران عرب مذاکراتی انجام دهند. ما عرب هستیم و در برخی خصوصیات و آداب و رسوم با یکدیگر تشابهاتی داریم و می‌فهمیم که صدام و امثال صدام چگونه فکر می‌کنند.»

 

«شخصا به نزد صدام رفتم. با هواپیما، دوبی را به مقصد بحرین ترک کردم و از آنجا از طریق دریا به بصره رفتم. در یکی از پناهگاه‌های صدام با یکدیگر دیدار کردیم. سپس یک گفتگوی صریح و واضح را آغاز کردیم. درباره همه اموری که با او موافق بودم و موافق نبودم، صحبت کردیم. اموری که با او موافق نبودم، بیشتر بود. هیولای جنگ را به او یادآوری کردم و می‌دانستم که کسی را نصیحت می‌کنم که بخش بزرگی از زندگی‌اش را در جنگ سپری کرده است. واضح بود که او نمی‌توانست در برابر آمریکایی‌ها در جنگ پیروز بشود. اگر او برای حمله آینده کاری نکند، عراق همه چیز را از دست خواهد داد. تلاش کردم با او منطقی و عقلانی صحبت کنم.»

 

«در گوش او گفتم: اگر برکناری تو از قدرت ضروری شد، به خاطر عراق کناره گیری کن. دوبی شهر دوم توست، همیشه به تو خوشامد می‌گوید. به من نگاه کرد و گفت: "اما‌ای شیخ محمد، من از نجات عراق سخن می‌گویم نه نجات خودم". پس از این اظهاراتش، در چشم من بزرگ شد.»

 

دیدار شیخ محمد با صدام بسیار حساس و تنش‌آلود بود. شیخ در توصیف این جلسه می‌گوید: «این دیدار، که صریح و تنش‌آلود بود، پنج ساعت طول کشید؛ که در طول آن، صدام برخلاف پروتکل، چهار بار جلسه را ترک کرد و هر بار که بازمی‌گشت قبل از آنکه گفتگو را از سر بگیریم، قهوه عربی سفارش می‌کرد. قهوه‌ای که هنوز مزه‌اش را به یاد دارم. همه کسانی که با ما در جلسه شرکت کردند، من را وحشت‌زده کردند. در میان آنها، عبد حمود، منشی شخصی رئیس جمهور عراق، حضور داشت. هر بار که (صدام از جلسه) خارج می‌شد، دعا می‌کردم که از این محنت عبور کنیم. صدام برای مدت طولانی در یک مکان نمی‌نشست. او از بمباران می‌ترسید و می‌دانست که او فردی است که تک تیراندازان زیادی منتظر او هستند.»

 

سرانجام شیخ محمد نتوانست صدام را متقاعد کند و جلسه را ترک کرد. او با خودرویش به امان، و از آنجا با هواپیما به کشورش بازگشت. قبل از جنگ، بار دیگر، شیخ زاید، به صدام پیشنهاد کرد که به ابوظبی پناهنده شود.

شیخ محمد در پایان ماجرای صدام نوشت: «صدام، در محاسباتش اشتباه کرد. او گمان کرد که رعب آفرینی و ترس و استفاده از شمشیر، بهترین راه مدیریت اوضاع است. از آنجا که همه اطرافیانش از او می‌ترسیدند، هیچ کس مطلقا جرأت نمی‌کرد درباره توانمندی واقعی ارتشش با او سخن بگوید.»
در آفریقا یک دوبی می‌خواهم

در کتاب شیخ محمد، ماجرای دیگری درباره سرهنگ قذافی آمده است. حاکم دوبی در تشریح این ماجرا می‌نویسد: «تماسی از جانب رهبر لیبی به یاد دارم که یک روز با من تماس گرفت و گفت: می‌خواهم در لیبی دوبی جدیدی بسازم که پایتخت اقتصادی قاره آفریقا بشود.»

 

شیخ محمد در پاسخ به درخواست قذافی، محمد القرقاوی، رئیس دفتر اجرایی خود، را به لیبی اعزام کرد. دو روز پس از رسیدن القرقاوی به لیبی، مردان قذافی او را به کاخ قذافی در منطقه باب العزیزیه طرابلس بردند و پس از چندی انتظار، او را به اتاق بزرگی بردند که قذافی در آن نشسته بود. در این اتاق قذافی به شکل آماتوری در اینترنت جستجو می‌کرد.

 

قذافی گفت: «من از آنچه شیخ محمد در دوبی ساخته، بسیار خوشم می‌آید و همین کار را می‌خواهم در لیبی انجام دهم. از شما می‌خواهم در لیبی سرمایه‌گذاری کنید و همچنین در محقق کردن این آرزوی جدید ملت لیبی، تجربه شما را می‌خواهم.»

 

به گفته شیخ محمد، قذافی طوری صحبت می‌کرد که انگار از تاریخ خبری ندارد و اطرافیانش حقایق را از او پنهان می‌کنند. سخنان او طولانی بود و گفت که از هیچ کشور و رئیس‌جمهوری خوشش نمی‌آید. دیدگاهش را با تعصب مطرح می‌‎کرد و کسی نمی‌توانست با او بحث کند. سخنان او، سخنان یک رهبر نبود.

به هر حال، گزارش القرقاوی به شیخ محمد رسید و شیخ تصمیم گرفت شخصا به لیبی برود. بنابراین، با هواپیما به طرابلس رفت.

 

شیخ محمد در تشریح سفرش به لیبی می‌نویسد: «در روز اول به شهر قدیمی رفتیم، شهری که شما را غمگین می‌کند. چگونه ممکن است کشوری با این همه ثروت اینگونه باشد؟ فاضلاب در میانه راهرو‌ها، زباله در اینجا و آنجا. حتی دوبی در دهه پنجاه میلادی که منابع محدود بود و آب کم بود و مردم حتی برق نداشتند، هم به این بدبختی نبود. پس از آن، قذافی را در خیمه‌اش در (شهر) سرت، دیدم. مثل دفعه قبلی، برای مدت طولانی سخن گفت. در شب آن روز، به یکی از میدان‌های شلوغ طرابلس رفتیم. نکته غافلگیرکننده این بود که یک نفر به مردم گفته بود که ما آنجا هستیم. مردم دور ماشین‌ها حلقه زدند و به گرمی و حرارت بسیار از ما استقبال کردند.»

 

پس از آن، شیخ محمد به همراه قذافی از منطقه باستانی طرابلس بازدید کردند. سفر شیخ محمد به لیبی تمام شد، اما امور به نحو مطلوب پیش نرفت. اماراتی‌ها از پروژه قذافی خارج شدند، چون به این نتیجه رسیدند که قذافی جدی نیست، کشورش غرق در فساد است و می‌خواهد از شیخ محمد در پروپاگاندای خود استفاده کند.

 

حاکم دوبی، قذافی را اینگونه توصیف کرد: «قذافی تغییر نمی‌خواست (بلکه) آرزوی تغییر می‌کرد. تغییر به سخنرانی‌ها نیاز ندارد بلکه به دستاورد‌ها نیاز دارد.»

رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۴
Afshin51 - مادرید، اسپانیا

این آقا ی حاکم دبی که بحق برای دبی در انجام و تحقق امور عمرانی خدمات بسیاری انجام داده از شیفتگان شاه فقید ایران بود و تمامی کارهایش در حقیقت کپی برداری و تبعیت از سیاستهای وی بودکه در نتیجه آن پیروی و تقلید از شاه دبی را به جایی که هست رساند و در حقیقت دبی امروز میتوانست در صورت عدم انقلاب و ادامه سلطنت شاه تنها نسخه گوشه کوچکی از ایران ما باشد .وااسفا
یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۲۰:۳۳
۵۲
جناب سروان - مونرآل، کانادا

جناب سرهنگ قذافی روحت شاد
یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۲۱:۴۹
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو

شاه زبان تمامی ملت های ساکن ایران را برید. کسی که زبان انسانها را در وطن و سرزمین خودشان می برد و حق تحصیل و خواندن و نوشتن بزبان مادری اشان را نمیدهد ، در حقیقت هیچگاه مفهوم انسانیت را نفهمیده است. شاه نه تنها ضد بشر بود. بلکه بسیار نفهم بود، بلکه بزرگترین جنایت را در تاریخ بشریت مرتکب شد.
یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۲
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو

این رزیم تداوم رژیم رضا پالانی است، تنها رنگ پالانشاز آریایی به اسلامی گرویده است. آنهم تنها به یک علت بسیار بدیهی: ایجاد استقرار و امنیت اسرائیل بقمیت کشته و آواره شدن میلیونها انسان در خاورمیانه. بعبارتی خر همان خر آریایی است ، خمینی که از راه رسید رنگ پالانش اسلامی شد. شاه بمراتب تبهکار تر از هیتلر بود. شاه با بریدن زبان مادری میلیونها انسان بزگترین خیانت را در حق مردمان ایران انجام داد. ممنوعیت زبان مادری و بریدن زبان انسانها چنان جنایت سهمگینی است که لرزه بر اندام هر انسانی می آورد. این جنایت را نه می توان بخشید و نه می توان فراموش کرد.کسی که زبان انسان را می برد یعنی قصد دارد او را بدرجه حیوان تنزل دهد. در زمان شاه دبستان و دانشگاه پیشکش، حتی یک «کودکستان» هم بزبان مادری وجود نداشت! هیچ کودکی در ایران بزبان مادری خودش نتوانست کتاب بخواند، شعر بخواند، نامه بنویسد، عاشق شود. تداوم اندیشه و شکوفایی داشته باشد.
یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۹
۵۰
ابن ملجم - مونیخ، آلمان
ما ایرانی جماعت ملت عجیبی هستیم همیشه فکر میکنم یز همه بهتریم و همه از ما تقلید میکنند ولی وقتی درست به خودمون نگاه میکنیم میبینیم واقعا هیچی نیستیم،این فرموده شما که حاکم دبی از شاه تقلید میکرد و اگر خاله جون بیضه داشت بهش دایی جون گفته میشد نشان دهنده این بینش ایرانی است،اگر واقعا ما تافته جدا بافته و از دیگران بهتریم چطور امکان داشت ۴۰ سال به یک مشت اخوند تخم صیغه هندی،و لبنانی و عراقی و سواری بدینم و زمنام حکومت بر ایران را به دست انها بدیم؟مگر ما همان ملتی نیستیم که خمینی کره سیک را داخل ماه کردیم یا یکی مثل احمقی نجات را دو دوره به ریاست جمهوری ایران قبول کردیم.در کدام کشور عرب یا عقب افتاده این امر تا به حال اتفاق افتاده که نمونه بیاوریم،در مورد خود اون خدا بیامرز، اونهم خیال پلو زیاد میکرد، و همین افکار مالیخولیایی و دور از منطقش هم خودش هم کشور ایران را به گاف. داد،شاید اگر بگیم ملت ایران شدن درس عبرتی برای دیگران درستر از ان باشه که بگیم شدیم نمونه کپی برداری برای دیگران! پایدار باشید رفیق
یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۲۸
۴۹
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد

شیخ دبی با مقیاسه به شیخ های منطقه بسیار باهوش و خردمند است. از ایرانیان هم خوشش می آید . در زمانی که چرخه نفتی و توریستی دبی به راه نیفتاده بود؛بسیاری از سرمایه گزاری های تجاری از سوی ایرانیان و یا امارتی های ایرانی الاصل بود. یکی از ریشه های لیبرال بودن دبی حتی نسبت به راس الخیمه/ ابوظبی / ام الغرین همین نسل قدیم ایرانیان بود . یکی از روسای پلیس امنیتی پدرش ایرانی بلوچ بود و خودش کمی فارسی بلد بود . تا اواخر دهه ۸۰ میلادی هزاران ساکن دبی که ایرانی الاصل بودند به گذشته ایرانی خویش افتخار میکردند . اما اکنون خیلی ها رو نمیکنند . تف به گور اون هندی زاده
یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۳۷
۵۷
hamidesabz - لندن، انگلستان

یکی از با هوش ترین و لیبرال ترین حاکمان خاورمیانه، وجود چنین افرادی ثابت میکند، وجود یک فرد وطن پرست در راس حکومت میتواند بسیار بهتر از سیستم دموکراتیک عمل کند!
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۰:۰۲
۵۷
دوستدار - استهکلم، سوئد

باید از شیخ محمد بن راشد، حاکم دوبی خواهش کرد که به خامنه ای هم پیشنهاد بدهد که به دوبی مهاجرت کند تا امریکا به ایران حمله نکند که کشور ایران هم مثل عراق و لیبی بشود. اگر خامنه ای هم در دوبی یا کشوری دیگر پناهنده نشود به احتمال زیاد سرنوشت صدام یا قزافی را خواهد داشت.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۲:۰۴
۶۳
Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا

[::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. بزرگترین اشتباه شاه این بود که سر شما و افرادی که مثل شما فکر میکنند را زیر آب نکرد.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۳:۴۵
۱۰۷
ایرانفردا - لندن، انگلستان
دوبى امروزتو نیمه راه جاییه که شاه میخواست ایران رو برسونه ولى نحسى نفت به شاه و صدام و قذافى اجازه نداد. همون بلایى که سر شاه اومد، به طرق دیگه گریبانگیر قذافى و صدام هم شد. اگه أنور سادات به شاه پناه نداده بود، سرنوشتى جداى از صدام و قذافى انتظار شاه رو نمیکشید.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۴:۱۸
۱۰۷
ایرانفردا - لندن، انگلستان
درسته که صدام و قذافى دیکتاتور بودن، مخالف هاشون رو میکشتن و و ولى طنپرست بودن و براى منافع کشورشون از هیچ کارى روگردان نبودن. اولین اقدام شاه، قذافى و صدام براى بدست گرفتن سرنوشت خودشون و منابع نفتى، باعث سرنگونى و قتل و اعدامشون شد.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۴:۲۲
۴۸
samisan - توکیو، ژاپن
[::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]بزرکترین .....تو هستی که نمیدونی زمان پهلوی بزرگ و وطن پرست ایران کجای دنیا ایستاده بود....اون شاه بیچاره از دست امثال شما فرار کرد نه اینکه الان تو کشور اسلامی گل و بلبل شما زبان مادری تو هر قسمت تدریس میشه نادان هر....
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۴:۲۲
۱۰۷
ایرانفردا - لندن، انگلستان
ولى در عوض، کشور هاى عربى، که با آمریکا و غرب سازش کردن و به بهترین وجهى بهشون خدمت میکنن! حتى بهار عربى که برنامه ریزى اصلیش تو کأخ سفید انجام شده بود هم نتونست تاثیرى تو ثبات سیاسى این کشور ها بذاره. از میون این کشور ها، بنظر من إمارات حکمران هاى آینده نگرى داره چون از حالا بفکر روزى هستن که ذخیره هاى نفتیشون تموم میشه و دارن برنامه ریزى میکنن که بدون منابع نفتى هم بتونن کشورشون رو اداره کنن.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۰۴:۲۸
۵۰
ابن ملجم - مونیخ، آلمان
[::Sabokbalam - کالیفورنیا، ایالات متحده امریکا::]. این ته ماندهای قاجارهای تخم مغولند که رضای شاه بزرگ نسلشون را داشت مث وبا وابله منقرض میکرد. برق چکمه های رضای شاه بزرگ بود که اینها را به ادمها نزدیک کرد ،اینها از این جهت عقده به دل گرفتن.اگر سیاست ۷ به یک اون خدا بیامرز نبوپد الان سیم خاردار بین اذربایجان شرقی و غربی نداشتم.این باید اینجور عقده خالی کنه.از فک و فامیل خلخالی و موسوی اردبیلی چه انتظار دارید؟
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۰
۳۹
janahi - دبی، امارات متحده عربی
خدا حفظش کنه شیخ محمد الحق که نه برای مردمش و نه برای ساکنین کشورش کم نذاشته . بسیار با شخصیت و مهربان و ایرانی ها را واقعآ دوست میداره
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۷:۰۶
۶۲
شاه و شیخ - قم، ایران
حتی روسیه هم به صدام و کل خانواده و فامیلش پیشنهاد مهاجرت داد تا بلکه پدیده شوم جنگ اتفاق نیافتد. هر چند صدام یک ناسیونالیست بتمام معنی بود که گفته بود: "برای حفظ وطنش در عراق میماند" ولی در کل بی سواد و دیکتاتور بود و نمیدانست که ریاست جمهوری مادام العمر و بدون انتخابات مردمی, سرنوشتی بهتر از ان را نداشت. این سرنوشت تمام دیکتاتورانی است که فقط برای حفظ تاج و تخت, تسمه از گرده مخالفین خود میکشند و فقط زمانی صدای مخالف را میشنوند که دیگر طوفان بادهای کاشته شده خود را درو میکنند. شاه بی سواد و دیکتاتور ایران نیز, تا زمانی که با این طوفان روبرو نشده بود, اصلا نمیدانست جبهه ملی چیست ,بختیار کیست ,مخالف و زندانی سیاسی کجاست؟؟!! فقط مثل نوار پشت سر هم میگفت: " در گذشته اشتباهاتی شده است"؟؟!! آخی طفلکی...
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۷:۵۳
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
Sabokbalam : سبکبالان بشور آیند با حرف بیمغزی - بفریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را «صاثب تبریزی» با سلام و احترام، تاریخ تمدن بشریت فرجام عبرت برانگیز شاه را که قصد داشت سر مردمان ایران را زیر آب کند اینگونه ثبت کرده است: The Flying Dutchman looking for a port of call, no one would allow him to land . چرخ بازیگر تاریخ از این بازیچه ها بسیار بخود دیده است.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۴
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
Sabokbalam : مناسب است اینرا نیز بدانید که ما در عزم خود برای رهانیدن ایران از دست تبهکاران و دشمنان زبان و فرهنگ این دیار مصمم هستیم. اما نه با خشونت، بلکه بیاری قلم و اندیشه. آنروز که دیر نیست، ایران کشوری خواهد بود که تمامی انسانها خواهند توانست بزبان مادری خود بخوانند، بنویسند، تحصیل کنند، عاشق شوند، پیر شوند و با یک دنیا خاطره تلخ و شیرین آنرا بفرزندان و آیندگان این دیار واگذار کنند. اینرا بدانید که ایران زیبایی و گوناگونی فرهنگی و زبانی خود را بازخواهد یافت. ایران دیار فرهنگها و زبانها و تمدنهاست. ایران کشوری است که با اراده و عزم و زحمت پدران و مادران ما ساخته شده است. آنهائیکه «تئوری نژاد برتر آریا» چشم بصیرتشان را بقدری کور کرده بود که با چاقوی حماقت قصد بریدن زبان انسانها( یعنی بزرگترین میراث فرهنگی تاریخ بشریت» را داشتند، یا در افریقای جنوبی مردند، یا بسرنوشت Flying Dutchman گرفتار آمدند. امید ما اینست که گرما و روشنایی خورشید بر ذهن تیره و کور دشمنان زبان و فرهنگ بشری بتابد و آنها نیز روزی بینایی خود را بازیابند. بامید آنروز برایتان اوقات خوشی آرزو میکنم.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۲۳
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
[::شاه و شیخ - قم، ایران::] با سلام و عرض ادب. من در کشوری زندگی می کنم که بزرگترین سهم بودجه کشور و زیربنایی ترین سرمایه گذاریهایش را در بخش زبان(یعنی بزرگترین دستاورد و میراث فرهنگی تمامی تاریخ بشریت» کرده است. عظیم ترین سرمایه گذاریها را در بخش فرهنگی(گوناگونی فرهنگی و احترام به زبانها، لهچه ها، آداب ، سنن ، آئین های مردمان این کشور‌ شالوده و ستون فقرات برنامه ریزی سیاست داخلی کشور را تشکیل می دهد. همین کار زیربنایی بتاعث شده است که به یکی از ثروتمندترین و مرفه ترین کشورهای جهان تبدیل شود. در چنین کشوری حتی اگر قحطی شود و مردم از گرسنگی مجبور شوند علف بخورند باز امثال خمینی هرگز نخواهند توانست بر گرده مردم سوار شوند. اما در کشور ما متاسفانه نابخشودی ترین جنایت شاه این بود به محض رسیدن بقدرت، چاقو را برداشت و زبان مردم را از حلقشان بیرون کشید. با فرستادن سپاه دانش( استفاده از قدرت نظامی برای نابودی زبان) بجان فرهنگ افتاد و میراث هزاران سال زحمت و تلاش نسلها و نسلها انسان را ویران کرد. سپس رفت در پاناما نشست و با خود گفت : نمی فهممم چطور و چرا خمینی بقدرت رسید!
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۶
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
شاه در واقع پادشاه کشور لالها بود. هشتاد در صد جمعیت کشور از نعمت خواندن و نوشتن محروم شدند. شاه صندوق جریمه در مدارس گذاشته بود و هر کودکی که بزبان مادری خود با دوستانش صحبت میکرد مجبور بود فردایش پول بیاور و داخل صندوق جریمه بیاندازد. شما در کجای دنیا چنین جنایتی را سراغ دارید! شاه با این بگبر و ببندها کشور چند فرهنگی ایران را به کشور لالها تبدیل کرد و عملا بعنوان پادشاه لالها تاج شاهی بر سر گذاشت. این شاه بود که درآامد نفت را صرف احداث کوره های فرهنگ سوزی (مدرسه) کرد. این سیاست هلوکاست فرهنگی(احداث سلاخ خانه زبان تحت پوشش مدرسه) زیر بنای فرهنگی کشور را به عصر غار نشینی برد. دلیل بقدرت رسیدن خمینی و دار و دسته اراذل و اوباش و طایفه دزدان دقیقا همین بود. خمینی که از راه نرسیده، توپ و تفنگی را که شاه خریده بود برداشت و داد دست زامبی هایی که در مدارس شاه درس خوانده بودند. زامبی هایی که بعد از چهل سال تازه افسوس می خورند چرا شاه سر ما را زیر آب نکرد! تعجبی هم ندارد. از زامبی های کور و علیلی که محصول کوره های جمود فکری مدارس شاه هستند انتظاری بیش از این نمی توان داشت.
دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۲۳:۴۷
۱۰۷
ایرانفردا - لندن، انگلستان
[::janahi - دبی، امارات متحده عربی::]. اول فکر کردم نوشتى شیخ محمد الحق، فکر کردم منظورت محمد ضیاء الحقه گفتم اصلا ربطى نداره اون پاکستان ، این دوبى، بعد دوزاریم افتاد که شیخ محمد، الحق که براى . با نظرت موافقم یه بار دوبى اومدیم و سه چهار روز موندیم، واقعا خوش گذشت و معلومه که دارن سعى میکنن وابستگى خودشون رو از درآمد نفت به حداقل برسونن و تا حدودا هم موفق شدن، ولى شخصا فکر میکنم جریان بازار ساختمون سازى تو دوبى إشباع شده و براى نشون دادن پیشرفت اقتصادى، احتیاجى به برج هاى متعدد و تقریبا خالى از سکنه نیست.
‌سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷ - ۰۵:۵۲
۶۲
شاه و شیخ - قم، ایران
[::Kefli Iskender - مریخ، وانواتو::]. با درودی متقابل گرامی. اما زبان درازان شاهی سبک مغز این سایت هنوز پس از گذشت چهل سال و چندین دهه زندگی در کشورهای متمدن و با فرهنگ, هنوز بر این باورند که اشتباه بزرگ شاه این بود که چرا امثال من و شما و دیگر مخالفان را بیشتر نکشت!!؟؟ حال حساب کنید 90 سال پیش, شاه عاری از مهرشان چه چیزی از 5 سال اقامت در کشور سویس یاد گرفته بود و فرزند خود شیفته و مونگول اش, با حمایت چه قماشی امید برگشت به ایران را دارد??
‌سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۲
۱۰۷
Kefli Iskender - مریخ، وانواتو
[::شاه و شیخ - قم، ایران::] متاسفانه همینطور است که می فرمائید. تازه اینهایی که بریدن زبان مادری و مرگ انسانها را آرزو می کنند آندسته ای هستند که به حقوق بشر کورش افتخار می کنند. بعبارتی برای این جماعت «حقوق بشر کورش» و «استوانه کورش» فقط شامل یهودیان می شود وبس! یعنی فقط همان چند جمله «روایات و افسانه انجیل عهد عتیق» در مورد فرستادن یهودیان به اورشلیم( بخوانید مشروعیت دادن به تسلط اسرائیل بر بنادر استراتژیک دریای مدیترانه) را شامل می شود. بقیه مردم را باید به جوخه اعدام سپرد! اوقات خوشی برایتان آرزو می کنم.
‌سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷ - ۲۳:۰۴
۳۴
Mishigan - اهواز، ایران
ظاهرا جنابعالی هیچ اطلاعی از شیخ محمد ندارید و چشم بسته یه آدم موفق رو به شخصیت مورد علاقتون وصل میکنید. جهت اطلاع شما و دوستان در این کتابی که عزیزان مطلبش رو قرار دادند در داستان دوم موضوع داستان سفر به ایران و شرکت در جشن پادشاهی در تخت جمشید هست که در آن جا سرتاسر انتقاد به رفتار محمدرضا پهلوی و نوع مدیریتشون انجام میده که حتی ذکر میکنه که چندین روستا در مسیر گذشتیم که برق هم نداشتند اما حاکم وقتشون میلیون ها دلار صرف جشن کرده بود. پیشنهاد میکنم قسمت دوم این کتاب رو حتما بخونید و چشم بسته یا بر اساس منافع شخصیتون از حاکم شکست خورده دفاع نکنید.
جمعه ۱۶ دی ۱۴۰۱ - ۱۶:۱۷
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.