ازدواج های ناموفق خانم مدیر

دختر جوان که در تحصیل و کار موفقیت‌های زیادی به‌دست آورده بود بعد از دو ازدواج ناموفق برای تصمیم‌گیری بر سر دوراهی قرار گرفت. 

«یلدا» دختر درسخوان خانواده و زبانزد همه بچه‌های فامیل بود. با گذشت سال‌ها این شاگرد اول مدرسه و دانشگاه به خاطر توانایی‌ها و استعداد کم نظیرش به‌عنوان کارمند نمونه شرکت نمایندگی فروش قطعات خودرو معرفی شد. او خیلی زود ارتقا یافت و مدیر یکی از بخش‌ها شد. درآمدش آنقدر خوب بود که کمک مالی زیادی به خانواده و خواهر و برادرهایش می‌کرد. از آنجا که یلدا دختری کامل و بی‌عیب و نقص بود و در زندگی چیزی کم نداشت خانواده و دوست و آشنا همه به‌دنبال این بودند که وی را به ازدواج ترغیب کنند هرچند خودش تمایلی به این موضوع نداشت: «آن روزها هنوز 30 سالم نشده بود. آنقدر غرق کار شده بودم که به ازدواج فکر نمی‌کردم. با این حال هر وقت با پدر و مادرم صحبت می‌کردم می‌گفتند تنها آرزویشان دیدن من در لباس عروسی است. با اصرار آنها نخستین خواستگار به خانه‌مان قدم گذاشت. «روزبه» هم از نظر مالی و هم موقعیت اجتماعی از من پایین‌تر بود. اما خانواده معتقد بودند ما می‌توانیم مکمل یکدیگر باشیم. هر چند تمایلی به این ازدواج نداشتم اما به نظر و تجربه خانواده‌ام اعتماد کردم و جواب مثبت دادم. مراسم عقد و عروسی ما چندان مجلل نبود چون مراعات وضعیت مالی روزبه را کردم و نخواستم سختگیری کنم. اما هر چه از زندگی مشترکمان می‌گذشت او نه تنها تلاشی برای بهتر کردن شرایط نمی‌کرد بلکه هر روز توقعش از من بیشتر می‌شد. کار به جایی رسید که در عمل من نان آور خانه شده بودم و هر روز درخواست جدیدی داشت. علاوه بر اینها از  من توقع داشت مانند یک زن خانه دار به او رسیدگی کنم و اگر قصوری می‌دید بشدت بدرفتاری و اعتراض می‌کرد. برخوردهای او آنقدر توهین‌آمیز بود که کم کم همه همکاران و آشنایانمان متوجه مشکلات ما شدند و به من توصیه کردند راهم را از او جدا کنم. برای من که زنی مسئولیت پذیر و سختکوش بودم تحمل رفتارهای روزبه و بی‌توجهی‌هایش به وظایفی که برعهده داشت مرا به ستوه آورد و بالاخره از او طلاق گرفتم.

روند جدایی از «روزبه»، آسیب روحی شدیدی به من زد. برای اینکه بتوانم با شرایط جدید بهتر کنار بیایم، محل کارم را عوض کردم و در یکی از شرکت‌های بزرگ بازاریابی مشغول شدم. در آنجا هم دقت و مسئولیت پذیری‌ام سبب شد خیلی زود مورد توجه همکاران و مدیر شرکت قرار بگیرم. با پشتکار و تلاش فراوان روز‌به‌روز اوضاع کاری و همچنین شرایط روحی‌ام بهتر می‌شد. خانواده‌ام هم از شادی من خوشحال بودند. حدود دو سال بعد از طلاقم یکی از همکارانم به خواستگاری‌ام آمد. او برخلاف «روزبه» هم موقعیت شغلی و اجتماعی و هم شرایط مالی بسیار خوبی داشت. دلیلی برای جواب منفی نداشتم به‌همین خاطر با او ازدواج کردم.

«کامیار» با وجودی که می‌دانست تمایلی به برگزاری مراسم عروسی ندارم اما جشن مجللی برایم ترتیب داد و پس از یک سفر ماه عسل رؤیایی زندگی مشترک زیر یک سقف را شروع کردیم. چند ماهی اوضاع بر وفق مراد بود و زندگی خوبی داشتیم اما به مرور امر و نهی کردن‌هایش شروع شد. مدام پولش را به رخ من می‌کشید. از همه بدتر اینکه بدبین و شکاک بود. نمی‌توانست موفقیتم را تحمل کند و از من می‌خواست کارم را محدودتر کنم. مقاومت‌های من برای ادامه کارم باعث شد بدرفتاری‌هایش به لجبازی برسد و حالا دیگر روزگارم را سیاه کرده است. تحمل این زندگی برایم سخت است اما خانواده‌ام مخالف جدایی هستند. آنها می‌گویند اگر این بار هم جدا شوم آبروی‌شان می‌رود. سر دوراهی هستم. نمی‌دانم راه درست چیست؛ اگر بمانم و زندگی کنم باید قید همه علایق و آرزوهایم را بزنم و اگر جدا شوم آبروی خانواده‌ام به خطر می‌افتد...
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +204شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +151شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +138حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +125نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +125اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +108شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • +106تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم