پایان خونین ۴۰ سال زندگی مشترک
رأی دهید
ساعت 8 شب دوشنبه 4 تیر دختر جوانی با مأموران کلانتری 119 مهرآباد جنوبی تماس گرفت و از آنها کمک خواست. دختر جوان گفت: از سر کار که به خانه برگشتم نتوانستم با کلید در را باز کنم، انگار از داخل مانعی پشت در گذاشتهاند. هر چه زنگ در را زدم پدرم هم در را به رویم باز نکرد با آنکه مطمئنم او در خانه است. از مادرم هم خبری نیست، او همیشه این ساعت در خانه بود اگر هم میخواست جایی برود به من میگفت. احساس میکنم اتفاق بدی رخ داده باشد.با تماس دختر جوان، مأموران کلانتری به محل حادثه رفته و پیرمرد را داخل خانه دیدند اما در بازرسی بیشتر با جسد زن 55 ساله در حمام مواجه شدند. با کشف جسد، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم تحقیق اعلام شد.بازپرس مرادی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه شدند. مرد 72 ساله در همان تحقیقات اولیه به قتل همسرش اعتراف کرد. بهدنبال اعتراف متهم، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران دستور انتقال او به پزشکی قانونی را برای بررسی صحت روانیاش صادر کرد. تحقیقات در رابطه با این جنایت از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
مرد آرام است و مدام از بیماریهایی که به آن مبتلا شده صحبت میکند. شکایت دارد که حالش خوب نیست. 72 سال دارد و کمتر از 24 ساعت قبل دست به قتل همسرش زده است.
شغلت چیست؟
الان که بازنشسته هستم اما قبلاً در یکی از شرکتهای خــــــــودروسازی کارمی کردم.
چرا همسرت را به قتل رساندی؟
او و دخترم با هم دسیسه کرده بودند مرا بکشند. من هم که شرایط را اینطور دیدم تصمیم به قتلش گرفتم. آنها حتی قبل از قتل هم مرا اذیت کردند.
برای چی میخواستند تو را به قتل برسانند؟
می خواستند خانهام را تصاحب کنند. خانهام 400 میلیون تومان ارزش دارد، همسرم با دختر دومم میخواستند مرا به قتل برسانند و خانه را به اسم خودشان کنند. حتی بدون اینکه به من بگویند به من 34 میلیون تومان ضرر زدند.
ضرر 34 میلیونی سر چه بود؟
بدون آنکه به من بگویند 25 میلیون تومان از روی سند خانهام وام گرفتند و با حساب سود بانکی که به این پول میخورد می شد 34 میلیون تومان. باید ماهی 600 هزار تومان قسط میدادم و با شرایط مالیام نمیتوانستم چنین پولی را پرداخت کنم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
وقتی فهمیدم همسر و دخترم نقشه قتل مرا کشیدهاند تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. همسر و دخترم شبها بیدار بودند و روزها میخوابیدند. روز حادثه هم همین طور بود؛ همسرم داخل اتاق خواب، در حال استراحت بود. بالای سرش که رفتم بیدار شد. من هم با دست هایم او را خفه کردم و جسدش را به داخل حمام بردم و خواستم با اره تکه کنم تا بتوانم از خانه خارج کنم. اما بعد از مدتی خسته شدم و به داخل اتاق رفتم.
چه ساعتی او را به قتل رساندی؟
حدود ساعت 10 یا 11 صبح بود.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
هم روستایی بودیم به خواستگاریاش رفتم و با اینکه خیلی تفاوت سنی داشتیم اما او با ازدواج موافقت کرد. بعد از ازدواج اختلافهای ما شروع شد و حتی درخواست مهریهاش را از من کرد. هر بار میگفت از این خانه برو.
مهریه همسرت چقدر بود؟
سال 57 ازدواج کردیم. آن موقع مهریه همسرم 100 هزار تومان بود. چند وقت قبل درخواست مهریهاش را کرد ، به او گفتم من همان مهریهای را که روز اول برایت در نظر گرفته بودم پرداخت میکنم.
چند سال قبل من برای مسافرت به شمال رفتم و زمانی که برگشتم همسرم به خانه راهم نداد. من هم به ناچار چادری روی پشت بام زدم و آنجا زندگی میکردم.
گفتوگو با متهم
مرد آرام است و مدام از بیماریهایی که به آن مبتلا شده صحبت میکند. شکایت دارد که حالش خوب نیست. 72 سال دارد و کمتر از 24 ساعت قبل دست به قتل همسرش زده است.
شغلت چیست؟
الان که بازنشسته هستم اما قبلاً در یکی از شرکتهای خــــــــودروسازی کارمی کردم.
چرا همسرت را به قتل رساندی؟
او و دخترم با هم دسیسه کرده بودند مرا بکشند. من هم که شرایط را اینطور دیدم تصمیم به قتلش گرفتم. آنها حتی قبل از قتل هم مرا اذیت کردند.
برای چی میخواستند تو را به قتل برسانند؟
می خواستند خانهام را تصاحب کنند. خانهام 400 میلیون تومان ارزش دارد، همسرم با دختر دومم میخواستند مرا به قتل برسانند و خانه را به اسم خودشان کنند. حتی بدون اینکه به من بگویند به من 34 میلیون تومان ضرر زدند.
ضرر 34 میلیونی سر چه بود؟
بدون آنکه به من بگویند 25 میلیون تومان از روی سند خانهام وام گرفتند و با حساب سود بانکی که به این پول میخورد می شد 34 میلیون تومان. باید ماهی 600 هزار تومان قسط میدادم و با شرایط مالیام نمیتوانستم چنین پولی را پرداخت کنم.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
وقتی فهمیدم همسر و دخترم نقشه قتل مرا کشیدهاند تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. همسر و دخترم شبها بیدار بودند و روزها میخوابیدند. روز حادثه هم همین طور بود؛ همسرم داخل اتاق خواب، در حال استراحت بود. بالای سرش که رفتم بیدار شد. من هم با دست هایم او را خفه کردم و جسدش را به داخل حمام بردم و خواستم با اره تکه کنم تا بتوانم از خانه خارج کنم. اما بعد از مدتی خسته شدم و به داخل اتاق رفتم.
چه ساعتی او را به قتل رساندی؟
حدود ساعت 10 یا 11 صبح بود.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
هم روستایی بودیم به خواستگاریاش رفتم و با اینکه خیلی تفاوت سنی داشتیم اما او با ازدواج موافقت کرد. بعد از ازدواج اختلافهای ما شروع شد و حتی درخواست مهریهاش را از من کرد. هر بار میگفت از این خانه برو.
مهریه همسرت چقدر بود؟
سال 57 ازدواج کردیم. آن موقع مهریه همسرم 100 هزار تومان بود. چند وقت قبل درخواست مهریهاش را کرد ، به او گفتم من همان مهریهای را که روز اول برایت در نظر گرفته بودم پرداخت میکنم.
چند سال قبل من برای مسافرت به شمال رفتم و زمانی که برگشتم همسرم به خانه راهم نداد. من هم به ناچار چادری روی پشت بام زدم و آنجا زندگی میکردم.