پایان فـرار ۱۰ماهه پسر جنایتکار
رأی دهید
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، متهم درحالی که دستبند به دست و زنجیر به پاهایش قفل شده بود وارد شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران شد. 28 فروردین سال گذشته بود که پدرش را با ضربات چاقو به قتل رساند و بعد از آن فراری شد. تصویر و مشخصات پسر 21 ساله در اختیار کلیه واحدهای گشت قرار گرفت. اما هیچ رد و سرنخی از پسر جوان در دست نبود تا اینکه هفته گذشته مادر کوروش به اداره آگاهی رفت و اطلاعاتی را در اختیار تیم جنایی قرار داد. او گفت: پسرم دیروز با من تماس گرفت و گفت از اعتیاد و عذاب وجدان خسته شده است. میخواهد ترک کند و با هویت جدید زندگی کند به همین دلیل به کمپ ترک اعتیادی در اطراف تهران رفته تا ترک کند.
با اطلاعاتی که زن میانسال در اختیار کارآگاهان قرار داده بود، بررسیها برای یافتن کوروش ادامه یافت و درنهایت پسر جوان در کمپی در نزدیکی جاجرود شناسایی و دستگیر شد. او در همان تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد و از جنایت ابراز پشیمانی کرد.
زندگی در کلبه چوبی
کوروش در گفتوگویی درخصوص انگیزهاش از جنایت و زندگی مخفیانهاش گفت.
چرا پدرت را به قتل رساندی؟
قصد کشتن او را نداشتم. روز حادثه پدرم را در خیابان دیدم و از او پول خواستم. عصبانی شد و شروع به داد و بیداد کرد. از زمانی که معتاد شده بودم مدام از او پول میگرفتم و همین مسأله پدرم را اذیت میکرد. آن روز پدرم از من خواست ترک کنم اما اصلاً به او توجهی نکردم. بعد از یک ساعت به خانه برگشتم. خانه ما قدیمی است و داخل راه پلهها دوباره با پدرم بحثم شد. در این درگیری او که بالای پلهها ایستاده بود پایش را روی گردن من گذاشت و نزدیک بود خفه شوم. من هم با چاقوی کوچکی که از جیب پدرم افتاده بود چندین ضربه به او زدم و از خانه فرار کردم.
بعد از جنایت کجا رفتی؟
سوار موتورم شده و به یکی از شهرهای شمالی کشور رفتم. البته آن موقع نمیدانستم که پدرم فوت کرده است.
کی متوجه شدی؟
کی متوجه شدی؟
5 روز بعد از جنایت با خانوادهام تماس گرفتم و گفتند که پدرم کشته شده است.
در مدتی که متواری بودی چه میکردی؟
در مدتی که متواری بودی چه میکردی؟
در کلبه چوبی در شمال زندگی میکردم و برای تأمین هزینه زندگیام با موتور کار میکردم و گاهی اوقات هم ضایعات میفروختم.
چه شد که تصمیم گرفتی به تهران برگردی؟
چه شد که تصمیم گرفتی به تهران برگردی؟
عذاب وجدان، لحظهای رهایم نمیکرد. مدام خواب پدرم را میدیدم. نمیتوانستم تحمل کنم. از طرفی میدانستم که پدرم دوست داشت من ترک کنم. برای جبران کاری که با پدرم کرده بودم میخواستم ترک کنم تا شاید کمی عذاب وجدانم کم شود. به همین دلیل به تهران آمدم و در کمپی بستری شدم.
به دنبال اظهارات پسر جوان، به دستور بازپرس سجاد منافی آذر پرونده برای تکمیل تحقیقات، در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.
به دنبال اظهارات پسر جوان، به دستور بازپرس سجاد منافی آذر پرونده برای تکمیل تحقیقات، در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.