جابه جایی مواد مخدر بخاطر پدر
رأی دهید
به گزارش جامجم، فرهاد 15ساله ششم شهریور امسال وقتی میخواست بستهای مشکوک را به پدرش در شرق تهران برساند از سوی ماموران کلانتری 132 نبرد دستگیر شد. ماموران پلیس در بازرسی بدنی پسرنوجوان بستهای حاوی 31گرم هروئین و ده گرم شیشه کشف و پسرنوجوان را بازداشت کردند. این متهم در بازجوییها گفت قصد داشته مواد را از خانه ناپدریاش در خیابان شوش به خانه پدرش در شرق تهران برساند.
متهم در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران که ویژه رسیدگی به جرایم اطفال است به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور یک قاضی پای میز محاکمه ایستاد.
وی در تشریح جزئیات زندگی اش گفت: پدرم سالهاست معتاد است. به همین خاطر مادرم از او جدا شد و با مردی جوان ازدواج کرد ولی چون مادرم هم به دام اعتیاد افتاده بود شش ماه قبل به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت شد و حالا در زندان است. در این مدت من با ناپدری ام زندگی میکردم تا این که یک روز قبل از این که بازداشت شوم پدرم مقابل در خانه آمد و بستهای مشکوک را به من داد. او از من خواست فردا بسته را مقابل در خانه اش ببرم و به او تحویل دهم. پدرم از این که میدید من با ناپدری ام زندگی میکنم ناراحت بود، برای خوشحال کردن او و بهدست آوردن دلش قبول کردم.
وی ادامه داد: صبح با آن که گواهینامه رانندگی نداشتم سوار ماشین ناپدریام شدم تا بسته را به پدرم برسانم. در میان راه یکی از دوستان پدرم که او هم معتاد است مرا دید و سوار ماشین شد. چند دقیقه بعد ماموران پلیس سر رسیدند و مرا بازداشت کردند. باور کنید من فقط برای این که پدرم مرا مانند قبل دوست داشته باشد دست به این کار زدم. من نزدیک به هفت ماه است که در کانون اصلاح و تربیت هستم و حالا از قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم.
سپس وکیل مدافع این متهم به دفاع پرداخت و گفت: با توجه به این که متهم 15سال دارد و در خانوادهای نابسامان بزرگ شده و حرمت عملی را که مرتکب شده بدرستی نمیدانسته است، از دادگاه تقاضای تخفیف در مجازاتش را دارم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
آزاد شوم پیش خواهرم میروم
چقدر درس خواندهای؟
تا دوم راهنمایی درس خواندم. یک سال بود که ترک تحصیل کرده بودم.
چرا درست را ادامه ندادی؟
شرایط خانوادگیام به نحوی نبود که بتوانم درس بخوانم.
کار میکردی؟
کارگر بودم و سقف کاذب نصب میکردم.
چند خواهر و برادر داری؟
یک خواهر کوچک دارم که حالا با مادربزرگم در شهرستان زندگی میکند.
شغل پدرت چیست؟
نقاش ساختمان است.
چرا پدر و مادرت از هم جدا شدند؟
پدرم معتاد بود و مدام مادرم را کتک میزد.
چه مدت است مادرت با ناپدریات ازدواج کرده است؟
دو سال.
شغل ناپدریات چیست؟
او کاشیکار است و درآمد بدی ندارد.
رابطه ناپدریات با تو و مادرت چطور بود؟
او مرد بدی نیست. به همین خاطر هم وقتی مادرم به زندان افتاد من در خانه ناپدریام در منطقه شوش زندگی میکردم.
از مادرت خبر داری؟
دو ماه قبل از کانون به زندان رفتم و مادرم را ملاقات کردم.
مادرت چرا به زندان افتاد؟
او معتاد است. برای مصرف خودش سه گرم مواد در خانه داشت که بازداشت شد.
اگر آزاد شوی قصد داری چهکار کنی؟
به خانه مادربزرگم میروم و با خواهرم زندگی میکنم و دیگر سمت هیچ خلافی نمیروم.