سرقت با دستور ارواح خبیث!
رأی دهید
سرقت از خانه مرد آشنا
چندی پیش مرد میانسالی به پلیس مراجعه کرد و از سرقت خانه ویلاییاش در شمال تهران خبر داد. بهدنبال این تماس، مأموران راهی محل سرقت شدند و با توجه به سالم بودن قفل درهای ورودی خانه متوجه شدند وسایل بههم نخورده و دزد تنها به گاوصندوق دستبرد زده است. بنابراین به نظررسید سرقت توسط یک آشنا انجام شده است.با این فرضیه، کارآگاهان به بررسی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند تا اینکه خودروی شاسیبلندی را نزدیکی محل سرقت مشاهده کردند. پسر جوانی هم رانندهاش بود.درحالی که احتمال میرفت پسر جوان در این سرقت نقش داشته است، تصویر بهدست آمده از دوربین مداربسته در اختیار صاحبخانه قرار داده شد و او با دیدن تصویر، پسر جوان را شناسایی کرد و گفت: این عکس کامران است. او یکی از اقوام دور ماست که چند شب قبل از سرقت خانهام، همراه خانوادهاش میهمان ما بودند.
دستگیری سارق جوان
دستگیری سارق جوان
بدینترتیب کامران بازداشت شد اما ابتدا سرقت را انکارکرد. اما زمانی که با مدارک پلیسی روبهروشد، به سرقت از خانه مرد آشنا و چندین سرقت سریالی از خانههای ویلایی بالای شهر اعتراف کرد.
کامران که از یک خانواده به نسبت مرفه است دربازجویی گفت: «هیچ مشکل مالی ندارم، اما به من دستور میدهند که دست به سرقت بزنم و من هم که نمیتوانم از دستور این ارواح خبیث سرپیچی کنم بههمین خاطر مجبورم این کار را انجام دهم.او ادامه داد: اجازه بدهید از ابتدای این ماجرا برایتان بگویم. چند وقت پیش در تلگرام با زن جوانی به نام ترنم آشنا شدم. رابطه ما در فضای مجازی ادامه یافت اما هرچه این ارتباط ادامه پیدا میکرد، علاقهام به او بیشتر میشد تا اینکه با هم قرار ملاقات گذاشتیم و در دنیای بیرون از فضای مجازی او را دیدم. با اینکه ترنم از من 10 سال بزرگتر بود، اما علاقهای که به او داشتم باعث شد تا به رابطه با این زن ادامه دهم. چند وقتی از آشنایی ما میگذشت که ترنم مرا به میهمانی شبانهای دعوت کرد و در آنجا بود که با ماده مخدر «شیشه» آشنا شدم. ترنم میگفت حال و هوایم را خوب میکند و حس خوبی به من میدهد و به این ترتیب در دام اعتیاد افتادم.بعد از آن مشکلات من شروع شد، هر زمان که شیشه میکشیدم، ارواح شیطانی به دیدنم میآمدند و میگفتند امشب باید بروی سرقت کنی.باورکنید من هیچ نیاز مالی نداشتم ولی صداهایی به من میگفت که باید سرقت کنم.آنها مرا وادار میکردند تا به خواستهشان عمل کنم. ارواح خبیث به من حتی نشانی محل سرقت را هم میدادند و من هم در عالم خواب سوار برخودروام راهی خانهای میشدم که ارواح نشانیاش را داده بودند. اصلاً برایم مهم نبود بدانم که صاحبخانه در منزل است یا نه و تنها به چیزی که توجه میکردم، خواسته آنها بود.کامران ادامه داد: یکی از خانههایی که به آن دستبرد زدم، خانه یکی از اقوام ما بود. چند شب قبل از سرقت به خانه همین فردی که از خانهاش سرقت کردم رفته بودیم. آن شب هم مواد کشیده بودم که ارواح به من دستور دادند باید از این خانه سرقت کنی. من هم دنبال راهی برای ورود به این منزل بودم تا اینکه چشمم به دسته کلید یدک روی جاکلیدی افتاد و در فرصتی مناسب آن را دزدیدم و در آپارتمان را باز کردم و با کلید دیگری در گاوصندوق را گشودم.
چند شب بعد هم دوباره ارواح به خوابم آمدند و از من خواستند نقشه سرقتهای بعدی را اجرا کنم. برای سرقتهای دیگر هم از طریق بالکن وارد خانهها میشدم و بعد از سرقت وسایل با ارزش، خانهها را ترک میکردم. بعد از سرقت هم راهی خانهمان میشدم و هرچه میدزدیدم را در گوشهای از اتاق که ارواح از من خواسته بودند قرار میدادم. در حقیقت با این کارم میخواستم از آنها قدردانی کنم. حالا تمام وسایل و پولهای دزدیده شده در گوشه اتاقم است و میتوانید آنها را به صاحبان شان برگردانید.»
پسر جوان پساز این اعترافها با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات تخصصی برای کشف سایر سرقتهایش ادامه دارد.
کامران که از یک خانواده به نسبت مرفه است دربازجویی گفت: «هیچ مشکل مالی ندارم، اما به من دستور میدهند که دست به سرقت بزنم و من هم که نمیتوانم از دستور این ارواح خبیث سرپیچی کنم بههمین خاطر مجبورم این کار را انجام دهم.او ادامه داد: اجازه بدهید از ابتدای این ماجرا برایتان بگویم. چند وقت پیش در تلگرام با زن جوانی به نام ترنم آشنا شدم. رابطه ما در فضای مجازی ادامه یافت اما هرچه این ارتباط ادامه پیدا میکرد، علاقهام به او بیشتر میشد تا اینکه با هم قرار ملاقات گذاشتیم و در دنیای بیرون از فضای مجازی او را دیدم. با اینکه ترنم از من 10 سال بزرگتر بود، اما علاقهای که به او داشتم باعث شد تا به رابطه با این زن ادامه دهم. چند وقتی از آشنایی ما میگذشت که ترنم مرا به میهمانی شبانهای دعوت کرد و در آنجا بود که با ماده مخدر «شیشه» آشنا شدم. ترنم میگفت حال و هوایم را خوب میکند و حس خوبی به من میدهد و به این ترتیب در دام اعتیاد افتادم.بعد از آن مشکلات من شروع شد، هر زمان که شیشه میکشیدم، ارواح شیطانی به دیدنم میآمدند و میگفتند امشب باید بروی سرقت کنی.باورکنید من هیچ نیاز مالی نداشتم ولی صداهایی به من میگفت که باید سرقت کنم.آنها مرا وادار میکردند تا به خواستهشان عمل کنم. ارواح خبیث به من حتی نشانی محل سرقت را هم میدادند و من هم در عالم خواب سوار برخودروام راهی خانهای میشدم که ارواح نشانیاش را داده بودند. اصلاً برایم مهم نبود بدانم که صاحبخانه در منزل است یا نه و تنها به چیزی که توجه میکردم، خواسته آنها بود.کامران ادامه داد: یکی از خانههایی که به آن دستبرد زدم، خانه یکی از اقوام ما بود. چند شب قبل از سرقت به خانه همین فردی که از خانهاش سرقت کردم رفته بودیم. آن شب هم مواد کشیده بودم که ارواح به من دستور دادند باید از این خانه سرقت کنی. من هم دنبال راهی برای ورود به این منزل بودم تا اینکه چشمم به دسته کلید یدک روی جاکلیدی افتاد و در فرصتی مناسب آن را دزدیدم و در آپارتمان را باز کردم و با کلید دیگری در گاوصندوق را گشودم.
چند شب بعد هم دوباره ارواح به خوابم آمدند و از من خواستند نقشه سرقتهای بعدی را اجرا کنم. برای سرقتهای دیگر هم از طریق بالکن وارد خانهها میشدم و بعد از سرقت وسایل با ارزش، خانهها را ترک میکردم. بعد از سرقت هم راهی خانهمان میشدم و هرچه میدزدیدم را در گوشهای از اتاق که ارواح از من خواسته بودند قرار میدادم. در حقیقت با این کارم میخواستم از آنها قدردانی کنم. حالا تمام وسایل و پولهای دزدیده شده در گوشه اتاقم است و میتوانید آنها را به صاحبان شان برگردانید.»
پسر جوان پساز این اعترافها با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات تخصصی برای کشف سایر سرقتهایش ادامه دارد.