شاه چطور با تهدید به استعفا از آمریکا امتیاز می‌گرفت

بنا بر اسناد آمریکا، شاه در حالت افسردگی روحی و پس از آن که به کناره گیری از فرماندهی ارتش و سلطنت تهدید کرده بود، به واشنگتن سفر کرد
جولیس هولمز، سفیر آمریکا در تهران، در شهریور ۱۳۴۲ (اوت ۱۹۶۳) به واشنگتن پیام می‌دهد که محمدرضا شاه پهلوی به شدت عصبانیست که دولت جان ‌اف. ‌کندی قدرش را نمی‌داند، درخواست های نظامی‌اش را جدی‌ نمی‌گیرد و با ایران مانند یک مستعمره رفتار می‌کند.
 

هولمز یک ماه بعد به روسای خود می‌نویسد که شاه را زیادی تحت فشار قرار داده اند؛ او احساس سرخوردگی می‌کند و "به توجه احتیاج دارد". سفیر آمریکا این بار یک "داروی روان‌‌درمان" سفارش می‌دهد: اینکه کندی به شاه نامه ای بنویسد که انگار دارد در آن جویای نظراتش درباره معادلات استراتژیک جنگ سرد دو ابرقدرت شرق و غرب می شود.

 
آن دلجویی‌های حساب شده سوپاپ اطمینانی بود برای آرام کردن مردی حساس و زودرنج که بنا بر اسناد آمریکا دچار افسردگی دوره‌ای بود و اگر جوش می‌آورد - به قول هولمز - احتمال داشت قطارش از ریل خارج شود: به سمت شوروی حرکت کند، دست به اخراج نخست وزیر بزند یا گزینه کناره گیری از قدرت را روی میز بگذارد.
 
هولمز احتمالا خوب به خاطر داشت که شاه حدود یک سال و نیم قبل از آن - در اسفند ۱۳۴۰ (مارس ۱۹۶۲) - وقتی که بنا بر اسناد، در حالت افسردگی روحی عمیق و در "مرز یاس" قرار داشت - چطور آمریکا و بریتانیا را به کناره گیری از قدرت تهدید کرده بود- تهدیدی که باعث شد دولت کندی برنامه سفر شاه به واشنگتن را جلو بیندازد و به جای آن که تا ماه سپتامبر معطلش نگه دارد، پنج هفته بعد با او در کاخ سفید دیدار بکند.
شاه در پی تسلیحات و بودجه نظامی بیشتر بود. کندی بر اصلاحات داخلی در ایران تاکید داشت تهدید به استعفا در پیست آبعلی
اسناد آمریکا حکایت از آن دارد که شاه اول بریتانیا را به کناره گیری تهدید کرده. سفارت بریتانیا در تهران، از یک "منبع بسیار رده بالا" در حکومت شنیده بود که وضع روحی شاه بهم ریخته زیرا فرماندهان ارتش فشار آورده‌اند که سطح حقوق نظامیان ۳۰ درصد بالا برود ولی آمریکایی‌ها می‌گویند که این مسئله به آنها ارتباطی ندارد.
 
به نظر می‌رسد که این خبر جفری هریسون، سفیر بریتانیا در تهران را نگران کرده باشد چرا که در روز تعطیل جمعه ۱۱ اسفند (دوم مارس) برای ملاقات با شاه به پیست اسکی آبعلی رفته تا ببیند اوضاع از چه قرار است. بنا بر سندی که در سال ۲۰۱۵ میلادی از حالت طبقه بندی خارج شده، سفیر بریتانیا در آن روز سرد زمستانی در ارتفاعات دماوند با مردی خشمگین مواجه شده که تهدید کرده اگر کسری بودجه ارتش تامین نشود، یا از دلارهای آمریکا در صندوق برنامه سوم توسعه ایران استفاده خواهد کرد، یا دست به دامان شوروی خواهد شد یا از فرماندهی کل نیروهای مسلح کنار خواهد رفت.
 
سفیر بریتانیا به زبان ملایم دیپلماتیک یادآور شد که واگذاری فرماندهی ارتش در عمل معنای کناره‌گیری از سلطنت خواهد بود؛ شاه پاسخ می‌دهد که در واقع گزینه کناره گیری از سلطنت را مد نظر دارد.
 
در سند آمده: "او از سفیر پرسید که اگر (از سلطنت) کناره برود چه اتفاقی خواهد افتاد. سفیر پاسخ داد می تواند تصور کند که ایران در ظرف دو سال فرو خواهد پاشید. شاه گفت (ایران) خیلی زودتر آن فرو خواهد پاشید."
 
تهدید شاه نشان می‎دهد که او در دورانی که زیر پایش محکم نشده نبود - در شرایطی که واشنگتن کسری بودجه دولت و تسلیحات سنگین ارتش ایران را مجانی تامین می‌کرد و در مقابل انتظار حرف‌شنوی داشت - اهل اطاعت‌ کورکورانه نبوده و برای رسیدن به اهداف بلندمدتش، یعنی تثبیت قدرت خود در داخل و تبدیل ایران به یک قدرت منطقه ای، در پشت صحنه با واشنگتن درگیر می‌شده است.
 
بنا بر اسناد، یکی از ابزارهای چانه زنی شاه تهدید تلویحی به خروج از پیمان نظامی سنتو (متشکل از ایران، ترکیه و پاکستان) بود که آمریکا و بریتانیا برای مهار شوروی روی آن حساب می کردند. ابزار فشار دیگر شاه تهدیدش به بهبود روابط ایران با شوروی بود که آمریکایی‌ها را به شدت نگران می‎کرده.
 
وقتی سفیر بریتانیا به شاه هشدار داد که با کناره گیری از قدرت در عمل ایران را به شوروی واگذار خواهد کرد، شاه پاسخ داد که البته عمدا چنین کاری انجام نخواهد داد، ولی بعد زیر لب "تقریبا به خودش گفت که روس‌ها مشتاقانه پادشاه افغانستان را پذیرفتند و از او حمایت کردند - آنها از قرار معلوم توانایی آن را خواهند داشت که با او هم چنین رفتاری داشته باشند." حسن پاکروان، رئیس وقت ساواک، درباره پیامدهای وضع روحی نابسامان شاه به مقامات آمریکایی هشدار داده بود علت عصبانیت شاه
شاه از برخوردهای سرد کندی به ستوه آمده بود که جواب نامه‌هایش را دیر می‌داد، درخواست‌های نظامی‌ اش را رد می‌کرد و برنامه سفرش به واشنگتن را به تعویق انداخته بود به این امید که آرام آرام او را به حاشیه براند - تا به اصطلاح سلطنت کند و نه حکومت - و در کار دولت علی امینی دخالت نکند.
 
چند روز پیش از آن که شاه در دیدار با سفیر بریتانیا تهدید خود مبنی بر کناره‌گیری از سلطنت را مطرح کند، حسن پاکروان، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) درباره وضع روحی نابسامان شاه به مقامات آمریکایی هشدار داد و گفت که یکی از دلایل افسردگی او حسادتش به علی امینی بوده- مردی که به عنوان پرچمدار اصلاحات در کشور سخت مورد توجه واشنگتن بود.
 
دولت کندی به این خاطر روی امینی سرمایه گذاری کرده بود که شاه را رهبری متزلزل و احتمالا رفتنی می‌دید که ظرفیت اصلاحات اساسی نداشت چرا که به گفته کندی از یک "عقده ناپلئونی" رنج می‌برد؛ یعنی به جای آن که به فکر مبارزه با خطر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی باشد، دائم به دنبال ارتشی بزرگ تر و تسلیحاتی مدرن تر و بلندپروازی های منطقه ای بود.
 
اسناد نشان می دهد که کندی و دستیاران با هدف راندن شاه به حاشیه، پایگاه اصلی قدرتش یعنی ارتش را هدف می‌گیرند؛ آنها می خواستند نیروهای مسلح ایران را کوچک تر و روند انتقال تسلیحات به آن را کندتر بکنند. بنا بر سندی که در سال ۲۰۱۴ میلادی بیرون آمده، دولت کندی معتقد بود که کمک های تسلیحاتی دولت های قبلی آمریکا به ایران عمدتا برای جلب رضایت شخص شاه بوده، اما بنا بر خط مشی جدید: "خشنودی شاه دیگر ابزاری کافی برای حفظ منافع آمریکا در ایران نبود" - بنابراین واشنگتن می‌خواست از ارتشی که آن را "ابزار سرکوب و فاسد حکومتی فاسد" می خواند فاصله بگیرد و‌ آن را کوچک تر بکند به خصوص که "اثرات روانی تقلیل یک ارتش نامحبوب، وجهه دولت امینی و حمایت سیاسی از آن را بهبود خواهد بخشید."
 
آمریکایی‎ها در سناریوی حمله شوروی چندان روی ارتش ایران حساب نمی کردند زیرا برنامه داشتند که با بمباران هسته‌ای گذرگاه های مرزی ایران و شوروی و اعزام حداقل دو لشکر از ایران دفاع کنند. واشنگتن همچنین هشدارهای مکرر شاه درباره تهدیدات نظامی مصر و عراق و افغانستان را جدی نمی‌گرفت. چستر بولز، یکی از مشاوران ارشد کندی، در تهران به شاه توصیه کرده بود که برای مقابله با افغانستان، به پاکستان اتکا کند - حرفی که شاه در دیدار ۱۱ اسفند ۱۳۴۰ خود با سفیر بریتانیا آن را "اهانت به ملت ایران" خواند.
 
شاه آن روز گلایه کرد که واشنگتن میلیون ها دلار به دشمن قسم خورده اش در قاهره - جمال عبدالناصر رهبر مصر و ناسیونالیسم عرب - کمک می کند، اما وقتی نوبت ایران می‌شود برای هر یک سنت کمک، حساب پس می‌خواهد.
 
سفیر بریتانیا در پایان گزارش خود نتیجه گیری کرد که در صحبت‌های شاه "قدری عنصر باج‌خواهی" دیده می‌شود ولی به نظر می رسد که "شاه حقیقتا وسوسه شده که مسئولیت حکومت را زمین بگذارد و او توانایی برداشتن گام های فاجعه بار و نابخردانه ای را دارد".
آمریکا در ابتدا برای اصلاحات اجتماعی-اقتصادی در ایران به علی امینی امید داشت. آنها خیلی زود متوجه شدند که امینی شانس زیادی ندارد نگرانی از تصمیم عجولانه شاه
بنا بر اسناد، شاه با سرهنگ گراتین یاتسویچ، رئیس دفتر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سی‌آی‌اِی) در تهران هم گفتگوی تندی داشته است. بنا بر اسناد، شاه برنامه اش را مستقیما با سرهنگ یاتسویچ در تهران مطرح کرده و از طریق حسین قدس نخعی، وزیر امور خارجه هم به سفیر آمریکا پیغام داده که: «حقوق معلمان، قضات و دیگران افزایش پیدا کرده و با ارتش هم باید همین طور رفتار شود»، در غیر این صورت، شاه قادر نخواهد بود که به فرماندهی کل قوا ادامه بدهد.
 
در واشنگتن ارزیابی وزارت امور خارجه آمریکا این بود که هرچند سناریوی کناره گیری و اقدام ناگهانی شاه برای تنزل روابط با غرب بعید به نظر می‌رسید، این احتمال وجود داشت که شاه برای نشان دادن استقلال خود از آمریکا - علی امینی را برکنار کند.
 
مقامات سازمان سی‌آی‌اِی هم هشدار دادند که افسردگی شاه بسیار خطرناک بوده زیرا امکان داشت که "استرس روحی‌ اش به یک تصمیم عجولانه منجر شود". سی‌آی‌اِی یادآور شد که سه سال پیش از آن هم شاه در چنین وضعیت روحی‎ای بود که روس‌ها را به تهران دعوت کرد تا درباره انعقاد قرارداد عدم تجاوز نظامی مذاکره کند.
 
یک ارزیابی دیگر هشدار داد که اگر شاه به طور ناگهانی صحنه را ترک کند، در ایران هرج و مرج خواهد شد: یکی از فرماندهان جاه طلب ارتش یا طرفداران محمد مصدق جایش را خواهند گرفت، ایران از پیمان نظامی سنتو خارج خواهد شد، بحران جدید با شرکت‌های نفتی به راه خواهد افتاد، تهران توافق های یکجانبه با آمریکا را لغو خواهد کرد و حزب توده دوباره فعال خواهد شد.
 
بنا بر اسناد، سفیر آمریکا روز ۱۶ اسفند ۱۳۴۰ (هفتم مارس ۱۹۶۲) حداقل یک ساعت و نیم با شاه کلنجار رفته تا آرامش کند و فکر کناره گیری را از سرش بیرون بیاورد.
 
بنا بر سند آن دیدار که سه سال پیش از طبقه بندی سری خارج شده، شاه تاکید کرده که به دنبال باج خواهی نیست ولی می‌خواهد در ظرف دو هفته از تصمیم واشنگتن با خبر شود. او همچنین پیشنهاد کرد که در آینده نزدیک به بهانه سفری به کانادا در واشنگتن توقف کوتاهی کند و با کندی دیداری خصوصی داشته باشد.
 
جولیس هولمز دیدار خصوصی شاه از واشنگتن را غیرممکن دانست، اما برای جلو افتادن تاریخ رسمی او به آمریکا لابی کرد - سفری که چند هفته بعد در تاریخ ۲۲-۲۴ فروردین (۱۱- ۱۳ آوریل) انجام شد.
 
هولمز در گزارش خود به مقامات مافوق گفت هرچند شاه برای انجام مسئولیت سنگین خود توان کافی ندارد، شخص یا طیف دیگری که بهتر از او بتواند منافع آمریکا در ایران را تامین کند وجود ندارد - به همین خاطر:‌ "ما مجبوریم که بر این ساقه ضعیف تکیه کنیم."
جولیس هولمز، سفیر وقت آمریکا در تهران، سلامت جسمی و روحی شاه را به دقت زیر نظر داشته اسناد موجود حکایت از آن دارد که هولمز سلامت جسمی و روحی شاه را به دقت زیر نظر داشته و از خلق و خوی او به خوبی آگاه بوده است. سفیر آمریکا - که ژنرالی بازنشسته و محافظه کار و در واقع یکی از بزرگ‎ترین طرفداران شاه در دولت کندی بود - یک بار برداشت خود از شخصیت شاه را به واشنگتن گزارش کرد. هولمز محمدرضا شاه پهلوی را مردی تنها، مغرور و به دیگران مشکوک می‌دید که در عین حال باهوش، دارای حافظه قوی و بسیار جذاب بوده‌ است.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۳۰
جهان آفرینش - تهران، ایران

این تیمسار پاکروان همون شخصی بود که جلوی اعدام خمینیو گرفت و بعد انقلاب به دستور خود خمینی و توسط خلخالی اعدام شد.عجیبه که کارگزاران شاه اصلا جنس خراب آخوندارو نمیشناختن.روحشون شاد ولی واقعا ساده بودن.
شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۴
۳۸
scandal - برلین، آلمان
داستانهای پوتین، سارگوزی، اوباما، کلینتن، کندی و و و بسیار وحشتناکتر و غم انگیزتر از آن شاه روانشاد و دلسوز ایران!
شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۹
۵۰
Elfar - اورنج کانتی، ایالات متحده امریکا
تف به ذات کثیف تحریف کننده این متن سراسر مخرب و فریب کار. در این دوره از زمان نوشتن این متن ذره اى از میهن پرستى شاهنشاه کم نمیکند، اراجیف مثل مشکل روحى روانى، اخر بى عقلان اگر ایشان این مشکل راداشتند، چطور بقول شما فرمانده کل قوا هم بودند؟
شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۵
۴۴
شب تاب - یوکوهاما، ژاپن

بیچاره شاه !!! چه پدر سوخته ننه حرمله اى بوده این سفیر آمریکا جولیس هولمز و صد البته امپریالیسم متعفن آمریکا که جز به منافع خودش کارى به چیز دیگه اى نداشته و نداره !!؟
شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۷
۵۳
Pezhman - وین، اتریش

خدا پس کی ایران مانندکشورهای اروپایی دارای احزاب و گروههای سیاسی ایراندوست خواهد شد؟
شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۱
۴۲
ario barzan - وست ویرجینیا ، ایالات متحده امریکا
خودتان قضاوت کنید، شاهی که بجای بدست آوردن دل مردمش دل به دل آمریکا، انگلیس و روسیه میداد. دین رو با سیاست قاطی میکرد. به همین اخوندای حرامی بال و پر میداد، اگر کسی از اطرافیان او بین مردم محبوب میشد به اون شخص شک میکرد و آنرا به چشم دشمن میدید. سالیانه خرجهای بی دلیل میکرد که یکی از آنها جشن شاهنشاهی برای مهمانهای (دشمنهای )خارجی بود. تمام امورات مهم دولتی دراختیار فامیل، آشنا و دوستان نزدیک بودن . بجای اینکه مردم را با سواد و از دنیا ی خارج از ایران مطلع کند، بچه دولتی ها،درباریان و آخوندها را برای تحصیل مجانی میفرستاد به خارج از کشور. . مبارزه با بیسوادی آن زمان هم مثل نهضت سواد آموزی ج.ا هست. برای خودش دشمن خیالی درست میکرد و میخواست ایران را یک شبه بهترین کشور دنیا کند در صورتی که چیزی از سیاست نمیدونست و میخواست با عصبانیت و تهدید کارها رو به جلو ببره. و ما ایرانیان همیشه بین بد و بدتر، بدتر رو انتخاب میکنیم. .... گذشته رو نمی‌توان عوض کرد ولی آینده رو میتونیم، با نگاه به تاریخ گذشتمون و امیدوارم سری بعد که بزودی اتفاق میوفته انتخاب درستی داشته باشیم. بدرود .
شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۲۹
۴۹
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
[::ario barzan - وست ویرجینیا ، ایالات متحده امریکا::]. متاسفانه قضاوت های شما یکطرفه است. شاه دین را باسیاست قاطی نکرد و ایران را سکولارترین کشور خاورمیانه کرد. ایران امن ترین کشور برای اقلیت های مذهبی از جمله بهاییان و کلیمیان بود. و برای اولین بار در تاریخ کشور حتی وزیر غیر مسلمان داشتیم. شاه برخلاف نظر مجتهدین حق دادن رای به بانوان را به رسمیت شناخت و با خمینی در سال ۴۲ در افتاد. در عین حال متاسفانه شاه فقید توهمات مذهبی داشت و هر چند بنیادگرایی اسلامی را بدرستی ارتجاع سیاه مینامید اما در سرکوب روحانیت مرتجع تردید نشان داد.
یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۰:۴۰
۴۲
ario barzan - وست ویرجینیا ، ایالات متحده امریکا
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد. دوست عزیز نمیدونم بهایی هستی یا نه؟یک سری حرفات را قبول دارم،حتی دکتر شاه هم بهایی بود. ولی آیا تمام جامعه بهایی آن موقع در امان بودن و از اقلیت‌ها کسی رو نکشتن؟! !. یا مثلا قضیه احمد کسروی، که با فشار تندروهای مذهبی قاتلان اون رو آزاد کردند. آن فردی که سرش را توی مکه زدند. ...و باز با فشار آخوندها و شمشیر طلا که برای پادشاه عربستان فرستاد،تسلیم خواسته آنها شد. ولی اگر این اتفاقات در زمان رضا خان بزرگ بود، قضیه چیز دیگری میشد.
یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۴:۲۰
۸۰
واقع بین ایرانی - هامبورگ، آلمان
Pezhman وین اطریش. دوست نازنین ارزوی بسیار زیبا و پسندیده ای دارید.اما شما که در اطریش یا در قلب اروپا هستید و شما که از نردیک شاهد احترام گذاشتن مردم کشور اطریش و یا مردم المان بخدمتگزارن خود میباشید.باید بگویم هر وقت و هر زمان که ما مردم کشور عقب نگداشته شده و اسیر در چنگال تفکرات مذهبی توانشتیم از چنگال این اختاپوس وحشتاک مذهب رهائی پیدا نکنیم مطمئن باشید هیچگاه ما بسر منزل مقصود که نظر شما را تامین کند نخواهیم رسید
یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۴
۴۹
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
[::ario barzan - وست ویرجینیا ، ایالات متحده امریکا::]. گرامی. من بهایی نیستم، و از آنجا که حتی به خدا هم اعتقادی ندارم لذا ادیان و مذاهب را خوب یا بد دست پخت انسان‌ها و نیازهای بشری میدانم. در جنبش بابیان رگه هایی از اصلاح طلبی می‌توان یافت و بسیاری از بزرگان مشروطه ریشه بابی داشتند، بهایت در زمان اوج خودش مدرن تر از شیعه حاکم در ایران و یا وهابیت حاکم در عربستان بود ، اما تناقضات این دین و ارتباط رهبران آن با سرمایه داری جهانی و بخشی از صهیونیسم قابل بحث است. اما ظلمی که به اقلیت‌ها قومی مذهبی در ایران خصوصا تا قبل از دوران پهلوی وارد شد غیر قابل انکار است. نامه های زرتشتیان پارسی هندوستان به ناصرالدین شاه در رابطه با بیدادگری به زرتشتیان ایران دردناک است. اما روند حاکم در دوران پهلوی علیرغم تمام کاستی ها رعایت هر چه بیش‌تر حقوق مدنی همه شهروندان بود.
یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۳
۴۹
kurosh-h - گوتنبرگ، سوئد
[::ario barzan - وست ویرجینیا ، ایالات متحده امریکا::]. [::ario barzan - وست ویرجینیا ، ایالات متحده امریکا::]. در ضمن شما مطرح می‌کنند که شاه «بچه دولتی ها،درباریان و آخوندها را برای تحصیل مجانی میفرستاد به خارج از کشور. .» به نظر من اگه شما به تاریخ تشکل کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی خارج از کشور نکته کنید ، و کتابهای کوروش لاشایی، خانبابا تهرانی ، حسن ماسالی نگاهی کنید ،متوجه می‌شوید که هزاران دانشجو از قشر متوسط ایران و با بورس دانشجویی عازم غرب شدند و با اینکه اکثرا ضد رژیم شدند اما شاه سخاوتمندانه و شاید بخاطر تکنوکرات بودنش جلوی دانشجویان را نگرفت.
یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۳
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.