افشای جنایت با حقوق بازنشستگی
رأی دهید
بهگزارش خبرنگار جنایی «ایران»، متهم پرونده تابستان سال 90 همسرش را به قتل رسانده و در تمام این مدت راز قتل را در دل نگه داشته بود. این درحالی بود که او به دخترشان گفته بود مادرش آنها را ترک کرده و بیخبر بهدنبال زندگیاش رفته است. اما این ماجرا حدود هشت ماه قبل با شکایت زن جوانی به دادسرای جنایی تهران فاش شد.او به بازپرس جنایی گفت: «از خواهرم فرنگیس مدت هاست که خبری ندارم. اما چون پدر و مادرم فوت کردهاند و شوهرش شهرام هم دوست نداشت که فرنگیس با ما رابطه داشته باشد، سراغی از خواهرم نمیگرفتم. تا اینکه چند ماه قبل، شوهر خواهرم درخواست حقوق بازنشستگی خواهرم را کرد و من تازه آن موقع بود که متوجه شدم خواهرم ناپدید شده است. از شوهر خواهرم سراغ فرنگیس را گرفتم که او گفت فرنگیس سالهاست بیخبر آنها را ترک کرده و بهمکان نامعلومی رفته است. دختر خواهرم هم همان حرفهای پدرش را تکرار کرد ولی از آنجا که خواهرم کسی نبود که بیخبر از خانواده اش، آنها را ترک کند، نگران شدم و تصمیم گرفتم با مراجعه به دادسرا بخواهم که سرنوشت مرموز خواهرم را روشن کنند.»پس ازاین شکایت، تحقیقات تخصصی دردستورکارقرارگرفت تا اینکه در بررسیهای صورت گرفته مشخص شد فرنگیس آخرین بار 6 سال قبل دیده شده ولی بعد از یک مسافرت تفریحی ناپدید شده است. از آنجا که همسرش ماجرای ناپدید شدن او را در این مدت به پلیس خبر نداده بود، دستور بازداشت مرد میانسال صادر شد.بدینترتیب شهرام حدود 7 ماه قبل بازداشت شد اما ادعا کرد که از سرنوشت همسرش بیخبر است. تا اینکه شامگاه چهارشنبه گذشته وپس ازماهها سکوت، لب به اعتراف گشود و به قتل همسرش اعتراف کرد.
مرد میانسال در گفتوگو با خبرنگار «ایران» درباره انگیزه قتل همسرش گفت: آن زمان که دست به قتل زدم دو سالی میشد ماده مخدر «شیشه» را بهصورت تفننی مصرف میکردم. هر وقت هم شیشه میکشم دیگر متوجه نمیشوم چه اتفاقی میافتد. آن موقع هم برای مدتی با همسر و دخترم برای تفریح به چالوس رفته و ویلایی اجاره کردیم. اما همسرم از ماجرای اعتیاد من با خبر شده بود و مدام مرا تهدید میکرد که اگر ترک نکنم دخترم را با خودش میبرد و از من طلاق میگیرد.
آن شب هم سر همین موضوع باهم مشاجره کردید؟
پس ازکلی جروبحث فرنگیس خوابید. من هم او را درخواب خفه کردم و جسدش را از ویلا بیرون بردم. نمیدانم چه بلایی سر جسد آوردهام. شاید جسد همسرم را آتش زده ام. ولی باورکنید اصلاً یادم نمیآید چه اتفاقی رخ داده است اما وقتی به خانه برگشتم تازه متوجه شدم چه کارکردهام.
آیا دخترت آن شب سر و صدایی نکرد؟
آیا دخترت آن شب سر و صدایی نکرد؟
دخترم آن موقع خواب بود. بعد هم که بیدار شد و سراغ مادرش را گرفت، به او گفتم که با مادرش دعوایم شده و او به حالت قهر به تهران برگشته.
بعد از آن دیگر سراغ مادرش را نگرفت؟
بعد از آن دیگر سراغ مادرش را نگرفت؟
سراغ مادرش را میگرفت ولی هر بار میگفتم که مادرش ما را ترک کرده و دلش نمیخواهد که ما بدانیم کجاست و چه میکند.
خانواده همسرت هم سراغ فرنگیس را نمیگرفتند؟
خانواده همسرت هم سراغ فرنگیس را نمیگرفتند؟
همسرم مادر و پدر نداشت، رابطه خوبی هم با خواهرش نداشت. برای همین کسی نبود که سراغ او رابگیرد.
با فرنگیس چطور آشنا شدی؟
با فرنگیس چطور آشنا شدی؟
من تعمیرکار آسانسوربودم و در شرکتی که همسرم کار میکرد، مشغول به کار بودم و در آنجا باهم آشنا شدیم.
به غیر از مسأله اعتیاد با همسرت مشکل دیگری نداشتی؟
به غیر از مسأله اعتیاد با همسرت مشکل دیگری نداشتی؟
18 سال با او زندگی کردم با اینکه 13 سال از من بزرگتر بود اما زندگی خوبی داشتیم و مشکلی بین ما نبود. اگر آن موقع مواد مصرف نکرده بودم به طورقطع همسرم را نمیکشتم.
در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
کاش فقط عذاب وجدان داشتم، عذاب اینکه چرا این کار را انجام دادهام لحظهای رهایم نمیکرد. زندگیام تلخ وتباه شده بود. او یکبار مرد اما من هر لحظه میمردم. کابوسهای شبانه و خوابهایی که درباره همسرم میبینم لحظهای مرا رها نمیکند. بعد از مرگ اوهم مدتی به شمال رفتم تا با یکی از دوستانم کاری دست و پا کنم. میخواستم از طریق فعالیتهای توریستی پولی به جیب بزنم که نشد.بعد هم ورشکست شدم و به تهران برگشتم و مسافر کشی میکردم.
دخترت میداند که مرتکب قتل شده ای؟
دخترت میداند که مرتکب قتل شده ای؟
نه. هنوز هم روحش از این ماجرا با خبر نیست.
راز این قتل چگونه فاش شد؟
راز این قتل چگونه فاش شد؟
حدود یک سال و نیم قبل تصمیم گرفتم از حقوق بازنشستگی همسرم استفاده کنم تا حقوقاش به حساب خودم واریز شود ولی خواهر زنم از ماجرا با خبر شد و پس ازپیگیریها پی برد فرنگیس ناپدید شده است. او شکایت کرد و من 7 ماه قبل بازداشت شدم.اما بازهم اعترافی نداشتم تا اینکه تصمیم گرفتم رازقتل را برملا کنم هر چند که نمیدانم چه بلایی سر جسد همسرم آورده ام.
پشیمانی؟
پشیمانی؟
در تمام این مدت یک لحظه نبود که خودم را سرزنش نکرده باشم. من اشتباه بزرگی کردهام وخودم را هیچ وقت نمیبخشم.امیدوارم همسرم ودخترم مرا ببخشند و...