تبهکارچند چهره در دام صراف مالباخته
رأی دهید
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، پرونده این ماجرا از زمانی دردستورکارقرارگرفت که دختر جوانی به نام «مهشید» با مراجعه به پلیس و تسلیم شکایتی از کلاهبرداری 6 میلیون تومانی دوست فیسبوکیاش خبر داد. او گفت: 9 دی سال 91 برادرم اشکان خودروی بیام و دوستش را قرض گرفت و برای تفریح به همراه دو دوست دیگرش به محله سعادت آباد رفتند. آنطور که برادرم تعریف کرد درحوالی میدان کاج، آیینه خودروی آنها به آیینه بغل خودروی بنزی برخورد کرده بود که همین مسأله باعث مشاجره ودرگیری بین آنها شد.همان موقع نیزسرنشینان خودروی بنز با قمه به آنها حملهورشدند که برادرم و دوستانش برای حفظ جانشان سوار ماشین شدند تا فرارکنند. اما به خاطر شلوغی خیابان، برادرم ناخواسته یکی از سرنشینان بنز را زیرگرفت که متأسفانه او جان باخت. پس از آن اشکان به اتهام قتل عمد بازداشت شد و ما که ناخواسته گرفتار یک پرونده جنایی شده بودیم برای نجات برادرم دست به کارشدیم. اما متأسفانه به نتیجه نرسیدیم. تا اینکه یک سال بعد از این ماجرا با پسر جوانی به نام امید در فیسبوک آشنا شدم. دوستی ما از فضای مجازی به دنیای واقعی کشیده شد و در یکی از قرارهای ملاقاتی که با امید داشتم درباره مشکلات برادرم حرف زدم. امید با شنیدن ماجرای پرونده اشکان، ادعا کرد دوستان زیادی در دادگستری دارد و میتواند با پرداخت مقداری پول شرایط آزادی برادرم را درفرصتی کوتاه مهیا کند.بعد هم مدعی شد این کار 30 میلیون تومان هزینه دارد. ازطرف دیگر برای من وخانوادهام که فقط به فکر آزادی اشکان بودیم تصمیم گرفتیم به هرشکل ممکن این پول را تهیه کنیم. بالاخره چند روز قبل 6 میلیون تومان فراهم کردم وپول را به امید پرداختم. ولی او کاری از پیش نبرد و هر روز هم بهانههای مختلف آورد. همین موضوع باعث شد به او شک کنم. حالا هم فکر میکنم امید کلاهبردار است و برای همین تصمیم به شکایت گرفتم.
سرقت انگشتر برلیان و ساعت گرانبها
بهدنبال شکایت دخترجوان، تحقیقات پلیسی به دستور بازپرس جنایی آغاز شد.کارآگاهان در بررسیها دریافتند امید یک کلاهبرداراست که پس از گرفتن پول، فراری شده است.
درحالی که بررسیها برای دستگیری کلاهبردار فیسبوکی ادامه داشت، دختر جوانی به نام «ساناز» نزد پلیس رفت و از سارق انگشتر برلیان و ساعت گرانقیمتش شکایت کرد. او گفت: مدتی قبل در فیسبوک با پسر جوانی به نام امید آشنا شدم که خیلی زود با چرب زبانی و وعده ازدواج فریبم داد. بهخاطر همین رابطهام با امید بیشتر شد و یک روز که با هم بیرون رفته بودیم، سوار تاکسی شدیم. امید در بین راه به من آبمیوهای داد که بعد از خوردن آن حالم بد شد. چون حال جسمی خوبی نداشتم انگشتر برلیانم که 18 میلیون تومان ارزش داشت و ساعت 16 میلیون تومانیام را به او دادم تا برایم نگه دارد. بعد از آن دیگر چیزی متوجه نشدم.تا اینکه وقتی به هوش آمدم متوجه شدم در گوشه خیابانی هستم و مردم زیادی دورم جمع شدهاند. تازه آن موقع بود که فهمیدم انگشتر و ساعتم نیست. ازامید هم خبری نبود.
در ادامه تحقیقات باتوجه به اینکه نحوه آشنایی ساناز با امید مانند نحوه آشنایی امید با خواهر اشکان بود و از طرفی از هر دو نفر نیز کلاهبرداری شده بود این احتمال مطرح شد که عامل کلاهبرداریها یکی باشد. به همین دلیل پس ازچهره نگاری رایانهای از متهم فراری، شاکیها وی را شناسایی کردند.
کلاهبرداری از مادر و دختر
درحالی که ردیابیها برای شناسایی و دستگیری کلاهبردار فیسبوکی ادامه داشت کارآگاهان با شکایت تازهای روبهرو شدند. این بار امید در فضای مجازی با دختر جوانی که او نیز پروندهای در دادسرا داشت آشنا شده بود. تبهکار چند چهره، این بار نیز با همان شگرد قدیمی با دخترجوان طرح دوستی ریخته و از او و مادرش مبلغ زیادی کلاهبرداری کرده بود.
سرقت حرفهای از صرافی
اما این پایان کلاهبرداریهای امید نبود. چرا که چندی بعد این تبهکار با نقشهای حساب شده از یک صرافی در پایتخت بهطور غیرحضوری سرقت کرد. سال 93، مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و از سرقت 22 هزار و 500 دلار از صرافیاش خبر داد.
او گفت: ساعاتی قبل مرد جوانی با صرافی تماس گرفت و 22 هزار و 500 دلار امریکا خواست. من هم دلارها را به شاگردم دادم تا به خانه مرد جوان در ولنجک ببرد. شاگردم پولها را به خانه مورد نظر برده بود که همان موقع پسر جوانی مقابل درآمد.او بعد از گرفتن دلارها گفته بود پولها را برای خالهاش که ساکن طبقه سوم است میخواهد. بههمین خاطر از شاگردم خواسته بود چند دقیقهای صبر کند که مبلغ ریالی دلارها را برایش بیاورد. شاگردم نیزبه ناچارمنتظرماند. اما بعد از چند دقیقه که از مرد جوان خبری نشد، شاگردم با او تماس گرفته بود که مرد جوان از اوخواسته بود به طبقه سوم برود. شاگردم همان موقع به طبقه سوم رفته بود اما با در باز آپارتمان روبهروشده بود. پس از ورود به ساختمان نیز متوجه شده بود کسی داخل خانه نیست. وقتی هم از نگهبان سراغ مرد جوان را گرفته بود شنیده بود که وی چند دقیقه قبل از خانه خارج شده است.
اجاره 4 ساعته خانه
با این شکایت، کارآگاهان به بررسی شماره تلفنی پرداختند که مرد کلاهبردار ازطریق آن با صرافی تماس گرفته بود. در بررسیها مشخص شد شماره تماس تلفن ثابت متعلق به آپارتمان طبقه سوم خانهای است که نقشه سرقت در آنجا اجرا شده است.در ادامه مشخص شد آپارتمان را پسر جوانی به نام کوروش اجاره کرده است. بدین ترتیب کارآگاهان به سراغ وی رفتند.پسرجوان نیز گفت: چند ماه قبل این خانه را اجاره کردم اما به خاطراینکه پرداخت اجاره برایم زیاد بود و از طرفی دلم نمیخواست تنها باشم یک آگهی برای جذب همخانه منتشر کردم. چند روز قبل مرد جوانی به نام امید با من تماس گرفت و خواست خانهام را برای 4 ساعت به او تحویل دهم. او در ازای این کار 400 هزار تومان به من داد. اما نمیدانستم که او چنین نقشهای در سر دارد.
در ادامه بررسیها اظهارات پسر جوان تأیید شد. پس از بررسی دوربینهای مداربسته خانه اعیانی و چهره نگاریهای صورت گرفته، مشخص شد که سارق 22هزار و 500 دلاری کسی نیست جز امید.
شناسایی در خیابان
ردیابیهای تخصصی برای دستگیری، تبهکار حرفهای ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل مرد صراف که عکس امید را ازطریق بررسی دوربینهای مداربسته خانه ولنجک دیده و چهره متهم جوان را بخوبی در ذهن داشت، وی را دریکی از خیابانهای پایتخت دید و با سر و صدا ازمردم کمک خواست. بدینترتیب با کمک مردم، پسرجوان دستگیر و تحویل پلیس شد.امید پس از دستگیری به دادسرای امور جنایی تهران انتقال یافت و زمانی که در مقابل بازپرس قرار گرفت به کلاهبرداریها و سرقت اعتراف کرد. در حالی که احتمال میرود متهم جوان، مرتکب جرایم مشابه دیگرنیزشده باشد، بازپرس جنایی دستور تحقیقات تخصصی در این خصوص را صادر کرد تا کارآگاهان پلیس دراین باره به دقت تحقیق کنند.