اعتراف زن «شیشه»ای به جنایت ۶ساله
رأی دهید
زن 34 ساله با حالتی آشفته و در حالی که شرایط جسمیاش حکایت از اعتیاد شدید او به مواد مخدر داشت، در جریان تحقیقات گفت: «یادم نمیآید سال 90 بود یا 91، ناخواسته و برای دفاع از خودم مجبور شدم مردی را بکشم. آن روز برای خرید مواد به خانه مرد جوانی به نام بهرام که ساقی مواد مخدر بود رفته بودم. خانه بهرام در زیرزمین یک ساختمان بود و وقتی میخواستم مواد را تزریق کنم متوجه نقشه شوماش شدم و با چوبی که در گوشه اتاق افتاده بود به طرفش حمله کرده و ضربهای به سرش کوبیدم و او را کشتم. بعد از این جنایت مواد را تزریق کردم و از آنجا پا به فرار گذاشتم و دیگر به محل حادثه که در شهرک جعفریه شهریاربود نرفتم، اما بعد از گذشت چند سال به خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.در پی اعتراف زن جوان، بلافاصله موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و محسن مدیر روستا دستور بررسی درباره اظهارات زن جوان را داد تا روشن شود آیا مردی به نام بهرام به قتل رسیده یا نه.
جسدی در زیرزمین
بدین ترتیب پس ازتحقیقات مشخص شد 7 شهریور سال 90 کارآگاهان پلیس شهریار جسد مرد جوانی به نام بهرام را داخل زیرزمین ساختمانی در شهرک جعفریه پیدا کردهاند. پزشکی قانونی هم زمان مرگ را 4 شهریور و سه روز قبل از کشف جسد اعلام کرده بود.بدین ترتیب اظهارات زن «شیشه»ای در خصوص قتل تأیید شد و صبح دیروز او برای انجام بازجویی به دادسرای جنایی تهران انتقال داده شد.
اما او صبح دیروز زمانی که مقابل بازپرس جنایی ایستاد منکر جنایت شد و اظهاراتش را پس گرفت. او که وضع جسمی و روحی خوبی نداشت و مدام گریه میکرد، گفت: «دیشب به خاطر مصرف شدید شیشه و قرصهای روانگردان توهم زده بودم،اما من قتلی انجام ندادهام. تمام این حرفها را به دروغ زدهام و مغزم درست کار نمیکرد. دیشب از اسلامشهر تا کلانتری نبرد پیاده رفتم و زمانی که خودم را در مقابل پلیس دیدم چنین اظهاراتی را بیان کردم ولی من قاتل نیستم.
او ادامه داد: 10 سال قبل در یک میهمانی دوستانه با مواد مخدر آشنا شدم. شب اولی که شیشه کشیدم برای تفریح بود اما وقتی به خودم آمدم دیدم تفریح شبانه، زندگیام را نابود کرده است. شوهرم که نمیدانست من اعتیاد دارم عاشقم بود، اما ماجرای اعتیادم خیلی پنهان نماند و زمانی که شوهرم به ماجرا پی برد سعی کرد مرا نجات دهد که بیفایده بود،چراکه نمیتوانستم ترک کنم. او هم که زندگی خودش و پسرم را در خطر میدید از من جدا شد. پسرم ششم ابتدایی است اما چند سالی است که او را ندیدهام و از وضعیتاش خبری ندارم. مخارج زندگیام را نیز با آرایشگری میگذرانم. اما الان وضعیتم وخیم شده و مدام دچار توهم میشوم، مثلاً یک بار میخواستم به خانه بروم اما به خودم که آمدم دیدم با اتوبوس به شهرستان سلماس رفتهام. چندین بار تحت تأثیر شیشه در خیابان عریان شدهام، یا مسافتهای زیادی را پیاده رفتهام اما هیچ کدام از این رفتارهای جنونآمیز دست خودم نیست چون مغزم پوک شده. این اواخر هم نتوانستم درست بخوابم، برای همین حال و روزم بهم ریخته است.»
باتوجه به اعتراف های مقدماتی زن جوان به قتل که توسط پلیس تأیید شده است، ازآنجا که جنایت در تهران رخ نداده بود، بازپرس جنایی پرونده را برای ادامه تحقیقات به دادسرای ملارد فرستاد.