کیفرخواست علیه قاتل سریالی ٨ زن
رأی دهید
حجتالاسلام والمسلمین مصطفوی، دادستان رشت، با اعلام این خبر گفت: پرونده این قاتل سریالی که اوایل امسال دستگیر شده بود، به دادگاه کیفری یک ارسال شده است.
این متهم مردی ٤٠ ساله به نام فرزاد است که ابتدا به اتهام چهار فقره جنایت بازداشت شد، اما در بازجوییهای تکمیلی اعتراف کرد چهار زن دیگر را نیز کشته است.
کارآگاهان جنایی رشت وقتی از ناپدیدشدن زنی جوان باخبر شدند، تلاش خود را برای یافتن ردی از این زن آغاز کردند، اما تجسسها بیثمر بود تا اینکه زنی دیگر نیز ناپدید شد. این فرد نیز مانند نفر اول هنگام ترک خانه مقدار زیادی طلا و جواهرات همراه خود داشت. پلیس نتوانست ردی از زن دوم نیز پیدا کند و این پروندهها باز ماند تا اینکه تعداد مفقودان به چهار نفر رسید. آن زمان بود که کارآگاهان فرضیه وجود قاتلی سریالی را مطرح کردند و با تفحصهای گستردهای که انجام دادند، رد اتومبیلی را به دست آوردند و توانستند فرزاد را دستگیر کنند. او به کشتن این چهار زن اعتراف کرد و گفت در سالهای ٨٧ تا ٨٨ نیز سه زن دیگر را به قتل رسانده است. از آنجا که همسر متهم نیز در جریان جنایات فرزاد قرار داشت، او هم بازداشت شد و در بازجوییها تعداد قربانیان شوهرش را هشت زن اعلام کرد. این زن درباره آخرین جنایت به مأموران گفت: شوهرم یک شب به خانه آمد و گفت: زنی را کشته و جسدش را در جاده طارم در نزدیکی زنجان رها کرده است.
بهاینترتیب، فرزاد به قتل هشتم نیز اعتراف کرد. قاتل سریالی که تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده و ازدواج اولش با شکست مواجه شده بود، نفرت از زنان را بهعنوان انگیزهاش از این کشتار اعلام کرد و گفت: «شکست در زندگی با همسرم اولم دلیل همه اینها بود. آن زن من را به جایی رساند که از همه زنان متنفر شدم و کینه به دل گرفتم، آنقدر که به جنون رسیدم. سه قتلی که بین سالهای ٨٧ تا ٨٨ انجام دادم، فقط بهدلیل انتقامگرفتن از زنان بود اما چهار قتلی که در سال ٩٥ انجام دادم، ٨٠ درصد بهخاطر مشکلات مالی و ٢٠ درصد بهعلت همان تنفرم بود. از طریق یکی از دوستانم با همسر اولم آشنا شدم. او کاری با من کرد که از همه زنان متنفر شدم. بدبختیهای من از زمانی شروع شد که از طریق یکی از آشنایان وارد کار خریدوفروش عتیقه و زیرخاکی شدم».
متهم ادامه داد: «معمولا افرادی که در این کار هستند، همه اموالشان را به نام شخصی دیگر میکنند که اگر گیر افتادند، اموالشان از دست نرود. من هم همه خانه و زندگیام را به نام همسرم کردم. یک کارگاه چوببری داشتم که آن را هم به نامش زدم تا اینکه وقتی با هم دچار اختلاف شدیم، یکی از روزها توی چشمانم نگاه کرد و گفت دیگر نمیخواهمت. بعدا متوجه شدم پیش از من عاشق فرد دیگری بوده است. اینها را که فهمیدم، تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. حتی نقشه قتل کشیدم. حتی یکبار میخواستم همسرم را خفه کنم که دخترم گریه کرد و با صدای او همسایهها هم به خانهام ریختند و همسرم را از زیر دستم بیرون کشیدند. بهخاطر اینکه دخترم بیسرپرست نباشد، بیخیال شدم و گفتم میروم اما طلاقت نمیدهم».
فرزاد درباره اولین قتلی که انجام داده بود، توضیح داد: «غروب یک روز بارانی بود اما تاریخ دقیقش یادم نیست. آن روز از کارگاه چوببری بیرون آمدم. من چندینبار کارم را عوض کردم و بعد از کار آشپزی در کشتی و خریدوفروش عتیقه، رفته بودم سراغ خریدوفروش چوب و کارگاه چوببری راهانداخته بودم. آن روز در جاده و نرسیده به رشت، خانمی را دیدم که کنار خیابان ایستاده بود و برایم دست تکان داد. پایم را روی ترمز گذاشتم و او سوار شد؛ من گاهی مسافرکشی هم میکردم. او سر صحبت را باز کرد و شماره تلفنش را داد. فردای آن روز با تلفن کارتی به او زنگ زدم و روز دوم با آن زن در کوچصفهان قرار گذاشتم؛ صبح بود. وقتی توی ماشین نشست، متوجه شدم حالش خوب نیست. او را به خانهام در زیباکنار بردم؛ تنها ملکی که برایم مانده بود و آنجا زندگی میکردم. وقتی وارد خانه شدیم، دستانش را بستم. بعد با روسری دهانش را بستم و از پشتسر طنابی دور گردنش انداختم و خفهاش کردم. برای اینکه راحت جسد او را حمل کنم، مثلهاش کردم. چون بار اول بود، حالم بد شد و بهشدت ترسیده بودم؛ خیلی ترسیده بودم. سه روز اصلا نخوابیدم و وحشت داشتم؛ میترسیدم زنده شود، کابوس میدیدم و احساس میکردم روح مقتول داخل خانهام است.
متهم درباره دومین جنایتش گفت: «در قتل دوم دیگر ترس قتل اول را نداشتم. فاصله قتل دوم تا اول به سال نکشید و چندماه بود. در آن زمان از آستانهاشرفیه چوب خریده بودم و بهسمت رشت میرفتم. یک زن برایم دست تکان داد، تا سوار شد بهراحتی با او طرح دوستی ریختم. همان روز به من گفت بیا به مادرم نشانت بدهم. او شمارهاش را به من داد و بعد پیاده شد. روز بعد اتفاقی او را دیدم. قرصی از کیفش بیرون آورد و به من داد تا بخورم. خودش هم قرصی خورد که ناگهان بیحال شد. دیدم یخ کرده و رنگش پریده است. برای همین تصمیم گرفتم او را هم به قتل برسانم. با طناب زردرنگی خفهاش کردم. هیچ تقلایی هم نکرد. بعد جسد را داخل صندوقعقب گذاشتم و بهسمت خانه پدریام رفتم. در آنجا به بهانه درستکردن انباری، به طویله رفتم. قبری کندم و جسد را دفن کردم، پس از قتل برایش دعا خواندم».
متهم ماجرای سومین جنایت را نیز چنین شرح داد: «دیگر قتل برایم عادی شده بود؛ ترسم کاملا ریخته بود. سومین زن را در فلکه گاز روستای رودبارکی سوار کردم. تصور کردم مشکل اخلاقی دارد. میخواستم همان لحظه کار را تمام کنم، اما نشد. او وقتی سوار شد مرتب میخندید و حالت عادی نداشت. در خیابان چرخی زدم تا شب شد. به سمت جاده تهران رفتم و نخستین کسی بود که با چاقو بهسمتش حمله کردم و ضربهای به قفسه سینهاش زدم. بعد با کمربند ماشین خفهاش کردم».
فرزاد جزئیات بقیه جنایتها را هم شرح داد و درباره نقش همسرش در این آدمکشیها گفت: «زنم نقشی در قتلها نداشت و اگر چیزی به پلیس نگفت بهخاطر این بود که او را تهدید به مرگ کرده بودم». متهم درباره اینکه چرا درباره قتل هشتمین زن حرفی نزده بود، گفت: «قصدم پنهانکردن جنایت نبود، چون من اهل دروغگفتن نیستم، اما حافظهام خوب کار نمیکند و گاهی اتفاقها را فراموش میکنم. هشتمین طعمهام زنی بود که بهعنوان مسافر سوار ماشینم شد. او را هم مانند زنان قبلی به قتل رساندم و جسدش را در حاشیه جاده انداختم». کارآگاهان بعد از ثبت اظهارات این متهم بقایای اجساد را یافتند. پس از آن، اولیایدم مقتولان برای متهم درخواست قصاص کردند. بهاینترتیب پرونده مراحل قانونی خود را طی کرد و فرزاد بهزودی پای میز محاکمه میرود.