جدال نابرابر؛ روسری ها را به سر کنید

طرفداری : پیش از آن که پای خانواده منصوریان به ماه عسل کشیده شود، پیش از آنکه مستند خواهران منصوریان ساخته شود، پیش از آنکه پدر خانواده بعد از سالها به درخواست کلیشه ای احسان علیخانی به برنامه ویژه ماه رمضان بیاید و دخترانش را در آغوش بگیرد، از مظلومیت خواهران منصوریان و گونه های شکسته شده الهه منصوریان بارها نوشته بودم. از آن مسابقات قهرمانی جهان گفته بودم. همان روزی که الهه منصوریان بعد از شکست دادن حریفان خودش از بلژیک تا فیلیپین شگفتی ساز شده بود و فینال باید مقابل حریفی از کره جنوبی قرار می‌گرفت. کره ای کـه همیشه در جهان حرف اول را می‌زد. مسابقه ای کـه آغاز نشده همه الهه را نایب قهرمان می‌دانستند. کورسوی نگاه های دلواپس بانوان و ورزش ایران در گروی «موهای الهه» بود. بازی شروع شد و الهه با مشت حریف کره‌ای روی زمین افتاد. خیلی از بازی نگذشته بود که نیانگ کره ای با پاشنه ضربه ای دیگر به صورت الهه زد. الهه عقب عقب رفت و با مخ خورد بر زمین. گونه ی الهه شکست، هفت استخوان صورتش کاملن خورد شده بود و در چند ثانیه گونه راست الهه سیاه شد و خون مـُردگی چشم راستش را بست. خون ِلثه و دهانش بند نمی‌آمد. دختر کره ای گوشه ای ایستاد تا مداوای بی نتیجه روی الهه تمام شود تا داور دستش را به عنوان برنده و قهرمان جهان به بالا ببرد. حریف کره ای با طعنه موهایش را به عنوان برنده تکان می‌داد. بالای سر الهه شلوغ بود و در آن شلوغی یکی مقنعه ی الهه را درست می‌کرد. یک دقیقه مانده بود. بازی های جام ملت های فوتسال بود. بچه های ایران در عین ناباوری شگفتی ساز شده بودند و به فینال رسیده بودند. اما خبر بدی هم پشت این فینالیست شدن به انتظار بچه ها کمین کرده بود. خبر بد این بود که ژاپن هم در نیمه نهایی حریف خود را شکست داده بود تا در فینال به مصاف دختران ایرانی برود. ژاپنی که همواره ایران را شکست می‌داد. قبل از بازی معاون رییس جمهور با بی‌اعتنایی نایب قهرمانی بچه های فوتسال بانوان را تبریک گفتند. بازی شروع شد. «فرشته های محجبه» فوتسال ایران هیچی کم نذاشتند. در گرمای سالن با مقنعه و پوشش اسلامی پا به پای زنان ژاپنی دویدند،‌ تکل کردند،‌ شوت زدند. شگفتی که چه عرض کنم حماسه در حال تکمیل شدن بود و ایران با گلِ فرشته کریمی از ژاپن پیش افتاده بود. فاصله ای تا افتخار آفرینی نمانده بود. اواخر بازی بود که میتسوی ژاپنی با همه توانش با لگد تو دل و شکم سارا رفت. سارا چندمتر آنطرف تر پرت شد روی زمین. موهای سارا بیرون ریخته بود و همه بازیکنان حتی ژاپنی ها نیز شوکه شده بودند. سارا قبل از اینکه با دستش شکم و پهلویش را بگیرد «بی جون» با همه دردش, موهایش را به داخل مقنعه برد. بازی تمام شد، این بار رییس جمهور تبریک گفت. عکسِ بچه های کاتای ایران را ملاحظه می کنید. این بچه ها از باخت گریه نمی‌کنند. از حذف شدن هم گریه نمی‌کنند، برای از دست دادن جام و مدال هم اشک نمی‌ریزند، یا لحظه ای گمان نکنید که برای مصدومیت عین ابر بهار می بارند. این شیردخترهای ایران در نیمه نهایی مصر قَدَر و قلدر را هم برده بودند و از شادی در رختکن می‌رقصیدند و در بغل هم شادی می‌کردند. اما لحظاتی بعد خبر آوردند : «شما حق ندارید به فینال بروید. شما به دلیل سرپیچی از پوشش اسلامی حذف شدید.» دور دوم مقدماتی صعود به المپیک لندن بود. بزرگ ترین تورنمت جهان. بچه های تیم ملی فوتبال ایران بدون حقوق آنچنانی، با طعنه های دردآور «زن باید بوی قرمه سبزی بده»، صبح و عصر به مدت یک سال تمرینهای طاقت فرسا را انجام می دادند، آنقدر به تیم مریم ایراندوست ایمان و امید بود که بدون هیچ مانعی راهی المپیک شوند. اما یک روز تمرین تیم ملی را قطع کردند و با بی مهری خبر آوردند که «بر طبق قانون فیفا گوش و گردن بازیکنان نباید پوشیده باشد، و به همین دلیل تیم ملی ایران از همین لحظه حذف است». این تصویر را خوب نگاه کنید و تا همیشه به یاد داشته باشید. از یک سو مریم ایراندوست در رختکن اشک می ریزد و حتی نمی تواند چشم در چشم شاگردانش نگاه کند، از طرفی دیگر بازیکنان تیم ملی هق هق زنان پرچم تیم ملی را می بوسند و با آن دور افتخار می زنند. گفتن ندارد خیلی از این بچه ها هر چند قدم که برمی داشتند انگاری که از هوش بروند بر زمین می افتادند. عیبی ندارد آن ها حذف شده بودند و باید باز هم با دستانی خالی با نیش های عمیق تر به خانه هایشان باز می گشتند.الهه بلند شد و مقتعه اش را تا چشم راستش پایین کشید. نیانگ کره ای با تعجب نگاهش کرد و به مسابقه برگشت. الهه در عرض یک دقیقه با گونه ای که همه استخوان هایش شکسته بود، با دهان و لثه ای پاره شده به طرف دخترک کره ای حمله می‌کرد و با همه «جان بی جانش» ضربه می زد. ته مانده نگاه های مسموم به موهای الهه بود که نکند دیده شود. ثانیه هایی بعد الهه برد و لحظاتی بعد قهرمان جهان بیهوش بر زمین افتاد. آن لحظه جای گونه و دهانش، دستش را روی مقنعه اش گرفته بود تا نکند بازنده شود. این چندخط را نوشته ام که اشاره کنم به اتفاقی که پیش آمده است. همانطور که مطلع شده اید سرمربی تیم ملی کبدی بانوان تایلند آقای سامپراچ فوچو، به اجبار یا اعتراض با حجاب وارد سالن مسابقات شدند تا هجمه ای وحشتناک از تمسخر برای ساعاتی همه دنیای مجازی را در بر گیرد. اما در این بین من چنین عقیده ای ندارم. شاید آنهایی که باید درک کنند از دیروز تا امروز به ابعادی عمیق تر از یک رسوایی بین المللی، و یا یک سوژه بکر به فکر رفته اند. به این فکر که برای یک روسری، یک حجاب، یک گوش، یک تار مو؛ بارها و بارها آرزو و رویای بسیاری از دختران سرزمین نابود شده است. آرزوهایی که آنها را برد به جایی که از خودی و ناخودی می شنیدند «زن باید بوی قرمه سبزی بده». نمی دانم شاید آنا گاوالدا هم دروغ می گفت و هیچ شروع دوباره ای وجود ندارد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • +526شاهزاده رضا پهلوی: به عنوان ایرانی میهن پرست و ملی گرا با اقدام نظامی علیه کشورم مخالفم!
  • +389پیام رضا پهلوی: اجازه نمیدهیم بعد از سقوط جمهوری اسلامی در ایران خلاء قدرت ایجاد شود
  • +324یک طرفدار حزب‌الله: دیگر نمی‌خواهم از ایران و عمامه و دین دفاع کنم. این همه دروغگویی بس است
  • +297رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل: ما توانایی رسیدن و حمله به هر نقطه از خاورمیانه را داریم
  • +247سعید عطاالله، از فرماندهان نظامی حماس، به همراه سه عضو خانواده‌اش کشته شد
  • +232‌تلویزیون اسرائیل: هاشم صفی‌الدین «جانشین احتمالی» نصرالله در بیروت کشته شد
  • +225نماینده مجلس ملی فلسطین: پول ایران را نمی‌خواهیم ما را رها کنید، ما را نابود و دیوانه کردید
  • +209کانال ۱۲ اسرائیل: قاآنی، فرمانده نیروی قدس، «احتمالا» در حمله اسرائیل به بیروت «زخمی» شده
  • +184حمله اسرائیل به ساختمانی نزدیک سفارت ایران در دمشق؛ محل ملاقات فرماندهان سپاه و حزب‌الله
  • +160نخست‌وزیر پیشین اسرائیل: تل‌آویو باید به رهبران و تأسیسات هسته‌ای ایران حمله کند