انگیزه مرموز قتل خبرنگار تازه داماد

بازپرس جنایی تهران با درخواست انتشار عکس متهم به قتل سابقه دارکه از دو سال قبل به اتهام قتل دامادشان تحت تعقیب است ازمردم برای شناسایی و دستگیری وی کمک خواست.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، پرونده این جنایت از ساعت 3:10 بامداد 11 آبان ودرپی اعلام گزارش قتل مرد جوانی که دریکی از بیمارستان‌های جنوب تهران جان سپرده بود دردستورکار بازپرس کشیک قتل وکارآگاهان جنایی تهران قرارگرفت. در بررسی‌های مقدماتی روشن شد مرد 29 ساله‌ای به نام داوود خلیلی که خبرنگاریکی ازروزنامه‌ها بود، با دو ضربه چاقو به قتل رسیده است.در ادامه تحقیقات، اعظم -خواهر داوود- که شاهد قتل برادرش بود، حسین- داماد خانواده -را عامل قتل برادرش معرفی کرد و گفت که او نیمه شب به سراغ‌شان آمده و برادرش را با دو ضربه چاقو به قتل رسانده وگریخته است.به‌دنبال اظهارات دختر جوان، تحقیقات وارد مرحله تازه‌ای شد و با به‌دست آمدن تصویری از دوربین مداربسته نزدیک محل حادثه و سرنخ‌های دیگر مشخص شد حسین- متهم 44 ساله که بارها به اتهام سرقت و نگهداری مواد مخدر بازداشت شده بود -عامل قتل است. با گذشت دو سال از جنایت، بازپرس جنایی درخواست چاپ تصویر بدون پوشش از متهم را ارائه کرد تا کسانی که از مخفیگاه او مطلع هستند موضوع را به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام کنند.خواهرقربانی جنایت که وکیل دادگستری است به خبرنگار حوادث «ایران» گفت: برادرم سال 91 تا 92 خبرنگار یکی از روزنامه‌ها بود و دستی به قلم داشت. مدتی قبل دختر جوانی به نام فتانه را به برادرم معرفی کردیم و آنها باهم نامزد کردند که بعد از مدتی به عقد هم درآمدند. البته این را هم بگویم زمانی که ما به خواستگاری فتانه رفتیم خانواده‌اش به ما گفتند که یکی از برادرهایش به نام حسین (یعنی متهم به قتل فراری) در تبریز کار می‌کند و خودش را برای مراسم عروسی به تهران می‌رساند.

درحالی که بعد‌ها پی بردیم حسین یک متهم سابقه دار بوده و بارها به اتهام سرقت و نگهداری مواد مخدر بازداشت شده است. آن زمان نیز به خاطر نگهداری مواد مخدر در زندان قزل حصار به سر می‌برد وخانواده‌اش به دروغ گفته بودند که درتـــبریزکارمی کند. بعد از عقد یک روز برادرم به سراغم آمد و گفت برادر فتانه معتاد است و به ما دروغ گفته‌اند.این موضوع مثل یک راز بین من و برادرم ماند تا اینکه شامگاه 10 آبان سال 94 فرد ناشناسی با خانه ما تماس گرفت و سراغ فتانه را گرفت. به او گفتم فتانه اینجا نیست ولی بعد از نیم ساعت یک نفر در خانه ما را زد. وقتی دررا بازکردم حسین را دیدم که حال خوبی نداشت و سراغ خواهرش را می‌گرفت. وقتی مطمئن شد او خانه ما نیست رفت.ولی نیم ساعت بعد فتانه با حالتی آشفته به خانه آمد و گفت با برادرش سر ارث و میراث درگیر شده است. آن شب مادرم خیلی اصرار کرد که فتانه به خانه‌شان برود اما او توجه نکرد و ماند و در این مدت مخفیانه با تلفن صحبت می‌کرد.این ماجرا ادامه داشت تا اینکه بامداد روز بعد برادر فتانه به خیابان آمد و سروصدا کرد. او با خواهرش کاری نداشت و من و برادرم را صدا می‌زد. همان موقع با پلیس تماس گرفتیم و مأموران کلانتری هم آمدند. اما حسین با دیدن مأموران مخفی شد. بعد از رفتن آنها دوباره به خیابان آمد و داد و فریادهایش شروع شد. من و برادرم از خانه خارج شدیم تا ببینیم چه می‌خواهد. در را که باز کردیم حسین را سر کوچه دیدیم. من و داوود به سمتش رفتیم که به برادرم گفت: «با تو کاری ندارم ولی می‌خواهم خواهرت را بکشم. همان موقع هم با چاقو به برادرم حمله کرد و به او دو ضربه زد.پس ازآن داوود به طرف من دوید و فریاد زد فرار کن.ولی حسین به سمت ما آمد که یکی از همسایه‌ها با سر و صدای ما به بیرون آمد و حسین فرار کرد. بعدها از همسایه‌ها شنیدم که حسین را چند روز قبل از قتل اطراف خانه‌مان دیده بودند. سه روز بعد از قتل برادرم، حسین (متهم به قتل) مدام به خانه مازنگ می‌زد و تهدیدمان می‌کرد. می‌گفت بمب می‌گذارد وهمه ما را می‌کشد. بعد از آن تماس‌ها قطع شد تا اینکه دو هفته مانده به چهلم برادرم با دفتر وکالت من تماس گرفت ولی بعد از آن هیچ خبری از حسین نداریم و اکنون تحقیقات پلیسی برای به‌دست آمدن سرنخی از مخفیگاهش ادامه دارد.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.