روی دیگر زندگی امیرحسین که او را به نام «قاتل ستایش» می‌شناسیم

«سه‌ ماهش بود که تب شدید کرد و بعدش تشنج؛ یکی از رگ‌های مغزش داشت پاره می‌شد که سریع رسوندیمش بیمارستان وگرنه فلج می‌شد.» دردی که برای امیرحسین از در ناسازگاری وارد شد. «یکی از گوش‌هایش کم‌شنوا شد، یکی از پاهایش کج شد و به شدت پرخاشگر و همزمان گوشه‌گیر شد. مدرسه که می‌رفت معلم‌هاش می‌گفتن پای بچه‌تون کجه؛ می‌گفتم از بچگی اینجوری شده و نمی‌شه کاری کرد. اعصابشم کلا نمی‌کشید، خیلی زود عصبی می‌شد. ما هیچ‌وقت باهاش کل‌کل نمی‌کردیم.» روایت‌ها برای رقیه است؛ مادر امیرحسین. «حالا همه‌جا قاتل ستایش صدایش می‌کنند.»
 
غم در خانه رقیه رقیق است. صدای خنده‌ها و شیطنت‌های نوه‌ها هست اما مرثیه روزمرگی‌ها زور بیشتری دارد. «بعد از اون تشنج اینجوری شد؛ کلاس اول هم که بود از بچه‌ها جداش کردن و گفتن اعصابش به بقیه بچه‌های کلاس نمی‌کشه. نمی‌تونه با بچه‌ها تو یک کلاس باشه. کاری هم به کسی نداشت‌ها، خیلی گوشه‌گیر بود و دوستی نداشت.»
 
اولین تجربه امیرحسین از مدرسه جدایی بوده است. مدیر و ناظم و معلمی که بی‌توجه به کودکیِ امیرحسین، جدایی‌اش را راحت‌ترین و بی‌دردسرترین راه دیده‌اند. معلم و سیستم فشل آموزشی‌ای که یک‌ سر این اتفاق تلخ هستند و مقصری که ریشه بسیاری از این دردهاست. «وقتی فهمید از بچه‌ها جداش کردن خیلی ناراحت شد؛ می‌گفت من چه فرقی با بقیه دارم که من رو جدا کردن؟ حرف معلم‌ها هم این بود که چون گاهی وقت‌ها پرخاش می‌کنه و گاهی وقت‌ها گوشه‌گیره نمی‌تونه پیش بچه‌ها باشه و باید بره یک مدرسه دیگه. ما هم بردیمش مدرسه غیرانتفاعی.»
 
حذف؛ راهکار سیستم آموزشی برای امیرحسین بوده است؛ که می‌شد جایگزین دیگری داشته باشد و حالا امیرحسین در تکاپوی انتخاب رشته‌اش باشد. «مدرسه غیرانتفاعی هم که بردمش گفتن معدلش پایینه و باید دوباره کلاس اول رو بخونه؛ امیرحسین دو سال کلاس اول رو خوند. این چیزها خیلی عصبانیش می‌کرد.» می‌شد دل داد به دلش و آرامش کرد. ولی نشد.
 
رقیه اینها را چشم‌بسته روایت می‌کند؛ «اتاق امیرحسین تو همین خونه بود؛ همه کاراش رو تو همین خونه و اتاق می‌کرد. ما عید می‌خواستیم خونه رو تعمیر کنیم ده روز وسایلش رو بردیم طبقه بالا. قرار نبود اتاقش اونجا باشه. فقط تو تعمیراتی که داشتیم ده روز وسایلش رو بردیم بالا که از مدرسه میاد راحت باشه. این ده روز که بنایی داشتیم و وسایلش رو بردیم بالا، کنترلش از دستمون در رفت. کنترلش از دستمون در رفت؛ همان چیزی که چطور بزرگ شدن امیرحسین را روایت می‌کند.»
 
«من خیلی حواسم به امیرحسین بود و همیشه کنترلش می‌کردم. در حدی که مدیر مدرسه بهم می‌گفت بیش از حد داری مراقبت می‌کنی. تمام کارهاش رو از مدیر مدرسه می‌پرسیدم، کیف و موبایلش رو چک می‌کردم بدون اینکه بفهمه، نمی‌ذاشتم خیلی با دوست‌هاش بره بیرون. هیچی از این بچه ندیدم که بخوام شک کنم که ممکنه این کار رو بکنه.»
 
پدر و مادری که بهترین تربیت را در محدودکردن امیرحسین دیده‌اند و به بهانه نگرانی هر لحظه او را در چارچوبی نگه داشته‌اند. تربیت غلطی که یک‌ سر دیگر این اتفاق تلخ است و شاید تلخ‌تر؛ اینکه مقصری نمی‌توان پیدا کرد. برای پدر و مادری که کودکی‌های خودشان نیز در خیرآباد گذشته است. «پدر امیرحسین خیلی کار می‌کرد و تقریبا خیلی کم بچه‌ها رو می‌دید، رابطه‌اش با امیرحسین کم بود و با من بیشتر در ارتباط بود.»
 
پدری که نبوده و وقت بودنش در نگاه امیرحسین آرامِ جانش نبوده است. «هرچی بهش می‌گیم با کیا بودی که اینکارو کردی، می‌گه بودن ولی نمی‌شناسینشون. هیچی به ما نمی‌گه، به هیچ‌کس هیچی نمی‌گه.»
یک سر دیگر این اتفاق خیرآباد است. خیرآباد سبز نیست؛ از تمام آن باغ‌ها و سبزی‌ها، بیابان مانده. محله‌ای در حاشیه شهر که ضعف آموزش و حمایت روانی از کودکان در مدارس بیشتر از شهر حس می‌شود؛ در حالی که به‌خاطر شکل زندگی مردم در خیرآباد و آسیب‌پذیری آنها، حمایت‌های مشاوره‌ای و روانی باید به حداکثر برسد. در این شرایط هم که ضعف مشاوره در کل سیستم آموزشی وجود دارد، بیشترین آسیب در مناطق حاشیه‌نشین بروز پیدا می‌کند. در واقع در این مناطق است که به خاطر شکل زندگی‌های کارگری، تعداد زیاد مهاجرین و .. این زخم سر باز می‌کند.
 
«بی‌قراری‌هاش از همون بچگی بود. قرص‌ها رو از ۷ سالگی بهش می‌دادم و دکتر گفته بود تا ۲۰ سالگی باید ادامه بده. کلا سازگار نبود، با هیچ‌کس نمی‌ساخت. فقط با یکی از خواهرهاش که ۲۰ سالشه خوب بود و باهم می‌ساختن؛ ۴ سال باهم فرق داشتن و هروقت پیش اون بود اعصابش آروم بود. سه تا خواهر داره که همشون زود ازدواج کردن.»
 
امیرحسین در سه سال دوران کودکی‌اش تنها شده است؛ خواهر اولش در ۱۵ سالگی، خواهر دوم ۱۶ و خواهر سوم در ۱۷ سالگی ازدواج کرده و رفته‌اند؛ وقتی امیرحسین در اوج روزهای کودکی‌اش بوده است. «تو فامیل هم خیلی دوست و آشنایی نداشت؛ به‌خاطر اینکه سه تا دختر داشتم و اکثر فامیل‌ها پسر بودن، رفت‌و‌آمد زیادی نداشتیم. می‌گفتم دخترخاله پسرخاله یک وقت شوخی‌ای باهم نکنن دردسری درست بشه.»
خانواده‌ای سنتی با روش تربیتی کنترل و محدودکننده. «امیرحسین فقط یک دوست صمیمی داشت. بعد از این ماجرا ولی سجاد رفت. یک روز بهش گفتم تو و امیرحسین اینقدر باهم رفیق بودین؛ نباید یک حالی ازش بپرسی؟ سجاد و امیرحسین مثل برادر بودن باهم.»
 
این روایت اما از زبان سجاد است؛ صمیمی‌ترین رفیق امیرحسین که هنوز آن اتفاق را باور نکرده است. «بچه خیلی ساکتی بود، سرش تو کار خودش بود. کاری هم به کار کسی نداشت. اصلا اهل دعوا و این چیزها نبود. وقتی این کارو کرد خیلی از دستش ناراحت و عصبی شدم؛ هنوز هم باورم نمی‌شه امیر بچه به این ساکتی چرا اینکارو کرد؟»
 
سجاد از تفریحاتشان که می‌گوید به سکوت می‌رسد. از اینکه تفریحی در خیرآباد نداشتند و دور زدن در خیابان‌ها و نصب سیستم و نجاری سرگرمی‌شان بوده است. در خیرآباد هیچ پارکی برای بچه‌ها نیست؛ سرگرمی و تفریح بچه‌ها پرسه‌زدن در خیابان‌ها و بازی‌ با گوشی و تبلت‌هاست.
 
در نبود هیچ جای تفریحی اما، باشگاه بیلیارد و گیم‌نت‌ در خیرآباد هست. مکان‌هایی که در شهرها هم تا حدودی برای مردم با گارد همراه است و طبعا در خیرآباد که محله‌ای با بافت سنتی و مذهبی است این گارد بیشتر وجود دارد. «امیرحسین همیشه می‌گفت بابام زیاد بهم گیر می‌ده و نمی‌ذاره برم بیرون؛ ولی من همیشه باهاش شوخی می‌کردم و نمی‌ذاشتم ناراحت بمونه.»
 
حال امیرحسین خوب نیست و تمام این روایت‌ها هم برای همین است. حال هیچ بازمانده‌ای بعد از آن اتفاق تلخ خوب نیست. صفیه (مادر ستایش) و رقیه که مادران بازمانده این اتفاق‌اند، خواهرها و برادرها و پدرها و .. دردی که هر لحظه تزریق می‌شود. «از وقتی که امیرحسین رفته حال هیچ‌کدوم بچه‌ها خوب نیست؛ همه دخترام با همسراشون به مشکل خوردن. نوه‌هام رو هم توی مدرسه خیلی اذیت می‌کنن؛ کافیه بفهمن یه نسبتی با پورجعفرها دارن. دائم از امیرحسین می‌گن و اذیتشون می‌کنن. خانواده هم که هیچی .. بعد از این ماجرا تمام فامیل با ما قطع رابطه کردن؛ خیلی ازشون خواهش کردیم که برن رضایت بگیرن ولی فایده‌ای نداشت.»
 
نبودن امیرحسین اما حال هیچ‌کدام از این بازمانده‌ها را خوب نمی‌کند. فهیمه حسینی، مددکار امیرحسین در کانون بوده است اما درباره بیماری دقیق او چیزی نمی‌داند و همه گفته‌هایش بر اساس احتمالات است. نه تنها او که روانشناس امیرحسین نیز اطلاعات دقیقی ندارد.
 
حسینی درباره وضعیت امیرحسین می‌گوید: «بیماری‌اش محرز است و دائما دارو می‌گرفت. امیرحسین وضعیت روانی و شناختی آشفته‌ای دارد که احتمال بیماری دوقطبی و شیزوفرنی داده شده است. در کنار بیماری امیرحسین نحوه تربیت و بزرگ‌شدنش و جایی که زندگی می‌کرده نیز تاثیر بسیار زیادی در این اتفاق داشته است.»
 
ملیحه بیهقی روانشناس امیرحسین هم می‌گوید: «امیرحسین به شدت درونگراست و ارتباطی با دیگران برقرار نمی‌کند. در واقع اختلال شخصیتی که امیرحسین دارد باعث شده ناقض قوانین و نظم موجود باشد. امیرحسین در رفتارهایش ناسازگار است و بی‌شک تربیت خانواده و عوامل بسیار دیگر بر این ناسازگاری تاثیر می‌گذارد.» این احتمالات اما قطعی نیست؛ آن چیزی که قطعی است حال بد امیرحسین است که با نبودنش خوب نمی‌شود.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۲
paksan - ایران، ایران

الان موضوعی که باید مردم ایران بعنوان هیئت منصفه روش فکر کنند این آدم که میگن مریض و عصبی و غیر قابل کنترل و . هستش آیا واقعا صلاح هستش که عفو بگیره و دوباره برگرده به جامعه؟ این قاتلها یا مریضهای قاتل حکایتشون مثل دزدها شده دزدی میکنند میرن زندان دوباره همون روز اول دوباره دزدی و تجاوز میکنند. به نظر من ایشون اگر مریضه باید حداقل تمام عمر در زندان باشه چون آزاد بودنش در جامعه با این مشخصات بدون هیچ تاملی جنایت دیگری رو رقم خواهد زد. اگر ازدواج کنه قطعا یه سری بچه پس می اندازه و اگر نکشه بچه ها رو قطعا یه چیزی بدتر از خودش تربیت میکنه و زنش هم خدا میدونه چه بلایی سرش بیاد. و اگر هم ازدواج نکنه بازم هر لحظه امکان جنایت براش هست چون کسی که یکبار آدم بکشه و بتونه با این بهانه ها نجات پیدا کنه به نظرم دفعه دوم هم خواهد کرد و خوب بازم به همین بهانه ها میتونه نجات پیدا کنه. به نظرم اگر اعدام نشه باید بدون بخشش تمام عمر زندان باشه.
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۴
۵۸
فضول میرزا - استکهلم، سوئد

پس خدا رحمتش کنه! :(
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۸
۸۳
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک

آهای خونوادیه افغانی رضایت بدین. این جوون تا بحال صدها بار زجر و تنبیه؛ به اندازه کافی شده. آدم وقتی میره یه جایی مهمونی اگر میزبان حالا به هر دلیلی؛ عملی کرد؛ باید حرمتش رو نیگر داشت. اگر رضایت ندین کل گلتون باید از ولایت پهناور ما برین بیرون و هرگز هم دیگه برنگردین. یعنی عمرأ اگر راتون بدیم تو.
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۰۱
۴۳
mirzadeh i eshghi - آلمان، آلمان

آخی.مامان جون.بمیری واسه پسر قاتلت.دلمون سوخت.چرا نفرستادیش تیمارستان.
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۹
۴۳
mirzadeh i eshghi - آلمان، آلمان

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک: ببند در چاه توالت رو .بوش خفه مون کرد.
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
۴۲
فرزاد - H - کپنهاگ ، دانمارک

خدایی آدم مزخرف تر از این تفکر اسـ... ندیدم ، کامنت هاش هم که صد البته مزخرف ترین از خودش
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۱۰
۵۴
نارکو - سوئد، سوئد

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. خاک تو سرت با این کامنت مسخره تر از خودت. بشین فکر کن ببین چه آدم لجنی هستی و از خودت خجالت بکش.
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۱۱
۴۲
بچه طهرون - لندن، انگلستان

[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. شما جوش نزن سکته میکنی.دور از جون جای اون پدر مادر بودی میبخشیدی؟ اینهمه قتل و دزدی کردن افغانها ولی همشون که دزد نیستن .من چندتا افغانی میشناسم تو ایران یه محل و بازار روشون حساب میکنن.چرا ؟چون ذاتشون و باطنشون پاک بوده .همجا خوب و بد داره . در اخر اینکه نه اینکه ما هم میزبان خوبی بودیم . تو خارج ایران ببین چطور با ایرانی و غیره یکسان برخورد میکنن یاد بگیریم بد نیست
جمعه ۵ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۲۹
۳۹
Linchan - تهران، ایران

آقا این تفکر اسلامی مشکل روانی داره دوست داره .....بشنوه، تو همه کامنتاش مخالف بقیه است و یه جورایی داره با همه بازی میکنه وگرنه آدم انقد ابله!
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۲:۵۰
۴۴
amirgheryou - تهران، ایران
[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. تفکر اسلامیت بهت گفته در این دنیایی که یک آفریدگار داره و هممون میهمان چند روز این دنیا هستیم آدما میتونن مدعی میزبان بودن و اولویت داشتن داشته باشن؟ پایه افکار اسلام یکی بودن همه انسانها و مخالفت سخت با نژادپرستی هست. اینکه حالا بحث نژادی و قومیتی داریم برای تعیین مالکیت و تصاحب و غلبه برهمدیگس. اما در عمل همه این حرفا پشمه. چون تهش معلومه. مرگ. یکی در اوج عذت و انسانیت میمیره یکی در اوج خفت . تو کدومش خواهی بود. امثال اون دختر بچه هم در اوج مظلومیت مردن. این تخم حروم هم ایشالا در اوج ذلت یا اعدام میشه یا اگر هم نشه یه روز در ذلت میمیره. خجالت بکش. از هرجات این حرفا در میاد بیرون اونجا رو چوب پنبه بزار تا در نیاد. بیش از این به انسانیت اسال نزن.
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۳:۱۲
۸۳
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Linchan - تهران، ایران::]. داره با همه بازی میکنه؟! آخه کجای دنیا دیدی، تیم مخالف سیصد نفر، اونموقع من یه نفر. مگر اینکه کارت بازی باشه مثل پوکر، 21، پاسور، 7 کثیف، حکم که من اهلش نیستم. حالا چرا داری به آقا چغلی میکنی؟ بهشون خیلی ارادت دارم.
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۹
۴۲
بچه طهرون - لندن، انگلستان
[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. خداوند یه مرگ با عزت به مقام معظم رهبری عنایت بفرمایید امین.لال از دنیا نری بلند بگو امین
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۳
۳۷
hitman01 - استوکهلم، سوئد
[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. یعنی‌ اگه یه دانمارکی یکی‌ از اعضای فامیل تو رو اینقدر فجیع به قتل برسونه پس تو هم باید رضایت بدی و گرنه باید با اردنگی بندازنت بیرون. تو مشکله روانی‌ داری.
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۱۸:۲۲
۸۳
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::hitman01 - استوکهلم، سوئد::]. وقتی میگن «به دهاتی رو نده» الکی نمیگن! حالا همه افغانا واسه ما شدن جنتلمن! ولایت ما رو سالهاست که به نآمنی کشیدید و روزی نیست که در صفحه حوادث جراید؛ خبری از خلاف و جنایات افغانا نباشه.
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۴
۶۰
paydar22 - لاهه، هلند
این حرفها شاید درست باشه ولی این شازده پسر همه امگانت را داشته از موبایل و کیبرد ارک و خیلی چیزهای دیگه که خیلیها وقط ارزوی دیدنش رو دارند متصفانه در بیشتر خانوادهای ایرانی گفتمان راحت بین فرزندان و اولیان انجام نمیشود همیطور سازمانهای مربوطه از اموزش پروش گرفته تا نیروی انتظامی و حتی اتش نشانی حتی میشه گفت این مصعولین روزها و یا هفته ها بیکار در محل کار وقت حدر میدن که شاید سالی یکبار برای نسلهای اینده اموزشهای لازم را داده بودن امروزه کمتر شاهد بزهکاری جوانان و نوجوانان بودیم خوب در این میان باز شاهد افرادی هستیم که از همان زمان کودکی به دلایل کوناکون مصعولیت درامد خانواده چند نفری خود را به کردن کرفته نه تنها باعث میشوند برادر و خوهر خودر به درجات اجتماعی بالا برسانند بلکه خود را هم به همان درجات میرسانند
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۱
۳۷
hitman01 - استوکهلم، سوئد
[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. ایران رو خائنین مثل تو و مواجب بگیری دیگه از عر ش به فرش رسوندن نه افغان ها. تو مشکل روانی‌ داری همونطوری که گفتم. خدا شر شما مواجب بگیرا و ملا‌ها رو از سر مردم ایران کم کنه.
شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۵۷
۴۳
امام جان - سانفراسیکو، ایالات متحده امریکا
[::تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک::]. شک دارم به این تفکر ، فکر کنم جزو ادمین این وبسایته و برای بازار گرمی کامنت میزاره چون فکر نکنم کسی مخش اینقدر چت باشه .....
یکشنبه ۷ آبان ۱۳۹۶ - ۲۱:۴۹
۸۳
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::امام جان - سانفراسیکو، ایالات متحده امریکا::]. دو نوع شک داریم: ۱: شکی که بیماری و مرض است مثل شکوک کثیرالشک ها و وسواسیها در طهارت و نجاست و وضو و غسل و نماز و روزه که به آنچه طبعاً باید یقین کنند، یقین نمی کنند. ۲: نوع دیگر از شک مقتضای طبیعت کاوشگر و بحاث و فحاص بشر است که می خواهد از همه چیز مطلع شود. این نوع از شک مقدمه ی یقین است و کمال است و ترجیح دارد بر جزم بعضی از جزمیون. حالا شما اولی هستی یا دومی؟
دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۱
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • یک طرفدار حزب‌الله: دیگر نمی‌خواهم از ایران و عمامه و دین دفاع کنم. این همه دروغگویی بس است
  • نماینده مجلس ملی فلسطین: پول ایران را نمی‌خواهیم ما را رها کنید، ما را نابود و دیوانه کردید
  • بیرانوند: نه تنها ۲۰ میلیارد تومان جریمه را نمیدم، بلکه آن ۵ میلیاردی که شیرینی ازم گرفتند، پس می‌گیرم
  • فاکس: می‌دانیم شما با بمباران مردم مخالفید، شاهزاده رضا: نمی‌خواهم هموطنانم بار دیگر رنج بکشند
  • (تصاویر) بازدید ارزشی ‌ها از اتاق بستری شدن خمینی
  • حسین سلامی، فرمانده سپاه: ترجیح میدم جای سخنرانی نتانیاهو، کارتون گوریل انگوری ببینم
  • ظریف: «شهرک‌نشینان اسرائیلی از نظامیان بدترند، سرباز اسرائیلی زورکی می‌جنگد»
  • شاهزاده رضا پهلوی: به عنوان ایرانی میهن پرست و ملی گرا با اقدام نظامی علیه کشورم مخالفم!
  • (تصاویر) چرا زنانی که اندام پُرتری دارند برای مردان جذاب ترند؟
  • دفاع عجیب نماینده سابق تهران از هیتلر در کشتن یهودیان: هیتلر درست تشخیص داد
  • +468شاهزاده رضا پهلوی: به عنوان ایرانی میهن پرست و ملی گرا با اقدام نظامی علیه کشورم مخالفم!
  • +323پیام رضا پهلوی: اجازه نمیدهیم بعد از سقوط جمهوری اسلامی در ایران خلاء قدرت ایجاد شود
  • +289یک طرفدار حزب‌الله: دیگر نمی‌خواهم از ایران و عمامه و دین دفاع کنم. این همه دروغگویی بس است
  • +288رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل: ما توانایی رسیدن و حمله به هر نقطه از خاورمیانه را داریم
  • +238سعید عطاالله، از فرماندهان نظامی حماس، به همراه سه عضو خانواده‌اش کشته شد
  • +227‌تلویزیون اسرائیل: هاشم صفی‌الدین «جانشین احتمالی» نصرالله در بیروت کشته شد
  • +202کانال ۱۲ اسرائیل: قاآنی، فرمانده نیروی قدس، «احتمالا» در حمله اسرائیل به بیروت «زخمی» شده
  • +200نماینده مجلس ملی فلسطین: پول ایران را نمی‌خواهیم ما را رها کنید، ما را نابود و دیوانه کردید
  • +188پاسخ وزیر دادگستری اسرائیل به پُست علی خامنه‌ای: «به پایان سلام کن»
  • +168«حسن جعفر قصیر» داماد حسن نصر‌الله در حمله هوایی اسرائیل به دمشق کشته شد