افشای جنایت مرموز با تلفن ناشناس
رأی دهید
به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، چند روز قبل فرد ناشناسی با پلیس 110 تماس گرفت وگفت: «مرد جوانی با لباس تیره داخل پارک شهر روی صندلی نشسته است. او مرتکب قتلی شده و...»
مرد ناشناس با گفتن این جمله تماس را قطع کرد. با آنکه تماس مرموز بود و تماسگیرنده هیچ اطلاعاتی از خود در اختیار مأموران قرار نداده بود، اما بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری 113 بازار، صبح یکشنبه 16 مهر راهی پارک شهر شدند. همانطور که تماس گیرنده ناشناس گفته بود، مردی 34 ساله با لباسی تیره روی یک نیمکت نشسته بود. آنها همانطورکه مرد ناشناس گفته بود او را صدا کردند که جواب داد. بعد هم با اطمینان از اینکه مظنون را درست شناسایی کردهاند او را بازداشت و برای انجام تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل کردند.
متهم در تحقیقات مقدماتی به قتل راننده خودرو سمند اعتراف کرد و گفت: «مدتی قبل برای زیارت به مشهد رفته بودم که شنبه 15 مهر تصمیم گرفتم به تهران برگردم. به ترمینال رفتم و در آنجا با راننده سمند مشکی آشنا شدم که قصد آمدن به تهران را داشت. به غیر از من، او مسافر دیگری هم به نام امید داشت که مثل من غریبه نبود و راننده را میشناخت. از آنجا که بودن یک مسافر دیگر باعث میشد کرایه کمتری پرداخت کنم با حضور امید داخل ماشین مخالفتی نکردم. بعد هم سوار ماشین شدیم تا راهی تهران شویم. در راه به شهرستان داورزن - استان خراسان رضوی- رسیدیم. راننده جوان چون معتاد بود برای مصرف مواد ماشین را کنار جاده نگه داشت. او و امید باهم برای کشیدن «شیشه» پیاده شدند. چند دقیقهای گذشته بود که ناگهان راننده خودرو سمند به من فحاشی کرد. من که بشدت متعجب و ناراحت شده بودم از داخل ماشین قفل فرمان را برداشته و به طرف راننده سمند حمله کردم. با قفل فرمان چند ضربه به سراو زدم که ناگهان روی زمین افتاد و جان داد. بعد هم جسد را با کمک امید داخل سمند گذاشتیم. امید پشت فرمان نشست و جنازه را به داخل روستایی در همان نزدیکی برد. بعد از ساعتی برگشت و ما با یک خودرو کرایهای عبوری خودمان را به تهران رساندیم. صبح یکشنبه به تهران رسیدیم و به پارک شهر آمدیم. چون پولمان تمام شده بود، امید گفت به سراغ یکی از اقوامش میرود و مقداری پول میگیرد. او تلفن همراه مرا گرفت و گفت به یکی از اقوامش زنگ میزند تا برای ما پول بیاورد. بعد از آن هم مرا ترک کرد و گفت همانجا منتظرش بمانم و اگر کسی مرا به فامیلم صدا زد، همان کسی است که برایمان پول آورده است. بعد از آن دیگر امید را ندیدم؛ داخل پارک روی همان صندلی که با امید قرار گذاشته بودم نشسته بودم که مرا صدا زدند. تصور کردم مرد جوانی که مرا صدا زده از اقوام امید است اما اشتباه فکر میکردم.چون که او مأموری بود که دستبند به دستم زد. آنطور که متوجه شدم امید ماجرا را لو داده.
سرهنگ حمید مکرم- معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران- در این باره گفت: پس از اعتراف مرد جوان، هماهنگیهای لازم با پلیس شهرستان مربوطه برای کشف جسد صورت گرفته است. تحقیقات در این خصوص ادامه دارد تا حقیقت ماجرا روشن شود. درحالی که هنوز اظهارات مرد جوان در رابطه با قتل تأیید نشده و جسدی نیز تاکنون کشف نشده است.