نقشه دختری برای ربودن مرد ثروتمند
رأی دهید
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده 19 مرداد سال گذشته و با شکایت مرد ثروتمندی در دستور کار پلیس و تیم تحقیق قرار گرفت. شاکی 76 ساله به مأموران گفت: «چند ماه قبل زنگ خانه ویلاییام در محله نیاوران به صدا درآمد. وقتی در را باز کردم دختر جوانی را دیدم که خودش را شقایق معرفی کرد و مدعی شد به تازگی همسایهام شده و پرنده خانگیاش به خانه من پرواز کرده است. بعد هم اجازه خواست تا وارد باغ خانه من شود و پرندهاش را بگیرد که من هم ممانعتی نکردم. این اتفاق زمینه آشناییام با شقایق شد و پس از آن چندین بار با هم تماس تلفنی داشتیم و با هم بیرون رفتیم. یک هفته از آشناییمان میگذشت که شقایق، مرا به رستورانی دعوت کرد و بعد از شام به بهانه اینکه تا خانه همراهم باشد با هم سوار پرایدی شدیم که دو مرد نیز در آن بودند. یکی راننده آژانسی بود که همیشه همراه شقایق بود و دیگری خودش را دوست آن مرد معرفی کرد و قرار بود هر دو بین راه پیاده شوند. بعد همگی به راه افتادیم اما ناگهان شقایق مسیرش را تغییر داد و وارد اتوبان تهران - کرج شدیم. زمانی که با تعجب علت را پرسیدم دو مرد جوان به طرفم حملهور شدند و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند، بعد هم با تهدید به خانهای ویلایی در هشتگرد کشاندند.
پس از ورود به آن خانه، دو مرد جوان به دستور شقایق مرا به تختی بستند و روی کمرم اسید پاشیدند که از شدت درد بیهوش شدم. زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم از شقایق و راننده آژانس خبری نیست. آن موقع با التماس از مرد جوان غریبه خواستم آزادم کند اما التماس هایم کارساز نبود تا اینکه به او وعده پولی چند برابر آنچه که قرار بود بگیرد، دادم. همان موقع مرد جوان که با شنیدن این پیشنهاد وسوسه شده بود دست و پایم را باز کرد و من هم شبانه از آنجا بیرون دویدم و خودم را به تهران رساندم.» این مرد که پس از رهایی از اسارتگاه گروگانگیران متوجه آثار جوهر روی انگشتش شده بود برای شکایت و با احتمال اینکه آدمربایان برگه سفید امضایی از او گرفته باشند پیش پلیس رفت. ساعاتی پس از آغاز تحقیقات در این پرونده دختر جوان در مخفیگاهش بازداشت شد و با ادعای اینکه وضع مالی خوبی دارد، آدمربایی را رد کرد و گفت: «دو ماه قبل به خانه یکی از دوستانم در نیاوران رفته بودم که پرنده «کاسکو»ام به باغ خانه الیاس پرواز کرد. وقتی برای گرفتن پرنده به آن خانه رفتم باب آشنایی ما باز شد. من ویلایی در هشتگرد گرفته بودم که برق آنجا مشکل داشت و الیاس گفت که در زمینه برق تخصص دارد و میتواند مشکل روشنایی ویلا را حل کند. به همین دلیل روز حادثه به همراه الیاس سوار آژانس شدیم تا به ویلا برویم اما در پمپ بنزین او به صورت ناگهانی ناپدید شد و بعد متوجه شدم که به خانهاش برگشته است.» با وجود انکار دختر جوان، دو همدست او در مواجهه با مدارک و شواهد به ربودن پیرمرد اعتراف و دختر جوان را طراح این نقشه گروگانگیری معرفی کردند. دختر جوان نیز که شواهد را علیه خودش دید، به جرمش اقرار کرد.
در دادگاه
صبح دیروز سه متهم برای محاکمه در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی و با حضور ابراهیم اسلامی - مستشار - حضور یافتند. در ابتدای جلسه نماینده دادستان، کیفرخواست علیه سه متهم را خواند و آنگاه مرد ثروتمند خواستار اشد مجازات متهمان شد.پس از او دختر جوان که طراح اصلی این نقشه بود، در جایگاه قرار گرفت تا به سؤالات قضات پاسخ دهد.
قاضی: الیاس را از کجا میشناختی؟
متهم: من او را نمیشناختم. نامزد دوستم و بنگاهدار است. الیاس خانهاش را برای اجاره به بنگاه سپرده بود و نامزد دوستم به نام اردلان چند باری مشتری برایش برده بود. او به من پیشنهاد داد که با الیاس طرح دوستی بریزم و در فرصتی مناسب در خانه را باز بگذارم تا اردلان بتواند وارد خانه شود.
او برای چه میخواست به خانه الیاس بیاید؟
او برای چه میخواست به خانه الیاس بیاید؟
می گفت میخواهد در آن باغ مخفی شود و در فرصتی مناسب از الیاس اثر انگشت و امضا بگیرد. وضع مالی الیاس خیلی خوب بود و اردلان حتی میگفت حاضر است انگشت او را قطع کند تا بتواند اثر انگشتش را بگیرد. حتماً میخواست با اثر انگشت او اموالش را بالا بکشد. اردلان میگفت به الیاس مواد مخدر بدهیم تا او آلزایمر بگیرد و مدارک را برایمان امضا کند و....
پس کاسکو بهانه بود؟
پس کاسکو بهانه بود؟
بله، شگردی بود که اردلان به من یاد داد تا با الیاس ارتباط برقرار کنم اما چون سهم کمی را به من میداد تصمیم گرفتم با اردلان کار نکنم، بههمین دلیل از کیوان و خشایار (دو متهم دیگر) برای این کار کمک گرفتم.
چند وقت بود که نقشه آدم ربایی را کشیده بودی؟
چند وقت بود که نقشه آدم ربایی را کشیده بودی؟
دو سه ماهی برای اجرای این کار نقشه کشیدیم اما در میانههای راه پشیمان شدیم.
بیشتر توضیح میدهی؟
بیشتر توضیح میدهی؟
آن شب به بهانه شام خوردن سوار ماشین شدیم و به طرف ویلای هشتگرد رفتیم اما در راه پشیمان شدیم. زمانی که به نزدیکی ویلا رسیدیم، من و کیوان از ماشین پیاده شدیم اما یکدفعه متوجه صدای موتور ماشین شدیم. زمانی که برگشتیم دیدیم خشایار ماشین را برداشته و الیاس را فراری داده است.
اسیدپاشی و ضرب و شتم را قبول داری؟
اسیدپاشی و ضرب و شتم را قبول داری؟
اسیدپاشی را که اصلاً انجام ندادیم اما کیوان و خشایار زمانی که در ماشین بودیم چند مشت و لگد به او زدند که بترسد.
با دو همدستت چطور آشنا شدی؟
با دو همدستت چطور آشنا شدی؟
هر دوی آنها راننده آژانس بودند.باور کنید شیطان فریبم داد. با خودم گفتم این پیرمرد حسابی پولدار است و فرزندانش هم در خارج از کشور زندگی میکنند. میخواستیم با پولی که از او میگیریم یک عمر راحت زندگی کنیم اما افسوس که تمام این نقشهها کودکانه و سراب بود. من کارشناس مامایی هستم و با مادربزرگم که مترجمی سرشناس است زندگی میکنم و اتهاماتم را قبول ندارم...سپس دو مرد جوان پای میز محاکمه ایستادند و در حالی که اتهام ربودن را قبول داشتند منکر اسید پاشی شدند.در پایان، وکلای هر سه متهم به دفاع از آنها پرداختند و قضات هم برای صدور رأی وارد شور شدند.