صحنه جرم ورود ممنوع

سرهنگ نصرالله شفیقی  رئیس پیشین اداره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران    
خبر پیدا شدن دست‌های بریده یک مرد و زن، آغازگر یکی دیگر از پرونده‌های جنایی در سال 1381 بود.ساعت 10 یکی از شب‌های پاییزی، خبری هولناک به دایره ویژه قتل اداره آگاهی رسید...پیدا شدن دست‌های زن و مردی در پیاده رو خیابان هرمزان شهرک غرب تهران، اگرچه در آن سال برای نخستین بار نبود اما این جنایت تفاوت زیادی با دیگر جنایت‌های مشابه داشت. مثله کردن اعضای بدن مردان پس از قتل، محور اغلب جنایات بود اما این بار جنایت در مورد دو نفر بود؛ یک زن و یک مرد و همین وجه تمایز موضوع را پیچیده‌تر می‌کرد.

 نخستین فرضیه پلیس

در این‌گونه مواقع کارآگاهان جنایی فرضیه‌های مختلفی مطرح می‌کنند. با توجه به پیدا شدن دست‌های یک زن و مرد، نخستین فرضیه ما این بود که با یک جنایت ناموسی روبه‌رو هستیم. فردای آن روز پاهای همان زن و مرد در خیابان ارغوان پیدا شد که ما را بیشتر به فرضیه اول‌مان نزدیک‌تر می‌کرد.
بعد هم در تکمیل نظریه‌مان احتمال دادیم این دو نفر(قربانیان) رابطه نامشروعی داشته‌اند که همسر زن پس از پی بردن به این راز نقشه قتل هر دوی آنها را کشیده است و پس ازقتل، به خاطر گمراه کردن پلیس، بدن آنها را تکه تکه کرده و هر تکه را در قسمتی از شهر انداخته است.
 مخفیگاه قاتل و نقشه تهران
این ماجرا در روزهای بعد هم ادامه پیدا کرد و سایر اعضای بدن این زن و مرد در نقاط مختلف شهر از جمله بزرگراه چمران و کانال آب سیدخندان پیدا شد.
ما مطمئن بودیم که قاتل سعی در گمراهی ما دارد. بنابراین به معاونم گفتم برای آنکه محدوده و محل رفت و آمد قاتل را شناسایی کنیم در اسرع وقت یک نقشه تهران تهیه کند.
پس ازآن، محل پیدا شدن اعضای بدن را روی نقشه علامت‌گذاری کردیم و نقاط مشخص شده را به هم وصل کردیم. پس از آن دیدیم محدوده مشخص شده، منطقه‌ای در سعادت آباد است. اما آن منطقه نسبتاً گسترده ده‌ها کوچه داشت و به همین خاطرکار ما برای یافتن محل زندگی قاتل بسیار مشکل بود.
 شناسایی قربانیان جنایت
در ادامه روند تحقیقات چند روز بعد خانمی را که به‌دنبال برادر گمشده‌اش بود برای شناسایی بقایای اجساد کشف شده به پزشکی قانونی بردیم و با دیدن جسد مرد توانست برادرش را شناسایی کند. چون اعضای مثله شده برادر شناسایی شده در کنار اعضای بریده شده یک خانم بود، جسد دوم هم به او نشان داده شد که در عین ناباوری گفت: این جسد هم مربوط به دختر برادرم است. من عمه او هستم...به این ترتیب با شناسایی اجساد، فرضیه اصلی ما نقض شد.
قربانی‌ها، پدر و دختری بودند که پس از فوت مادر خانواده سال‌ها در کنار هم زندگی کرده بودند و پس از مدتی هم برادر مرد که عموی دختر می‌شد به خاطر مشکلات اقتصادی و نداشتن مسکن مناسب به آنها اضافه شد.
مظنون نزدیک‌ترین شخص به قاتلان است
همانطور که پیش‌تر هم گفتم، در اغلب قتل‌های اینچنینی قاتل نزدیک‌ترین شخص به مقتولان است. چون باید زمان و مکان مناسب برای انجام این‌گونه جنایات را داشته باشد. از این‌رو پس از شناسایی مقتولان باید به دنبال نزدیک‌ترین فرد یا افراد به این قربانیان می‌رفتیم.
در نخستین گام از خواهر مرد کشته شده پرسیدیم که این دو نفر با چه کسی همخانه بودند که در پاسخ گفت: سال‌هاست با برادر دیگرم سه نفری زندگی می‌کردند. پس با این اطلاعات نخستین مظنون ما پیدا شد و به همراه اکیپ اداره آگاهی به محل زندگی برادر مقتول رفته و او را در خانه‌اش در یکی از برج‌های کوی فراز دستگیر کردیم و به اداره آگاهی انتقالش دادیم.
 اعتراف صریح به برادرکشی
او ابتدا خیلی طلبکارانه حرف زد و بعد هم با قاطعیت از حیثیت خودش دفاع کرد و منکر همه اتفاقاتی شد که تا آن روز به وقوع پیوسته بود. اما وقتی شواهد و مستندات ما را دید ناچار شد اعتراف کند.قاتل در رابطه با انگیزه قتل و مثله کردن برادروبرادرزاده‌اش گفت: من به اتفاق برادرم و دخترش سال‌ها در کنار هم زندگی می‌کردیم اما این اواخر بحث فروش خانه مطرح شد و من چون فکر کردم خانه به من تعلق ندارد و اگر خانه به فروش برسد باید کارتن خواب بشوم تصمیم به از بین بردن دو نفرشان گرفتم. بنابراین یک شب هر دوی آنها را با چاقو کشتم و برای اینکه هویت‌شان مشخص نشود آنها را تکه تکه کردم و هرکدام از اعضایشان را در طول چند روز به نقاط مختلف شهر بردم. واقعاً فکر نمی‌کردم پلیس به این سرعت من را شناسایی و دستگیر کند و حالا از عملی که انجام داده‌ام پشیمان هستم.
 نکته آخر...
اگر به بسیاری از پرونده‌های قتل با این شکل رجوع کنید درمی‌یابید که قاتل از نزدیکان مقتول است و همین مسأله هم ما را به‌عنوان پلیس متأسف می‌کند و در اغلب مواقع در پیدا کردن مجرمان کارمان را سرعت می‌بخشد و سرعت شناسایی و دستگیری مجرمان را بالا می‌برد.
شاید بسیاری از خوانندگان این خاطرات فکر کنند که قاتل زیر شکنجه و ضرب و شتم لب به سخن می‌گشاید اما بواقع این‌گونه نیست. ما باید اعترافی را بگیریم که منطبق بر واقعیات صحنه جرم و قربانیان آن باشد.
اگر قرار باشد هر مظنونی پس از دستگیری با ضرب و شتم، اعتراف به انجام عملی کند، به خاطر فرار از ضرب و شتم‌ها، بسیاری از جرم‌های انجام نداده‌اش را اعتراف می‌کرد. این در حالی است که برای یک پلیس اعتراف صرف ارزشی ندارد و اعتراف صریح باید با اسناد و مدارک ما همخوانی داشته باشد. بنابراین هیچگاه نباید این‌گونه تصور کرد که پلیس با زور و ارعاب از متهمان اعتراف می‌گیرد. پلیس حافظ جان و مال افراد جامعه است و اگر با بی‌تدبیری کار کند به طور قطع اعتمادش نزد افکارعمومی از بین خواهد رفت.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.