این کودک ۳ ساعت بعد از مرگ زنده شد/پزشک ایرانی حیرت زده شد

 رکنا: کودک چهار ساله ای پس از اینکه تمامی علائم حیات خود را از دست داده بود با تلاش تیم احیا پس از گذشت دو ساعت و نیم به زندگی بازگشت.
 در چند روز اخیر در فضای مجازی خاطره ای از یک پزشک در حال انتشار است. 

شرح این خاطره را در ادامه می خوانید: 

از دو روز قبل ذهنم درگیر یک اتفاق شده، اتفاقی که باورهای ذهنی ام را تکان داد. دوست دارم با دیگران در میان بگذارم که در آن لحظات چه در ذهنم می گذشت.
روز دوشنبه یک بچه 6 ساله سالم و خوش اخلاق را برای خارج کرده جسم خارجی ( تخمه هنداونه درسته!) در اتاق عمل برونکوسکوپی کردیم. همه چیز به خوبی گذشت و جسم خارجی به راحتی حارج شد. در حالی که سرویس بیهوشی بیمار را تحویل گرفت و ما آماده خروج از اتاق بودیم و در حالی که اشباع اکسیژن خون بیمار 98 درصد بود، ناگهان بچه دچار ایست قلبی شد.
اول موضوع را ساده گرفتیم و شروع به احیا کردیم. تصور من این بود که در کمتر از یک دقیقه ریتم قلب به حالت عادی باز میگردد ولی برنگشت! احیا را ادامه دادیم ولی هیچ انقباضی در قلب اتفاق نمی افتاد. زمان به سرعت می گذشت و هر لحظه احساس خطر، بیشتر بر ما مستولی می شد. پس از پنج دقیقه فهمیدم که قضیه جدی است و احساس خطر جدی تر، احیای بیمار با تمام توان ادامه پیدا کرد.
یک تیم بیست نفره به صورت گردشی و تقسیم کار شامل ده نفر پزشک فوق تخصص و متخصص و ده نفر پرستار و تکنیسین بیهوشی مشغول احیای بیمار شدند.
تجربه ام در موارد مشابه تصویر سیاهی را جلوی چشمانم می آورد. پس از ده دقیقه ناامید شده بودم. بیمار آسیستول بود و هیچ گونه علائمی از فعالیت الکتریکی قلب وجود نداشت. روی یک صندلی نشستم و به جمعی که فعالیت می کرد نگاه می کردم. ضعف و ناتوانی یک عده آدم حرفه ای در تغییر دادن آنچه که خداوند نمی خواهد تغییر دهد، نمایشی بود که می دیدم. تمام اعتماد به نفسم تبدیل به درماندگی شده بود.گفتم خدایا چرا؟؟ 
به کدامیک از ما میخواهی گوشزد کنی که ضعیفیم که مغروریم؟ چه کسی قرار است با آسیب دیدن این کودک بیگناه درسی بگیرد؟ چرا ما؟ گروه ریه که از دل و جان و بدون هیچگونه چشمداشت مادی برای بچه های مردم زحمت میکشد. ما که قصدمان کمک به این بچه بوده است. چرا باید زحمتمان بر باد برود؟ همیشه اعتقاد قلبی ام این بود که وقتی کاری میکنی و نیتت خیر است همه درها برویت باز میشود. پس چرا اینجوری شد؟؟
یک ساعت و نیم گذشت و بچه کماکان آسیستول بود! ناامیدی بر همه مستولی شده بود. متخصص بیهوشی ، جراح کودکان و استاد بخش ریه با پدر بیمار در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردند و تقریبا خبر مرگ کودک را به والدینش دادند. اما احیا ادامه پیدا کرد در حالی که هیچ کس امیدی نداشت و تقریبا همه مطمئن بودند که حتی اگر بازگشتی در کار باشد ، بیمار آسیب مغزی جدی دیده است.
در طول احیا تقریبا تمام آنچه که در کتاب های احیا نوشته شده انجام شد و تمام اتفاقات بد افتاد! خونریزی ریه شروع شد و خون از لوله تراشه بیمار فوران می کرد، هموتوراکس اتفاق افتاد و چست تیوب تعبیه شد. پیس میکر داخلی از طریق ورید فمورال گذاشته شد ولی با هدایت سونوگرافی موفق به هدایت دقیق نشدیم و کار نکرد، اسیدوز شدید و هیپوکلسمی و نارسایی آدرنال و... رخ داد. مجبور شدیم خون کامل بدون کراس مچ تزریق کنیم.
دو و نیم ساعت بیمار آسیستول بود! و پس از دو و نیم ساعت در ناامیدی کامل تیم احیا ریتم قلب باز گشت. هیچ کس خیلی خوشحال نبود همه می دانستند که احتمال آسیب مغزی شدید بیمار خیلی بالاست. بیمار به آی سی یو فرستاده شد و همه اقدامات لازم برای هیپوکسی مغزی انجام شد. دمای سر بیمار پایین آورده شد تا از آسیب بیشتر جلوگیری شود. شب بیمار توسط فلوی اعصاب ویزیت شده بود و با توجه به مردمک های فیکس میدریاز احتمال مرگ مغزی مطرح شده بود. خستگی به تن همه مانده بود، اما معجزه اتفاق افتاد و ساعت یازده صبح فردا کودک اکستوبه شد و میگفت که میخواهم بروم خانه!!!!
نمیدانم که چند مورد مشابه در دنیا اتفاق افتاده که کسی دو و نیم ساعت آسیستول باشد و فردا صبحش حرف بزند ولی میدانم که از نظر همه پزشکان دنیا این یک اتفاق نادر و یک معجزه است. آنچنان تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفته ام که هنوز ذهنم قادر به تحلیلش نیست. 
نوشتم که بگویم یک تیم حرفه ای یک احیای موفق و نادر را انجام داد و یک کودک را زنده نگه داشت در حالی که همه اعضایش در مقابل خواست خداوند همچون خسی در برابر باد احساس ناتوانی میکرد.
در پی گیری های خبرنگار رکنا مشخص شد که این متن توسط یک متخصص ریه کودکان به نام دکتر مجید کیوانفر نوشته شده است.
خبرنگار رکنا به مناسبت روز پزشک گفت وگویی در مورد این تجربه جالب انجام داده است که در ادامه می خوانید.
مجید کیوانفر در مورد این اتفاق عجیب به خبرنگار رکنا گفت: این موضوع مربوط به سال 93 بود، در آن دوره من سال دوم فوق تخصصی خود را سپری می کردم.
وی ادامه داد: روزی کودک 4، 5 ساله ای را به نام سعید به مرکز طبی کودکان آوردند، مشکلی که برای او پیش آمده بود این بود که هسته هندوانه وارد ریه اش شده بود.
این متخصص ریه کودکان در ادامه بیان کرد: پس از انجام اقدامات پزشکی کودک را برای انجام عملیات احیا آمده کردیم اما با گذشت دو ساعت و نیم هیچ گونه تغییری در علائم حیات این کودک پدید نیامد. اما لحظاتی بعد تلاش تیم احیا به ثمر نشست و سعید به زندگی بازگشت.
کیوانفر در ادامه اظهار کرد: این یک پدیده نادر در علم پزشکی محسوب می شود، به همین دلیل می توان از آن تحت عنوان معجزه یاد کرد.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۶
شنبلیله خانم - اسلو ، نروژ

حالا ربطش میدن به رضا انگوری و مشتقاتش یا به مهدی چاه کن ....:) :) :) :)
شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.