تصادف پرماجرا

عباس عابدی
تکنیسین فوریت‌های پزشکی اصفهان

 زن جوان پس از تصادف شوکه شده و وسط خیابان نشسته بود. همراهش با کمربند به جان پیرمرد راننده افتاده بود و مردم هم ازدحام کرده بودند. در همین لحظه پلیس رسید اما تا مأمور سر چهارراه پیاده شد، خودرویی با سرعت از چهارراه عبور کرد و...

آن روز من و همکارم برای رسیدگی به مصدومان یک تصادف به خیابان جابر انصاری اصفهان اعزام شدیم. اوج ترافیک بود و علاوه بر خودروها، رهگذران هم عبور و مرور را کند کرده بودند. آژیرکشان به راه افتادیم. بسیاری از خودروها با شنیدن صدای آژیر راه را باز کردند اما ناگهان یک خودروی پژو جلوی ما افتاد. آژیر روشن بود اما انگار راننده خودرو صدا را نمی‌شنید. همکارم چند باری بوق و چراغ زد ولی به هر دلیلی راننده ما را نادیده می‌گرفت. بخشی از مسیر به لطف آن راننده پژو کند و پراسترس گذشت!ولی بالاخره به هر زحمتی بود به محل تصادف رسیدیم. آنطور که مشخص بود راننده مسن پیکان به دلیل ناتوانی در کنترل خودرو در ترافیک به پشت یک موتورسیکلت برخورد کرده بود و زن جوانی که ترک موتور نشسته بود بی‌تعادل شده و زمین خورده بود.در واقع او مصدوم همان تصادفی بود که به اورژانس اعلام شده بود. بسرعت وارد عمل شدیم. خوشبختانه زن جوان هیچ شکستگی و خونریزی نداشت اما از شدت ترس شوک زده بود و وسط بلوار بی‌حرکت نشسته بود. باید او را به بیمارستان منتقل می‌کردیم. من تخته پشتی بلند را آوردم تا مصدوم با ایمنی کامل به آمبولانس منتقل شود اما مردم آنقدر ازدحام کرده بودند که اجازه حرکت به ما نمی‌دادند. از یک طرف حواسمان به مصدوم بود و از طرف دیگر هر دوی مان تلاش می‌کردیم مردم را متقاعد کنیم که راه را باز کنند. در همین گیر و دار صدای فریادی جمعیت را متوجه خود کرد؛ همه به سمت صدا رفتند. مردی که می‌گفتند همراه زن مصدوم بوده ناگهان کمربندش را کشید و راننده پیکان را با کلی ناسزا به باد کتک گرفت. متأسفانه در این صحنه هم تماشاگران نقش شان پررنگ بود؛ یک عده در حمایت از راننده پیکان سر شاکی ریخته بودند و با او دعوا می‌کردند و تعدادی هم بدون هیچ واکنشی تماشاگر بودند. شرایط عجیب و پیچیده‌ای بود. همراه زن مصدوم و راننده هم در این دعوا آسیب دیده بودند و تعداد مصدومان ما طی چند دقیقه به 3 نفر رسید. باید هر طور بود اوضاع را تحت کنترل می‌گرفتیم اما باورکنید گفتنش  آسان است.و...
از یک طرف زن مصدوم بی‌حرکت روی تخت اورژانس نشسته بود و هر لحظه امکان یک واکنش عصبی داشت و از طرف دیگر صحنه دعوایی شکل گرفته بود که گاهی به خاطر ازدحام مردم سخت دیده می‌شد. دنبال راهکاری برای حل این بحران بودیم که خودروی پلیس رسید. مأمور راهنمایی و رانندگی برای کشیدن کروکی آمده بود اما اصلاً تصور نمی‌کرد با چنین صحنه جنگی روبرو شود. افسر پلیس بسرعت پیاده شد اما هنوز چند قدمی از خودرو دور نشده بود که راننده یک خودروی عبوری که مشغول تماشای درگیری و تصادف بود با سرعت از چهارراه گذشت و در یک لحظه مأمور پلیس را زیر گرفت و او را نقش بر زمین کرد. راننده که حسابی ترسیده بود پایش را روی پدال گاز گذاشت و با سرعت متواری شد اما همکار پلیس مصدوم به تعقیبش افتاد و توانست دستگیرش کند.یک تصادف ساده و کم آسیب تنها به خاطر ازدحام مردم، همکاری نکردن با نیروهای امدادی و احساساتی شدن تماشاگران تبدیل شد به صحنه‌ای که 4 مصدوم داشت. البته در این مورد خوشبختانه مأمور پلیس، راننده پیکان و همراه زن مصدوم جراحت‌هایشان چندان جدی نبود و سرپایی درمان شدند. اما بی‌شک این شلوغی بی‌دلیل می‌توانست عواقب بدتری داشته باشد. ای کاش مردم کمی در این شرایط خودشان را جای خانواده فرد مصدوم می‌گذاشتند و به جای ازدحام بیهوده و تماشای صحنه‌هایی که بیشترشان هرگز از ذهنشان پاک نمی‌شود، صحنه را ترک کرده و با امدادگران و پلیس همکاری می‌کردند.
رأی دهید
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.