نقاشی های بی نظیر روی چوب با خودکار - تصویری
رأی دهید
«مارتینا بیلی»، یک نقاش ایتالیایی است که در دانشگاه هنرهای زیبای فلورانس تحصیل کرده است. وی در حال حاضر ساکن شهر مادرید بوده و در همان جا مشغول به کار است. وی در کنار تمامی نقاشی های که انجام داده، به نقاشی هایی تعلق خاطر بیشتری دارد که با استفاده از خودکار و جوهر روی چوب ترسیم شده اند. نقش های او همگی از طبیعت ملهم گشته و سوژه اصلی آن ها را قلمروی حیوانات و حکومت آن ها در جنگل ها تشکیل می دهد. بیلی با استفاده از خودکار و جوهر، نوعی ارتباط بصری بین انسان و نقاشی ایجاد می کند که دیدنشان خالی از لطف نیست. به همین خاطر، تعدادی از آثار وی در زیر آورده شده که می توانید تماشا کنید. همراهمان باشید.
دیدگاه خوانندگان
۵۵
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
آفرین، هنر بر تر از گوهر آمد پدید
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷
۶۳
فرهاد امیرپور - خارکوف، اوکراین
بینهایت زیبا.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۴
۵۶
مستانه شرق - هایدلبرگ، آلمان
چه دستان هنرمند و معجزه گری
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
یادش بخیر خودکار بیک،،خوراک نقاشى و طراحى پشت جلد کتاب بود . تازه مجبور بودیم کتابهامون را جلد بگیریم تا آخر سال دوام بیاورند!!چقدر عذاب و استرس بود دوره ما!!! مگه کسى جرات داشت تکالیف روز بعد را ننویسه؟وای وای بدبخت میشدى. بعد بعضى روزها تا سه چهار بار فرار میکردیم پناهگاه از ترس بمب باران!. میبینید دوستان از خاطرات خوب خودکار بیک به کجا پرتاب شد أفکار پریشان من،بدلیل فشار بدیها و مشقاتیست که جنگ وشیوه غلط مدارس و خشونت بى مرز به افکار و خاطرات ما ایرانیان وارد کرده!!!جالا شما فکر کنید در عراق و سوریه و مناطق جنگزده دیگر چه اینده اى در انتظار مردمان بیگناه است
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. پوست پرتقال رو میکردم تو خودکار بیک؛ بعد پوسته رو که رفته بود توش با ته مغز خودکار دو سه سانت فشارش میدادم جلو. بعد یه پوست دیگه میکردم توش و اینبار با مغز خودکار کاملأ میدادش جلو. پوست دومی؛ پوست اولی رو میداد جلو. همچین به انتهاش که میرسید مثل تیر تفنگ شلیک میشد بیرون. بعضی وقتها هم تو دهنم رو پر ماش میکردم و لوله رو هم میکردم تو دهنم. بعد مسلسل وار میزدم اینور و اونور. بچهها هم تو کلاس همه ازم شاکی. آخه نشونه گیریم خوب بود. خداوکیلی من رو که همیشه ته کلاس میشوندن؛ میتونستم پشت گوش ردیف اول رو بزنم.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۱
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
تفکر اسلامى. شما همکه آدم باحالى هستى دوست عزیز پس چرا اینهمه با بقیه لج میکنى
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۷
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. تمامی هموطنان برای من عزیز و سلامتی، شادی و موفقیت شان را آرزومندم. فقط مخالف افرادی که دشمنان این آب و خاکند.
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۲
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. تمامی هموطنان برای من عزیز و سلامتی، شادی و موفقیت شان را آرزومندم. فقط مخالف افرادی که دشمنان این آب و خاکند.
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۲
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
تفکر اسلامى. شما همکه آدم باحالى هستى دوست عزیز پس چرا اینهمه با بقیه لج میکنى
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۷
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. پوست پرتقال رو میکردم تو خودکار بیک؛ بعد پوسته رو که رفته بود توش با ته مغز خودکار دو سه سانت فشارش میدادم جلو. بعد یه پوست دیگه میکردم توش و اینبار با مغز خودکار کاملأ میدادش جلو. پوست دومی؛ پوست اولی رو میداد جلو. همچین به انتهاش که میرسید مثل تیر تفنگ شلیک میشد بیرون. بعضی وقتها هم تو دهنم رو پر ماش میکردم و لوله رو هم میکردم تو دهنم. بعد مسلسل وار میزدم اینور و اونور. بچهها هم تو کلاس همه ازم شاکی. آخه نشونه گیریم خوب بود. خداوکیلی من رو که همیشه ته کلاس میشوندن؛ میتونستم پشت گوش ردیف اول رو بزنم.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۱
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
یادش بخیر خودکار بیک،،خوراک نقاشى و طراحى پشت جلد کتاب بود . تازه مجبور بودیم کتابهامون را جلد بگیریم تا آخر سال دوام بیاورند!!چقدر عذاب و استرس بود دوره ما!!! مگه کسى جرات داشت تکالیف روز بعد را ننویسه؟وای وای بدبخت میشدى. بعد بعضى روزها تا سه چهار بار فرار میکردیم پناهگاه از ترس بمب باران!. میبینید دوستان از خاطرات خوب خودکار بیک به کجا پرتاب شد أفکار پریشان من،بدلیل فشار بدیها و مشقاتیست که جنگ وشیوه غلط مدارس و خشونت بى مرز به افکار و خاطرات ما ایرانیان وارد کرده!!!جالا شما فکر کنید در عراق و سوریه و مناطق جنگزده دیگر چه اینده اى در انتظار مردمان بیگناه است
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
۵۶
مستانه شرق - هایدلبرگ، آلمان
چه دستان هنرمند و معجزه گری
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹
۶۳
فرهاد امیرپور - خارکوف، اوکراین
بینهایت زیبا.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۴
۵۵
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
آفرین، هنر بر تر از گوهر آمد پدید
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷
۵۵
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
آفرین، هنر بر تر از گوهر آمد پدید
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷
۶۳
فرهاد امیرپور - خارکوف، اوکراین
بینهایت زیبا.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۴
۵۶
مستانه شرق - هایدلبرگ، آلمان
چه دستان هنرمند و معجزه گری
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
یادش بخیر خودکار بیک،،خوراک نقاشى و طراحى پشت جلد کتاب بود . تازه مجبور بودیم کتابهامون را جلد بگیریم تا آخر سال دوام بیاورند!!چقدر عذاب و استرس بود دوره ما!!! مگه کسى جرات داشت تکالیف روز بعد را ننویسه؟وای وای بدبخت میشدى. بعد بعضى روزها تا سه چهار بار فرار میکردیم پناهگاه از ترس بمب باران!. میبینید دوستان از خاطرات خوب خودکار بیک به کجا پرتاب شد أفکار پریشان من،بدلیل فشار بدیها و مشقاتیست که جنگ وشیوه غلط مدارس و خشونت بى مرز به افکار و خاطرات ما ایرانیان وارد کرده!!!جالا شما فکر کنید در عراق و سوریه و مناطق جنگزده دیگر چه اینده اى در انتظار مردمان بیگناه است
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. پوست پرتقال رو میکردم تو خودکار بیک؛ بعد پوسته رو که رفته بود توش با ته مغز خودکار دو سه سانت فشارش میدادم جلو. بعد یه پوست دیگه میکردم توش و اینبار با مغز خودکار کاملأ میدادش جلو. پوست دومی؛ پوست اولی رو میداد جلو. همچین به انتهاش که میرسید مثل تیر تفنگ شلیک میشد بیرون. بعضی وقتها هم تو دهنم رو پر ماش میکردم و لوله رو هم میکردم تو دهنم. بعد مسلسل وار میزدم اینور و اونور. بچهها هم تو کلاس همه ازم شاکی. آخه نشونه گیریم خوب بود. خداوکیلی من رو که همیشه ته کلاس میشوندن؛ میتونستم پشت گوش ردیف اول رو بزنم.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۱
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
تفکر اسلامى. شما همکه آدم باحالى هستى دوست عزیز پس چرا اینهمه با بقیه لج میکنى
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۷
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. تمامی هموطنان برای من عزیز و سلامتی، شادی و موفقیت شان را آرزومندم. فقط مخالف افرادی که دشمنان این آب و خاکند.
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۲
۵۵
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
آفرین، هنر بر تر از گوهر آمد پدید
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷
۶۳
فرهاد امیرپور - خارکوف، اوکراین
بینهایت زیبا.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۴
۵۶
مستانه شرق - هایدلبرگ، آلمان
چه دستان هنرمند و معجزه گری
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
یادش بخیر خودکار بیک،،خوراک نقاشى و طراحى پشت جلد کتاب بود . تازه مجبور بودیم کتابهامون را جلد بگیریم تا آخر سال دوام بیاورند!!چقدر عذاب و استرس بود دوره ما!!! مگه کسى جرات داشت تکالیف روز بعد را ننویسه؟وای وای بدبخت میشدى. بعد بعضى روزها تا سه چهار بار فرار میکردیم پناهگاه از ترس بمب باران!. میبینید دوستان از خاطرات خوب خودکار بیک به کجا پرتاب شد أفکار پریشان من،بدلیل فشار بدیها و مشقاتیست که جنگ وشیوه غلط مدارس و خشونت بى مرز به افکار و خاطرات ما ایرانیان وارد کرده!!!جالا شما فکر کنید در عراق و سوریه و مناطق جنگزده دیگر چه اینده اى در انتظار مردمان بیگناه است
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
تفکر اسلامى. شما همکه آدم باحالى هستى دوست عزیز پس چرا اینهمه با بقیه لج میکنى
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۷
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. تمامی هموطنان برای من عزیز و سلامتی، شادی و موفقیت شان را آرزومندم. فقط مخالف افرادی که دشمنان این آب و خاکند.
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۲
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. پوست پرتقال رو میکردم تو خودکار بیک؛ بعد پوسته رو که رفته بود توش با ته مغز خودکار دو سه سانت فشارش میدادم جلو. بعد یه پوست دیگه میکردم توش و اینبار با مغز خودکار کاملأ میدادش جلو. پوست دومی؛ پوست اولی رو میداد جلو. همچین به انتهاش که میرسید مثل تیر تفنگ شلیک میشد بیرون. بعضی وقتها هم تو دهنم رو پر ماش میکردم و لوله رو هم میکردم تو دهنم. بعد مسلسل وار میزدم اینور و اونور. بچهها هم تو کلاس همه ازم شاکی. آخه نشونه گیریم خوب بود. خداوکیلی من رو که همیشه ته کلاس میشوندن؛ میتونستم پشت گوش ردیف اول رو بزنم.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۱
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. پوست پرتقال رو میکردم تو خودکار بیک؛ بعد پوسته رو که رفته بود توش با ته مغز خودکار دو سه سانت فشارش میدادم جلو. بعد یه پوست دیگه میکردم توش و اینبار با مغز خودکار کاملأ میدادش جلو. پوست دومی؛ پوست اولی رو میداد جلو. همچین به انتهاش که میرسید مثل تیر تفنگ شلیک میشد بیرون. بعضی وقتها هم تو دهنم رو پر ماش میکردم و لوله رو هم میکردم تو دهنم. بعد مسلسل وار میزدم اینور و اونور. بچهها هم تو کلاس همه ازم شاکی. آخه نشونه گیریم خوب بود. خداوکیلی من رو که همیشه ته کلاس میشوندن؛ میتونستم پشت گوش ردیف اول رو بزنم.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۲۲:۴۱
۷۹
تفکر اسلامی - کپنهاک، دانمارک
[::Finland 1 - هلسینکى، فنلاند::]. تمامی هموطنان برای من عزیز و سلامتی، شادی و موفقیت شان را آرزومندم. فقط مخالف افرادی که دشمنان این آب و خاکند.
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۲
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
تفکر اسلامى. شما همکه آدم باحالى هستى دوست عزیز پس چرا اینهمه با بقیه لج میکنى
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۷
۴۵
Finland 1 - هلسینکى، فنلاند
یادش بخیر خودکار بیک،،خوراک نقاشى و طراحى پشت جلد کتاب بود . تازه مجبور بودیم کتابهامون را جلد بگیریم تا آخر سال دوام بیاورند!!چقدر عذاب و استرس بود دوره ما!!! مگه کسى جرات داشت تکالیف روز بعد را ننویسه؟وای وای بدبخت میشدى. بعد بعضى روزها تا سه چهار بار فرار میکردیم پناهگاه از ترس بمب باران!. میبینید دوستان از خاطرات خوب خودکار بیک به کجا پرتاب شد أفکار پریشان من،بدلیل فشار بدیها و مشقاتیست که جنگ وشیوه غلط مدارس و خشونت بى مرز به افکار و خاطرات ما ایرانیان وارد کرده!!!جالا شما فکر کنید در عراق و سوریه و مناطق جنگزده دیگر چه اینده اى در انتظار مردمان بیگناه است
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹
۶۳
فرهاد امیرپور - خارکوف، اوکراین
بینهایت زیبا.
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۴
۵۶
مستانه شرق - هایدلبرگ، آلمان
چه دستان هنرمند و معجزه گری
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۹
۵۵
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان
آفرین، هنر بر تر از گوهر آمد پدید
دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۷