سه خاطره شنیدنی جالب از محمدرضا عالی پیام (هالو) به مناسبت روز جهانی زن

 یک: ساعت دوازده-یک شب بود که از حدود پارک‌وی با فشار و هل و آقا برو جلو آقا برو جلو، سوار اتوبوس بی.آر.تی شدم و اتوبوس به سمت جنوب راه افتاد. قسمت مردانه بیش از حد شلوغ و فشرده بود. اکثرن هم کارگرهایی بودند که در آن ساعت شیف کاری‌شان تمام شده، عازم خانه بودند. بوی عرق و کمبود اکسیژن آزاردهنده بود. برعکس قسمت مردانه، در قسمت زنانه هفت هشت زن بیشتر نبود. چند تا از مردها از زیر میله رد شدند و به قسمت زن‌ها رفتند. دخترخانمی که این عقب روی صندلی نشسته بود، داد و بیدادش درآمد که برای چه آمدید این‌طرف؟ برگردید سر جای‌تان. مردها اول اعتنایی به اعتراض او نکردند. با بالا گرفتن اعتراض دخترک، یکی از کارگرها گفت: خانم عزیز، ما که جای شما را تنگ نکرده‌ایم. ما این وسط ایستادیم. دختر این بار راننده را تهدید کرد. راننده نگه داشت و آمد و از مردها خواهش کرد به قسمت خود برگردند و گفت: این خانم شماره مرا گزارش کند، پدر مرا در می‌آورند.
پیرزنی که پهلوی دختر نشسته بود به او گفت: مادر جان چه‌کارشان داری؟ آن.ها که مزاحم ما نیستند. نمی‌بینی کارگرند، خسته‌اند، خواب در چشمان‌شان موج می‌زند؟ دختر گفت: صحبت این حرف‌ها نیست. مسأله این است که ما باید از حق و حقوق خودمان دفاع کنیم.
من که تا این موقع با کمال سکوت شاهد ماجرا بودم، دیگر نتوانستم جلوی زبانم را بگیرم. گفتم: "خانم محترم، اینجا ساعت یک نصفه شب جلوی یه عده کارگر بدبخت یاد حق و حقوقت افتادی؟ انتخاب همین لباسی که تنته جزو حقوقت نیست؟ اونجا که تو ورزشگاه راهت نمیدن یاد حق و حقوقت نیفتادی؟ وقتی گفتن خانوما دوچرخه‌سواری ممنوع چیزی از حقوقت به خاطرت نیومد؟ می‌دونی دیه تو نصف همون کارگریه که انداختیش اونور؟ می‌دونی ارث تو نصف داداشته؟ می‌دونی بدون اجازه شوهرت نمی‌تونی گذرنامه بگیری؟ می‌دونی حق خیلی از مشاغل رو نداری؟ می‌دونی حق تحصیل تو سی و شش دانشگاه رو نداری؟ اصن از لیست رشته‌های تحصیلی ممنوع برای خانم‌ها خبر داری؟ این‌ها رو می‌دونی؟ می‌دونی؟ اگه نمی‌دونی بدون. اگه می‌دونی برو احقاق حقت رو از اونجا شروع کن بعد بیا اینجا یقه این بدبخت‌ها رو بگیر. اینا هم مثل تو حق‌شون ضایع شده که برا چندر غاز تا این وقت شب سگ دو می‌زنن.
*****
دو: روی در آسانسور دادگاه شهید صدر یه کاغذ آ چهار چسبوندن که روش نوشته: ظرفیت چهار نفر. بعد هم با خودکار نوشتن: در صورت رعایت نکردن، مسوولیت هر گونه حادثه با خود شماست.
روزی به همراه دو آقا که با خودم می‌شدیم سه تا، از بالا می‌آمدیم پایین. طبقه دوم آسانسور ایستاد و دو خانم خواستند وارد شوند. یکی از آقایان اعتراض کرد و گفت: ببخشید خانم، ظرفیت آسانسور چهار نفر است. گفتم: اشکالی نداره خانم بفرمایید تو. تو قانون این دادگاه شما دوتا خانم، یه آقا حساب می‌شید.
*****
سه: خانم ... که در دانشگاه استرالیا استاد زبان فارسی است، تعریف می‌کرد: "برای یک استشهاد محضری برای پرونده‌ای به ایران آمدم. محضردار گفت: متاسفم، شهادت شما قابل قبول نیست، چون زن هستید. یا باید شاهد مرد بیاورید یا دو تا زن. خلاصه کار من با مشکل مواجه شد. آخر سر محضردار این مشکل قانونی را به راحتی حل کرد. بیست تومان به آبدارچی داد. او هم به جای من امضا کرد."
در کشوری که امضای آبدارچی بی‌سواد مرد از امضای دکتر ادبیات زن معتبرتر است: «روز جهانی زن مبارک»
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۴
حسین سلطانزاده - برلین، آلمان

استاد عالی پیام عالی بود
‌پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۱
۶۵
سبز علی‌ بیقرار - ایوانکی، ایران
مسئله برابری به کنار، شغل انسان‌ها به خودی خود هیچ ارجحیتی نبست به یکدیگر ندارند
‌پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۶:۳۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.