یک زن و مرد برای پنهان‌ماندن راز رابطه‌شان پسر خردسال را کشتند

زن جوان و دایی همسرش که در نقشه‌ای شوم پسر یک‌ساله و نیمه را کشتند تا راز رابطه پنهانی‌شان پنهان باقی بماند دیروز پای میز محاکمه ایستادند و ادعا کردند از ترس آبروریزی دست به این جنایت زده‌اند. رسیدگی به این پرونده از عصر 12 اردیبهشت 94 به دنبال شکایت یک زن جوان در کلانتری پیشوا ورامین در دستور کار پلیس قرار گفت.
 ناپدیدشدن پسر خردسال

زن 30 ساله به نام آرزو به پلیس گفت: «پسر یک‌ساله و نیمه‌ام به نام امین را در یکی از خیابان‌های پیشوا داخل پراید گذاشته بودم تا خرید کنم اما وقتی بازگشتم با صحنه عجیبی روبه‌رو شدم. در ماشین باز بود و خبری از پسرم نبود. گمان می‌کنم یک نفر پسرم را دزدیده است. تلاش برای پیدا کردن سرنخی از پسربچه گمشده آغاز شده بود که پلیس در تحقیقات مقدماتی به درگیری‌های دنباله‌دار آرزو و شوهرش خسرو پی برد و دریافت این زوج مدتی است به‌شدت با هم اختلاف دارند و بارها قصد جدایی از هم را داشته‌اند.»

 بازگویی حقیقت به خاطر عذاب‌وجدان
یک هفته از این ماجرا گذشته و سرنخی از پسربچه گمشده به دست نیامده بود که بار دیگر زن جوانی درحالی که اشک می‌ریخت، به کلانتری رفت و رازی شوم را برملا کرد. وی گفت: «من خودم از ترس آبروریزی پسرم را به دایی شوهرم به نام پیام سپردم تا او را سر به نیست کند. اما حالا پشیمانم و عذاب‌وجدان لحظه‌ای مرا رها نمی‌کند.»
 به دنبال اظهارات تکان‌دهنده این زن پیام 35ساله بازداشت شد و به قتل پسر بچه خردسال اعتراف کرد.
وی گفت: «از همان سال‌های اولی که خسرو و آرزو با هم ازدواج کردند اختلاف داشتند. من چندین‌بار برای وساطت به خانه آنها رفتم تا با هم آشتی کنند. پس از مدتی وقتی درددل‌های زن جوان را شنیدم دلم برایش سوخت و ارتباط ما با هم نزدیک‌تر شد. چون می‌دیدم خسرو اهمیتی به همسرش نمی‌دهد به آرزو علاقه‌مند شدم. خسرو و آرزو در یک خانه و جدا از هم زندگی می‌کردند و من خیلی از روزها در غیاب خواهرزاده‌ام به دیدن آرزو می‌رفتم تا اینکه آرزو باردار شد. وقتی خسرو به این ماجرا پی برد به آرزو مشکوک شد. به دنیا آمدن امین هم اوضاع را بدتر کرد تا اینکه خسرو تصمیم گرفت برای برملاشدن حقیقت از پسربچه آزمایش  DNA بگیرد.»
جنایت از ترس آبروریزی
وی ادامه داد: «من و آرزو از شنیدن این ماجرا وحشت کرده بودیم و می‌ترسیدیم راز ارتباط پنهانی‌مان برملا شود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم تا پسربچه را سر به‌نیست کنیم. من پسربچه را کشتم و جنازه‌اش را به داخل یک چاه 18 متری در حاشیه ورامین انداختم.»
 با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد بقایای جنازه پسر خردسال از عمق چاه کشف شد و آرزو و پیام بازداشت شدند. در این بین همسر آرزو که به مواد مخدر اعتیاد داشت، فوت کرد. با مرگ این مرد دادستان پیگیر پرونده شد و برای آرزو و پیام درخواست مجازات کرد. به این ترتیب آنها دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستادند.
اشک پشیمانی در دادگاه
در ابتدای این جلسه آرزو در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «من واقعا نمی‌دانستم که پیام قصد کشتن پسرم را دارد. او گفته بود امین را سر راه می‌گذارد یا او را به یک دلال می‌فروشد. به همین خاطر به او اعتماد کردم و پسربچه را به او سپردم و به دروغ به پلیس گفتم پسرم دزدیده شده است.»
این زن که به‌شدت اشک می‌ریخت، گفت: «اشتباه کردم و حالا هم حرفی برای دفاعی از خودم ندارم.»
 پیام نیز قتل را گردن گرفت و گفت: «من از ترس آبرویم پسربچه را کشتم. دستمالی را دور گردنش پیچیدم تا خفه شد. سپس جنازه‌اش را به چاه انداختم. من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم راز رابطه پنهانی‌مان فاش شود اما حالا می‌گویم اشتباه کرده‌ام و برای هر مجازاتی آماده‌ام.»
 سپس قضات دادگاه ادامه جلسه را غیرعلنی و پشت درهای بسته برگزار کردند تا با پایان جلسه وارد شور شوند و برای این زن و مرد حکم صادر کنند.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۳
mina minavand - هانور، آلمان

آدم نمیدونه چی بگه:( چه مادری که فکر میکرده بچه رو سر راه میذاره یا به یک دلال میفروشه :( :( چقدر خیانت کردن وحشتناکه. بدتر از اون کسی هستش که بهش خیانت شده. یه بچه رو کشتن،شوهر بیچاره هم با درد خیانت زنش باید کنار بیاد و آینده این خانم و دایی شوهرش هم معلوم نیست :(
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۷:۲۹
۵۴
مغربی - لوآندا، آنگولا

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند. از همان روزی که با شلاق خون دیوار چین را ساختند. آدمیت مرده بود . گر چه آدم زنده بود.
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۰
۳۴
پروردگار - تهران، ایران

DNA هم می گرفتن احتمالن از نظر ژنتیکی به شوهرت می خورد چون مردک دایی شوهرت بود غریبه که نبود
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۷
۵۷
kiamin - تهران، ایران

خیلی بیرحمانه
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۰
۴۲
باور عمیق - قم، ایران
بی دینی ، فاصله از اخلاق و بی اعتقادی کماکان بلای جان ایران است
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۶
۵۴
دانیال شیرازی - شیراز، ایران

چقدر خیانت و بی حیایی و بی شرمی در کشور زیاد شده!!! کجا رفت اون حجب و حیای مردم ایران ؟کجا رفت اون اعتماد و پاکی مردم ؟حتی دایی به خواهر زاده خود رحم نمی کنه و به فکر خیانت به اوست؟چند دهه قبل خیلی ها یادشونه که مردم چقدر شریف و چشم پاک بودن و تا چند پشت اقوام خویش ناموس خودشون میدونستن و غیرت داشتن.افسوس
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۲
۴۴
ایران سرفرازم آرزوست - ورشو، لهستان

باز هم یک جنایت دیگه که گناهکاران یا مجازات شدند یا خواهند شد و این کودک بیگناه که معلوم نشد چرا بدنیا اومد.کودکان تنها قربانیانی هستن که تا کشته نشدند کسی نیست دادستان اونا باشه.
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.