وقتی مهرداد و میلاد محمدی به خاطر سفر ترکیه از استقلال جدا شدند!
رأی دهید
به نقل از خبرآنلاین، این روزها استقلال منصوریان بخش عمده موفقیتاش را مدیون تعدادی از همین بازیکنان است. بازیکنانی که حالا خیلیها درباره کشفشان مدعی هستند. اینکه مثلاً مظلومی آنها را آورده یا قبلتر از او، قلعهنویی در آمدنشان نقش داشته یا اصلاً خود منصوریان آنها را در آکادمی استقلال کشف کرده است.
ستار همدانی، یکی از مربیان کادر امیر قلعهنویی، درباره تعدادی از این جوانها خاطرات جالبی دارد. او که البته مثل خیلیها اعتقاد دارد لطف فیفا به استقلال و محرومیت این تیم از خرید بازیکن سبب شد تا جوانان تیم فرصت عرض اندام داشته باشند، درباره دو نفر از ستارههای این روزهای تیم منصوریان میگوید:
انصافاً این شش یا هفت بازیکنی که از استقلال این روزها در لیگ و تیمهای مختلف رو آمدهاند، قبل از هر کسی ساخته ایوب اصغرخانی هستند. مربی تیم جوانان استقلال که خیلی بیادعا کار کرد و مثل دوران فوتبالاش، حتی یک بار هم صدایش در نیامده که بخواهد مصاحبه کند و حرفی بزند. کسی هم اسمی از او نمیبرد یا تشکری نمیکند.
اما او یک روایت جالبتر درباره این بازیکنان دارد. قصهای که تا پیش از این چندباری غیر رسمی مطرح شده بود، اما هیچ وقت اینطور شفاف بیان نشده بود. نقش هوتن، پسر امیر قلعهنویی، در کشف این استعدادها. ستار در این باره میگوید:
انصافاً هوتن یک بار پنج بازیکن جوان را به پدرش معرفی کرد. یادم هست یک بار او سه نفر را به امیرخان معرفی کرد، امیرخان هم به من گفت بیایند و زیر نظر بگیریمشان. همین امید نورافکن بود، محسن کریمی و علیرضا رمضانی. آنها آمدند با تیم تمرین کردند و انصافاً خیلی هم خوب بودند.
ستار همدانی با بیان اینکه برادران محمدی را هم هوتن به تیم پدرش معرفی کرده بوده، ادامه داد:
برادران محمدی هم بودند. قرار بود که با تیم باشند. میرشاد ماجدی قرار شد پیگیر کارشان باشد. البته مثل اینکه وقتی قرار بوده تیم برود ترکیه، مهرداد گفته من را هم باید ببرید و یک بحثی بینشان پیش میآید که میرشاد شاکی میشود و میگوید بروید پی کارتان و آنها هم میروند راهآهن.
اما درباره نورافکن؛ بازیکن خلاق و ستاره این روزهای مرکز زمین آبیها که بچه پایین شهر تهران، همان نازیآباد و حوالی زادگاه امیر قلعهنویی است. پسری از یک خانواده نه چندان پولدار که با مشکلات زیادی فوتبال بازی کرده و حالا ستاره شده است. ستار از او روایت جذابی دارد. او میگوید:
یک روز یادم هست در یکی از بازیهای دوستانه، امیرخان فرستادش به زمین. وقتی تعویضاش کرد، امید شاکی شد و واکنش خوبی نداشت. امیرخان هم که باورش نمیشد یک بازیکن ۱۶ ساله چنین برخوردی بکند، خیلی تند، فریادی زد و گفت دیگر حق ندارد بیاید سر تمرین. تقریبا، یک یا دو هفتهای اخراج شده بود تا اینکه یک روز آمد و برایمان از مشکلاتش گفت. از اینکه چقدر فوتبال بازی کردن را دوست دارد. من گفتم میروم حرف میزنم، تو هم بیا عذرخواهی کن. به قلعهنویی که گفتم، اولش شاکی بود، چون بالاخره اینکه یک بچه از ۱۶ سالگی اینقدر با مربیاش بد برخورد کند، رفتار درستی نیست. ولی بعد از اینکه حرف زدیم، امیرخان گفت اگر ردش کنیم، استعدادش حیف میشود. پسر مستعدی است، بگویید برگردد سر تمرین. از فردایش عذر خواست و آمد سر تمرینات. حتی چند تا بازی هم به زمین رفت اگر اشتباه نکنم و حالا هم میبینید که این پسر چه استعدادی دارد.