۶ پرده یک رسوایی

 فهیمه و سعید در یک محیط کاری با هم آشنا می‌شوند. هر دو سطح اجتماعی برابری دارند و فهمیه گمان می‌کند سعید می‌تواند بهترین گزینه برای ازدواج با او باشد.
 

سعید اما تمایلی به ازدواج ندارد و به فهیمه پیشنهاد می‌‌کند مدتی با هم در ارتباط باشند تا شناخت بهتری نسبت به یکدیگر پیدا کنند.

 
فهیمه که آینده‌ای روشن در ذهن خود ترسیم کرده پیشنهاد سعید را می‌پذیرد. او احساس می‌کند سعید را دوست دارد بنابراین با اشتیاق ارتباطی را با سعید آغاز می‌کند که دور از چشم خانواده‌اش است.
 
فهیمه ابتدا می‌خواست طی چند جلسه با سعید در خانه خودشان صحبت کند، اما سعید گفت‌وگو در رستوران، کافی شاپ یا هر جای دیگری در سطح شهر را پیشنهاد می‌دهد و باز هم فهیمه می‌پذیرد. انگار همه اینها برای او یک ماجراجویی است.
 
کمی بعد در حالی که این دو هنوز تکلیف مساله ازدواج را مشخص نکرده اند صمیمیتی فراتر از صحبت کردن در محیطی مثل کافی شاپ یا رستوران پیدا می‌کنند و با یکدیگر به تفریح و گردش‌های دیگر می‌روند. پای فهیمه کم‌کم به مهمانی‌های دوستانه سعید هم باز می‌شود. فهیمه حالا به سعید بسیار نزدیک است. به حدی که به او پنج میلیون تومان قرض می‌دهد.
 
مدتی بعد فهیمه که از بلاتکلیفی خود خسته شده از سعید می‌خواهد هر چه سریع‌تر تکلیف این رابطه را مشخص کند. اما سعید نه پول دارد نه شرایط تشکیل یک زندگی مشترک را. دلخوری فهیمه تبدیل به عصبانیت می‌شود. دختر جوان پس از سپری شدن 10 ماه حداقل این انتظار را دارد که سعید با خانواده‌اش پا پیش بگذارد. سعید اما زیر بار نمی‌رود.
 
کشمکش و دعوا باز هم شروع می‌شود و مشاجره‌ها هر روز سخت تر می‌شود. در نهایت دختر به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد جز به‌هم زدن ارتباط. او حالا پولش را می‌خواهد. سعید پس نمی‌دهد. باز هم مشاجره و باز هم جنگ اعصاب.
 
فهیمه وقتی متوجه می‌شود سعید حاضر به پس دادن مبلغ نیست او را تهدید به شکایت می‌کند، اما سعید به تمسخر می‌گوید مدرکی ندارد. فهمیه عصبانی از ضربه روحی سختی که به او وارد شده به محل کار سعید رفته و نزد کارفرمایش از او گله می‌کند، جایی که محل کار خود فهیمه هم بود. او به کارفرمای خود می‌گوید سعید پول او را بالا کشیده و حاضر به پس دادن آن نیست. سر همین موضوع سعید از محل کار خود اخراج می‌شود.
 
سعید عصبانی است و همچنین فهیمه . سعید کینه اخراج از محل کار خود را دارد و فهیمه کینه دل شکسته و پول از دست رفته اش را البته او شکایت کرده، اما مشخص نیست بتواند پولش را. به دست آورد یا خیر. اما از آن سو سعید که به خاطر از دست دادن کارش به شدت عصبانی است نه‌تنها تصمیمی برای پس دادن پول فهیمه ندارد بلکه شروع به بدگویی از فهیمه نزد همکاران و دوستان مشترک شان می‌کند. او علیه فهیمه شایعه پراکنی می‌کند و می‌گوید رابطه نامشروع او و کارفرما باعث اخراج او از شرکت شده است.
 
تهمت بزرگی که به گوش دختر جوان می‌رسد و او را ویران تر می‌کند. فهیمه از طریق برخی دوستانش متوجه می‌شود بخشی از عکس‌های خصوصی او بین همکارانش منتشر شده است. اینجاست که فهیمه موضوع را با خانواده‌اش در میان می‌گذارد.
 
پدر فهیمه به سرعت وکیل می‌گیرد. شکایت‌هایی جداگانه علیه مرد جوان تنظیم می‌شود. یک شکایت برای تهمت و افترا، یک شکایت برای بالا کشیدن پولی که به عنوان قرض گرفته و یک شکایت هم برای انتشار عکس‌های خصوصی فهیمه. پرونده تشکیل می‌شود.
 
دادگاه پشت دادگاه برای آبروی رفته دختر جوان. کارفرمای همان شرکت هم وارد کارزار می‌شود و بابت تهمتی که درباره خود شنیده از سعید شکایت می‌کند. حالا سعید در شرایط بحرانی قرار گرفته است. کمی عقب‌نشینی می‌کند. پول را پس می‌دهد.
 
بابت انتشار عکس‌ها و تهمتی هم که زده عذرخواهی می‌کند، اما فایده‌ای ندارد. فهیمه که با مشکلات روحی مواجه شده نمی‌پذیرد، حتی اگر خودش هم بخواهد رضایت بدهد پدرش چنین اجازه‌ای نمی‌دهد.
 
او حداقل چیزی که می‌خواهد این است که سعید بابت تهمت ناروایی که به دخترش زده و همچنین انتشار عکس‌های خصوصی او تاوان سنگینی پس بدهد که زندان بخشی از آن است. پدر فهیمه همچنین می‌خواهد سوء سابقه‌ای هم برای پسر جوان ایجاد شود.
 
در حالی که با شهادت برخی از همکاران مشترک سعید و فهیمه، پسر جوان دیگر راه چاره‌ای ندارد وکیل او باز هم برای جلب رضایت تلاش می‌کند.
 
وکیل سعید می‌گوید او پشیمان است چرا که از دست دادن کارش ضربه سنگینی برای او بوده است. پرونده هنوز در جریان است و مشخص نیست سرنوشت سعید چه خواهد داشت.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۵۰
کله پز - بروکسل، بلژیک

عادی و سریالی شده این موضوع ،شوربختانه
شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۴
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.