۲ شاهد برای رازگشایی یک جنایت
رأی دهید
چهارم مهر 94 به کلانتری نواب خبر رسید که جدال سرنشینان دو پراید با هم در اتوبان نواب به خون کشیده شده و راننده پراید سفید به نام حمید پس از زیرگرفتن یکی از سرنشینان خودروی روبهرو به نام «عباس» از محل گریخته است. عباس 17 ساله به بیمارستان منتقل شد، اما به خاطر شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی جان سپرد.
یک روز از جنایت گذشته بود که حمید 35ساله بازداشت شد و به درگیری خونین و قتل اعتراف کرد. او گفت: «من و دوستانم آرش ، مرتضی، وحید و دختری به نام فاطمه درحال گشتزنی در خیابان بودیم که یکباره پیمان، عباس و میلاد که از هممحلهایهایمان هستند و سوار یک پراید بودند، مقابل راهمان پیچیدند. میلاد با دست اشاره کرد و از من خواست تا ماشین را متوقف کنم اما سرعت ماشین را زیاد کردم. پیمان که راننده بود ما را تعقیب کرد تا اینکه ماشین را متوقف کردم اما قبل از اینکه آنها از ماشین پیاده شوند دندهعقب گرفتم که ماشینم با گاردریل برخورد کرد ولی توانستم فرار کنم. من و دوستانم 500 متر جلوتر از ماشین پیاده شدیم تا خسارتی را که به خاطر برخورد با گاردریل ایجاد شده بود، بررسی کنیم که یکباره میلاد و دوستانش سر رسیدند. آنها میخواستند دعوا را از سر بگیرند که پشت فرمان ماشین نشستم تا فرار کنم اما همان موقع میلاد و عباس مقابل ماشین پریدند و کنترل ماشین از دستم خارج شد و با عباس برخورد کردم.»
به دنبال اعترافهای وی و بازسازی صحنه جرم، حمید پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. حکم صادره اما به خاطر برخی ایرادها در شعبه چهارم دیوانعالی کشور شکست و رسیدگی به پرونده از سر گرفته شد.
در جلسهای که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست امین مقدمزهرا و با حضور دو مستشار تشکیل شد، اولیای دم تقاضای قصاص را مطرح کردند. سپس دو شاهدی که در صحنه حضور داشتند یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و به تشریح آنچه دیده بودند، پرداختند.
آرش که حالا به اتهام سرقت در پروندهای دیگر بازداشت است و از زندان به دادگاه منتقل شده بود، گفت: «من و حمید و مرتضی و یک دختر خیابانی با هم در پراید نشسته بودیم و شیشه میکشیدیم که یکباره میلاد با ماشینش جلوی راهمان را بست. من علت این رفتار او را نمیدانم. آنها مست بودند و میخواستند هر طور شده ماشین ما را متوقف و دعوا را شروع کنند. میلاد حتی دستش را از شیشه ماشین بیرون آورد و چند مشت به صورت حمید زد. حمید هم پایش را روی پدال گاز گذاشت تا از محل دور شویم. اما 500 متر آن طرفتر که از ماشین پیاده شده بودیم بار دیگر آنها رسیدند. میلاد و عباس به سمت ما حمله کردند و حمید پشت فرمان ماشین نشست تا فرار کند که با عباس برخورد کرد. من فریاد کشیدم و از او خواستم تا فرار نکند اما گوشش بدهکار نبود.» مرتضی نیز گفت: «میلاد و عباس مست بودند و به گمانم به خاطر اینکه دختر خیابانی را در ماشین حمید دیده بودند، عصبانی شده و قصد دعوا داشتند. آنها خودشان مقابل ماشین پریدند و حمید با ماشین به سمت آنها حرکت کرد.»
حمید نیز منکر قتل عمدی شد و ادعا کرد پرایدش ناخواسته با عباس برخورد کرده است.
غیبت دو شاهد دیگر در دادگاه موجب شد قضات ادامه جلسه را به بعد موکول و حکم جلب دو شاهد غایب در دادگاه را صادر کنند.
متهم : میخواستم با پلیس تماس بگیرم اما نشد چقدر درس خواندهای؟
تا پنجم ابتدایی درس خواندم.
شغلت چه بود؟
تراشکار بودم و وضع مالی بدی نداشتم.
مجردی؟
قسمت نشد تا با دختر مورد علاقهام ازدواج کنم.
مقتول را میشناختی؟
نه. او اختلاف سنی زیادی با من نداشت و من هیچ خصومتی با او نداشتم. من فقط با برادر میلاد دوست بودم.
وقتی میلاد اشاره کرد تا ماشینت را متوقف کنی چرا توقف نکردی؟
میدانستم دعوا میشود به همین خاطر میخواستم آنجا را ترک کنم تا ماجرا را به برادر میلاد بگویم.
چه مدت است شیشه مصرف میکنی؟
من اعتیاد ندارم. فقط آن روز به خاطر دوستانم و برای اولین بار پشت فرمان ماشین شیشه کشیدم.
وقتی حکم اعدام برایت صادر شد چه احساسی داشتی؟
میدانستم حکم اجرا نمیشود. چون واقعا و عمدی عباس را با ماشین زیر نگرفته بودم.
برای جلبرضایت چه کار کردهای؟
خانواده عباس خیلی ناراحت و عصبانی هستند. حتی به خانوادهام اجازه نمیدهند به دیدن آنها بروند. البته آنها هم حق دارند.
چرا وقتی مقتول و دوستانش جلوی ماشینت پیچیدند و قصد دعوا داشتند با پلیس تماس نگرفتی؟
قصد داشتم شماره پلاک ماشین آنها را بردارم اما نشد. آنها مست بودند و میخواستند هر طور شده با ما دعوا کنند.
چرا بعد از برخورد ماشینت با قربانی فرار کردی؟
خیلی ترسیده بودم.