آموزش زبان مادری کلید حل کدام مشکل است؟

رادیو فردا , مهدی جامی
محسن رنانی اقتصاددان برجسته و استاد دانشگاه اصفهان از دانشورانی است که خصلت اجتماعی قوی دارند و حساسیت بسیاری به تصمیم‌گیری‌های مقامات و نهادها نشان می‌دهند و می‌کوشند با بیانیه و نامه و تحلیل و تحقیق به گفت‌وگوی عمومی با تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران کشور بپردازند. نوشته‌های دکنر رنانی معمولاً محل اعتنای بسیاری از کسانی است که فکر می‌کنند سهم دانش اقتصاد و توسعه در تصمیم‌گیری‌های کلان باید بیشتر شود و بحث‌های آن وارد افکار عمومی شود. با این پس‌زمینه وقتی اخیراً متنی به نام ایشان درباره زبان مادری دیدم آن‌ هم با عنوان «قتل زبان مادری و تخریب توسعه در ایران» متعجب شدم و وقتی متن را خواندم بر تعجب‌ام افزود چرا که این متن نه تحلیل درستی از مسأله و نه راه حل قابل اعتنایی برای آن مطرح می‌کند و در عوض سرشار از بیان انشایی و خطابی و عاطفی است. برای همین در قدم اول حتی فکر کردم ممکن است این نوشته از او نباشد. اما بعد از آنکه نوشته را در کانال تلگرامی نویسنده و بعد هم سایت او یافتم اطمینان پیدا کردم که نویسنده خود محسن رنانی است.
 

تعجب اولیه من و هر خواننده‌ای که با کارهای آقای رنانی آشناست این است که چطور کسی که تخصص‌اش اقتصاد است در زمینه‌ای حساس بدون مطالعه کافی وارد شده است. پاسخی که می‌توان فرض کرد این است که ظاهراً ایشان تصور می‌کند چون زبان را به بحث توسعه پیوند داده از دید یک متخصص توسعه به آن نگریسته است. البته کاملاً ممکن است از منظر توسعه و رشد آن به آموزش به طور کلی و نیز آموزشِ زبان مادری نگاه کنیم. اما این به معنای شناخت از دو طرف بحث است. یعنی هم زبان و هم توسعه. یک معنای ساده و فشرده توسعه «تبدیل علم به فرهنگ» است. یعنی لازمه توسعه آن است که هر کسی به این فرهنگ آراسته شده باشد بدون علم وارد هیچ بحثی نشود. با این همه، چون وضعیت ایران در این سال‌ها طوری است که بسیاری از افراد که سواد معمولی هم ندارند تریبون‌های مهمی در اختیار دارند، قابل فهم است که کسی مثل دکتر رنانی به خود حق دهد وارد بحثی شود که به نظرش در مسیر توسعه توجه به آن مهم است. ولی نگرانی اینجاست که وقتی کسی در سطح دکتر رنانی به تکرار کلیشه‌هایی می‌پردازد که در افواه شایع است ممکن است نظرات او علمی تلقی شود و پایه برنامه‌ریزی‌هایی قرار گیرد که آسیب‌های بزرگتری به بار آورد.

 
در این یادداشت تلاش می‌کنم با مروری بر جوانب مختلف آموزش زبان مادری نشان دهم که مسائل زبان مادری نه یک راه حل دارد و نه آموزش آن تنها راه بهبود وضع آموزشی یا حتی تأمین عدالت آموزشی است. به نظرم اگر دکتر رنانی دست‌کم سرنوشت بحث‌های مشابه را در کشورهای دیگر بررسی می‌کرد حتما جهت‌گیری و شیوه استدلال آن مقاله سنجیده‌تر و واقع‌بینانه‌تر می‌شد و لاجرم سخن و توصیه ایشان عملی‌تر می‌بود. اما در آنچه ایشان نوشته و در آن به «سمینار توسعه عدالت آموزشی» (۲۹ آذر ۱۳۹۵) رهنمود داده است مجموعه فرضیاتی اساس بحث قرار گرفته که یکجانبه و ناقص مطرح شده است و به نتیجه‌ای رسیده که عملی نمی‌تواند باشد؛ یعنی به رسمیت شناختن همه زبان‌های اقوام ایرانی.
 
آقای رنانی مسأله دوزبانه بودن کودکان را در چارچوب اقلیت‌های قومی دیده است و نه در چارچوب زبان‌شناختی و آموزشی. از نظر آموزشی مسأله استفاده از زبان مادری برای آموزش کودک ارمنی‌زبانی که در تهران یا اصفهان زندگی می‌کند فرقی با کودک ترک‌زبان یا کردزبان و عرب‌زبان و دیگر زبان‌های رایج در اقصی نقاط ایران ندارد. بنابرین، آموزش زبان مادری را باید فراتر از گروه‌های زبانی متمرکز در این یا آن استان بررسی کرد.
 
به همین ترتیب، ایشان فرض می‌گیرد که کودکان دوزبانه در مناطق خاصی از ایران و مثلاً در استان‌های ترک‌زبان و کردزبان زندگی می‌کنند و بنابرین می‌شود برای آن استان‌ها یک نسخه آموزشی ویژه تدارک دید. حال آن که واقعیت اجتماعی و جمعیت‌شناختی در ایران امروز نشان می‌دهد که مثلاً در خراسان هم ترکان و کردان بسیاری زندگی می‌کنند. این فرض که کودکان دوزبانه در مناطق خاصی هستند این واقعیت را نادیده می‌گیرد که اقوام ایرانی در داخل کشور در حال حرکت و زندگی و مهاجرت و وصلت‌اند. بنابراین، اگر فرضاً یک بسته آموزشی مخصوص ترکان تبریز و کردهای سنندج تهیه کردیم باید بدانیم که می‌خواهیم با ترکان مشهد و کردهای قوچان چه کنیم.
زبان در خانواده امروز
یک فرض دیگر ایشان این است که تصور می‌کنند کودکان دوزبانه لزوماً در خانواده‌هایی رشد می‌کنند که پدر و مادر هر دو یک زبان محلی دارند و مثلاً هر دو ترک یا عرب یا کردزبان‌‌اند. اینجا هم واقعیت طور دیگری است. درست است که خانواده‌هایی که در آن پدر و مادر یک زبان خاص محلی داشته باشند زیاد است، ولی تعداد خانواده‌هایی که در آن پدر یک زبان و مادر زبان دیگری دارد هم کم نیست. زیرا در جامعه آمیخته ایرانی تفاوت زبانی معیار طرد زوج مناسب نیست. یک فارسی‌زبانِ تهرانی می‌تواند با یک دختر ارمنی‌زبان ازدواج کند همان‌طور که یک مرد گیلانی می‌تواند با یک زنِ ترک‌زبان ازدواج کرده باشد و همین‌طور دیگر صورت‌های دوزبانگی در داخل خانواده. در چنین خانواده‌هایی تعیین زبان مادری آسان نخواهد بود. و این فرض که کودکان این خانواده به «یک» زبان حرف می‌زنند هم نادرست خواهد بود. زیرا کودکی که مثلاً پدرش ترک است و مادرش فارسی‌زبان، طبعاً هر دو زبان را در خانه می‌شنود و می‌آموزد. به نظر من، اصولاً کودک ایرانی کاملاً امکان دارد که تا چهار زبان را در خانه بشنود و بیاموزد.
 
کمی توضیح می‌دهم: بیشتر بچه‌های ایرانی مسلمان‌اند. معنای این نکته آن است که در سال‌های پیش از دبستان به هر زبان مادری و محلی که صحبت کنند با مجموعه‌ای از آیات قرآن و روایات و نقل‌ها و دعاهای اسلامی آشنا می‌شوند که خواه-ناخواه آنها را با زبان عربی آشنا می‌کند. به‌علاوه، این بچه‌ها در اوقات فراغت خود پای تلویزیون و ماهواره می‌نشینند و غیر از آنچه به زبان مادری خود در داخل کشور می‌شنوند یا از طریق کشورهای همسایه و برنامه‌های رادیو تلویزیونی آنها (مثلاً ترکیه و آذربایجان و کردستان عراق) می‌شنوند و می‌بینند با برنامه‌های فارسی و افرادِ فارسی‌زبان (از مأمور و مغازه‌دار و مسافر و غیره) هم تماس دارند و طبعاً بخش زیادی از کلمات و جملات فارسی را می‌فهمند و چه‌بسا استفاده می‌کنند.
 با این حساب، هر کودک ایرانی قبل از سن دبستان به دلیل مذهبی اندکی با عربی آشناست و به دلیل استفاده از رسانه‌های عمومی دست کم اندکی هم با فارسی آشناست. همین کودک اگر شهرنشین باشد و از خانواده طبقه متوسط باشد احتمال دارد به کلاس‌های یادگیری انگلیسی هم فرستاده شود یا از طرق دیگر، مثلاً اینترنت یا بازی‌های دیجیتال، با مقداری انگلیسی هم آشنا شده باشد. در مناطقی که دو زبان مجاور و همسایه در محل وجود دارد این فرض هم کاملاً با تجربه تأیید می‌شود که بچه‌ها با این زبان‌ها هم آشنا شوند؛ چه کودکی که مثلاً ترک‌زبان است و از همبازی کردزبان خود چیزهایی می‌آموزد یا کودکی اصفهانی که از همبازی ارمنی خود کلمات و جملاتی یاد می‌گیرد.
 
بنابرین، احتمال اینکه کودکی ایرانی بدون هیچ آشنایی با زبان‌های دیگر به کلاس اول دبستان وارد شود، در شرایط امروز ما ضعیف است خاصه اگر این کودک در مناطق شهرنشین بزرگ شده باشد و چون امروزه اکثریت جمعیت ایران در شهرها زندگی می‌کنند مسأله «تک‌زبانه بودن کودک» و منحصر بودن دانش او به زبان مادری فرضی چندان قوی نیست.
 
اما حتی اگر چنین باشد و کودک تک‌زبانه باشد، این یک امر شناخته شده است که کودکان بسیار سریع می‌آموزند و به طور خاص استعداد غریبی در آموختن زبان‌های مختلف دارند. تجربه میلیون‌ها ایرانی که امروزه در خارج از ایران زندگی می‌کنند مؤید این امر است که فرزندان آنها حتی اگر در ورود به کشورهای اروپایی از زبان محل بی‌خبر باشند به‌سرعت آن را می‌آموزند. و معمولاَ پس از مدتی به تصحیح زبان‌آموزی والدین خود می‌پردازند. امروزه خانواده‌های بسیاری وجود دارند که کودکان خود را از همان وقتی که زبان به گفتار باز می‌کنند با دو یا سه زبان آشنا می‌کنند.
 
موضوع زبان‌آموزی مهاجران ایرانی (از فارسی‌زبان و ترک‌زبان و کرد و غیر ایشان) موضوع مهمی است که یک زاویه دیگر بحث را هم نشان می‌‌دهد: میزان علاقه و نیاز به یادگیری زبان. کودک مهاجر هم نیاز دارد و هم تشویق می‌‌شود که زبان کشور میزبان را بیاموزد. هیچ مانع فکری و هویتی برای او وجود ندارد. هیچ کودکی که زبان انگلیسی می‌‌آموزد فکر نمی‌‌کند دیگر ایرانی نیست. چرا باید کودکی ترک‌زبان در داخل ایران فکر کند اگر فارسی آموخت دیگر هویت ترکی خود را از دست داده است؟ آیا مقاومت در برابر آموزش فارسی نیاز به وارسی ندارد؟ چرا این مقاومت در مقابل آموختن فارسی به وجود آمده است در حالی که اگر همان خانواده مهاجر شود با کمال میل به آموزش زبان غیرمادری به کودکان‌اش می‌‌پردازد؟
زبان مادری، زبان ملی، تجربه جهانی
از سطح خانواده که بگذریم به تجربه‌های ملی در دیگر کشورهای جهان می‌‌رسیم. مسأله «آموزش زبان مادری» مسأله‌ای منحصر به ایران نیست و امری جهانی است. بنابرین، هم در طرح مسأله و هم ارائه راه حل‌های پیشنهادی باید تجربه دیگر کشورها در این زمینه مد نظر باشد. مثلاً میلیونها کودک اسپانیایی‌زبان در آمریکا زندگی می‌‌کنند. اگر راهی برای آموزش زبان مادری پیشنهاد می‌‌کنیم باید راهی باشد که برای کودک اسپانیایی‌زبان هم با تصرفاتی قابل استفاده باشد. اما اگر همین خط آموزش زبان مادری را دنبال کنیم و آن را کلید حل مسائل آموزشی کودکان بدانیم، آیا این خواست را باید در خارج از ایران هم پیگیری کرد؟ آیا کشورهای میزبان ایرانیان می‌‌پذیرند که آموزش کودکان ایرانی را به زبان‌های محلی و مادری آنها ارائه کنند؟
 
در همسایگی ما در شوروی سابق تجربه‌های خاصی با درک معینی از زبان و آموزش آن وجود داشته است و به نتایج معینی رسیده که آن هم سرمایه‌ای برای بحث و بررسی ما و تجربه انباشته‌ای است که باید از خطا و صواب‌اش آموخت و راه‌هایِ رفته و به-مقصد-نرسیده را دوباره پیشنهاد نکرد. مثلاً در ازبکستان در حالی که زبان رسمی ازبکی است شما امکان دارید به زبان مادری خود که مثلاَ تاجیکی است تحصیل کنید. اما روشن است که اگر زبان روسی در عهد شوروی نمی‌‌دانستید یا زبان ازبکی در عهد استقلال ندانید، امکان ارتقای اجتماعی نخواهید داشت و دایره انتخاب شغل شما بسیار محدود می‌‌شود. پیامدهای این نوع نظام آموزشی که در مقابل چشمان ما قرار دارد در سفری تحقیقاتی بسادگی قابل مطالعه است.
 
گذشته از توجه به تجربه دیگران در کشورهای همسایه و جهان، باید در ارزشی که برای زبان مادری قائل می‌‌شویم هم تأمل کنیم: مسأله اختلال آموزشی که مورد توجه دکتر رنانی و بسیاری از فعالان اجتماعی قرار دارد، امری نیست که فقط به «زبان» (محلی یا ملی و یگانه بودن یا دوگانه و چندگانه بودن‌اش) مربوط باشد. مثلاً شما در همان ازبکستان می‌‌بینید که کودکان مدرسه، زبان‌های روسی و ازبکی و زبان مادری خود را بلدند. اما این به معنای آن نیست که رشد آموزشی‌شان کافی یا خوب است. بنابرین، اگر با این فرض حرکت کنیم که آموزشِ زبان مادری لزوماً می‌‌تواند به رشد ذهنی و آموزشی کودکان کمک کند فرض نادقیق و چه‌بسا گمراه‌کننده‌ای راهنمای خود قرار داده‌ایم. آزمون کردن این فرض ساده است: اگر همه محتوای آموزشی امروز آموزش و پرورش ایران را به زبان ترکی یا کردی یا عربی و دیگر زبان‌های محلی ایران منتقل کنیم، نتیجه آموزشی بهتری خواهیم گرفت از آنچه امروز در مدارس کشور می‌‌بینیم؟
 
روشن است که جواب به چنین سؤالی نمی‌‌تواند مثبت باشد. زیرا فرض مکمل آن هم جواب منفی می‌‌گیرد: فرض کنیم تمام کودکان ایران فارسی‌زبان‌اند و هیچ مشکلی در زمینه آموزش زبان مادری نداریم (چون در این فرض همه فارسی حرف می‌‌زنند) و همه از آغاز مدرسه می‌‌توانند با زبان فارسی درس بخوانند. آیا هیچ تغییر دیگری جز «تغییر زبان» در نظام آموزشی کنونی نیاز نداریم تا نتایج بهتری بگیریم؟
آموزش امری فراتر از زبان است
در واقعیت، کیفیت آموزش و روش‌های تدریس و نظام مدرسه امری است که وابسته به زبان نیست و چیزی است فراتر از زبان. و تا زمانی که کیفیت روش تدریس و آموزش و برنامه‌ریزی و مدیریت مدرسه و تجهیزات آن و رابطه والدین با مدرسه و ده‌ها مؤلفه دیگر بهبود نیابد صرفِ «تغییر زبان» مشکلی را حل نخواهد کرد. یعنی بهبود آموزشی، یا عدالت آموزشی به زبان توسعه، تک‌پایه نیست و آن پایه هم زبان نیست.
 
آقای رنانی و همفکران ایشان فرض می‌‌گیرند که «آموزش زبان مادری نتیجه بهتری می‌‌دهد». آزمون این فرض هم دشوار نیست: آیا همه کسانی که به زبان مادری واحدی – مثل ترکی یا فارسی – درس می‌‌خوانند نتایج مطلوب یکسانی می‌‌گیرند؟ اگر جواب این سؤال منفی باشد باید از خود سوال مهم‌تری بپرسیم: مشکل آموزش مدرسه ما غیر از زبان چیست که آن را ناکارآمد نشان می‌‌دهد؟ اگر مدرسه ما با تکیه بر فارسی ناکارآمد است، انتقال همان مدرسه به ترکی یا هر زبان دیگری آن را کارآمد نخواهد کرد. راه حل را جای دیگری باید جست.
 به عبارت دیگر، فرض آموزش زبان مادری بر این پایه است که گویی خود زبان فی نفسه دارای محتوای علمی است و کافی است از زبان مادری استفاده کنیم تا مسائل آموزشی را حل کنیم. اما اگر اینطور بود آنها که زبانشان فارسی است و درس مدرسه را هم به فارسی می‌‌خوانند، باید همه دانش آموزان قوی و کارآمدی می‌‌شدند. اما می‌‌بینیم که همین فارسی‌زبانان حتی در نوشتن به فارسی مشکل دارند و مدرسه نمی‌‌تواند آن را درست آموزش بدهد.
 
نتیجه‌ای که می‌‌گیریم این است که پس غیر از زبان مسائل دیگری هم هست و این توجه غلیظ به ارزش زبان مادری چه ‌بسا گمراه‌کننده باشد و ما را از مشکلات اساسی نظام آموزشی و روشهای آموزشی‌مان غافل کند.
 
از این گذشته، بافت اجتماعی که مدرسه در آن قرار دارد و یعنی تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی و محیطی هم بسیار مهم‌اند. همه مشکلات آموزشی برای دانش‌آموزان (یک‌زبانه باشند یا دوزبانه و بیشتر) مسأله زبان نیست. دانش‌آموز یک‌زبانه‌ای که در روستا زندگی کند و از مدرسه مناسب بهره نداشته باشد، از دانش‌آموز دوزبانه‌ای که در شهر زندگی می‌‌کند و مدرسه مناسبی دارد قطعاً جلوتر نخواهد بود. همچنین، دختر دانش‌آموزی که مستعد است اگر با موانع اجتماعی و فرهنگی روبرو باشد چه در شهر یا روستا باشد و چه به یک زبان تکلم کند یا دو زبان و بیشتر از مدرسه موفق بیرون نخواهد آمد.
از رسمیت زبان واحد تا زبان‌های متعدد
نهایتاً حتی اگر این سؤالات و منظرهای مختلف را در نظر نگیریم، اصل این فرض که آموزش زبان مادری به کودک کمک می‌‌کند لزوماً مورد تأیید همه صاحب‌نظران آموزش و پرورش در جهان نیست. گروهی معتقدند آموزش زبان مادری مهم است و زبان دوم با تأخیر و زحمت فرا گرفته می‌‌شود و اسباب تاخیر فعالیت ذهنی است و گروهی دیگر معتقدند به عکس دوزبانه بودن ذهن را فعال‌تر می‌‌سازد. بنابرین، اینطور نیست که مسأله آموزش زبان مادری ارزش‌های بدیهی و پذیرفته‌شده‌ای داشته باشد و همه صاحب‌نظران متفق القول باشند که باید زبان مادری را آموزش داد و تنها ایران از قافله عقب مانده باشد. کشورهای متعددی در دنیا هستند که برای این نوع آموزش ارزش معینی قائل هستند ولی اصولاً نظام آموزش تک‌زبانی را رواج می‌‌دهند. نمونه شاخص آن آمریکا ست. کشوری که در آن ده‌ها زبان در خانواده‌ها صحبت می‌‌شود -چون اکثر جمعیت مهاجرند- ولی نظام آموزشی صرفاً به زبان انگلیسی است و آگاهانه بر آن تأکید می‌‌شود (چنانکه در ۱۹۹۸ آموزش دوزبانه‌ای که در ایالت کالیفرنیا وجود داشت، بسیار محدود و در واقع ممنوع شد).
 
البته شماری از کشورهای جهان دو یا سه زبان رسمی دارند. اما نکته این است که آیا تعداد زبان‌های محلی و مادری در آن کشورها به همین دو و سه زبان محدود می‌‌شود؟ حتی اگر کشوری مثل هند دارای ۲۲ زبان رسمی است، این ۲۲ زبان برابر با تعداد زبان‌های موجود در هند است؟ روشن است که اینطور نیست. و تعداد زبان‌های رسمی چه دو و سه یا ۲۲ باشد همیشه از تعداد زبان‌های مادری در یک کشور کمتر است. پس حق دیگر زبان‌های مادری در آن کشور چه می‌‌شود؟ چرا دولت‌ها تبعیض قائل می‌‌شوند و همه زبان‌های موجود در حیطه کشور خود را رسمی نمی‌‌کنند؟ طبیعی است که فرض آموزش به زبان مادری نمی‌‌تواند فرضی همه‌جانبه و همه‌جایی و مطلق باشد و بسته به شرایط اجتماعی و جغرافیایی و بافت جمعیتی و نقش آنها در قدرت سیاسی از کشوری به کشوری دیگر متفاوت است. بنابرین، نمی‌‌توان توصیه دکتر رنانی را معقول دانست که می‌‌گوید: «برای شکل‌دهی واقعیِ فرایند توسعه در گستره‌ همه مناطق کشور، ما چاره‌ای نداریم که به زیست طبیعی همه اقوام ایرانی احترام بگذاریم و به زبان آنها رسمیت ببخشیم.»
 
در بیان بالا که مرکز توصیه دکتر رنانی است، روشن نیست که رسمی شدن زبان مادری با آموزش زبان مادری چه نسبتی دارد. چون می‌‌توان یک دو زبان رسمی داشت (مثل ایران که یک زبان رسمی دارد و افغانستان که دو زبان فارسی و پشتو را رسمی می‌‌داند) و به ده‌ها زبان مادری هم آموزش مدرسی داشت. چه نیازی است که برای آموزش زبان مادری آن زبان‌ها «رسمی» هم باشند؟ رسمی بودن زبان اقتضائاتی دارد که با آموزش زبان مادری متفاوت است.
جایگاه زبان مشترک
نکته دیگر این است که آیا آموزش زبان مادری فقط شامل زبان ادبی و دستور زبان خواهد بود یا باید ریاضی و شیمی و فیزیک و باقی علوم و کتاب‌ها هم به زبان مادری باشد؟ آنگاه جایگاه زبان فارسی چه خواهد بود؟ از چه زمانی باید فارسی خواند؟ و کدام درس‌ها را به فارسی باید خواند؟ و این آموزش‌ها باید تا چه مقطع تحصیلی ادامه داشته باشد؟ فرض کنید کودکی کردزبان دبستان را به کردی گذراند و اندکی هم فارسی آموخت. در مقطع دبیرستان چه می‌‌کند؟ با آن میزان فارسی که می‌‌داند می‌‌تواند درس‌های دبیرستان را بخواند؟ فرض کنیم با همان کردی ادامه می‌‌دهد. در مقطع دانشگاه چه می‌‌کند؟ چنین دانش‌آموزی اصولاً دیگر قادر به ادامه تحصیل به زبان فارسی خواهد بود؟
 
فرض کنیم این دانش‌آموزان دانشگاه نمی‌‌روند و وارد بازار کار می‌‌شوند. نحوه رابطه این افراد که فارسی نیاموخته‌اند با بیرون از محل خود و در سفر به شهرهای دیگر چه خواهد بود؟ آیا دانش‌آموز ترک‌زبانی که فقط ترکی خوانده است اگر به مشهد سفر کرد باید چگونه نیازهای نوشتاری و خوانداری خود را برآورده کند؟ آیا می‌‌تواند روزنامه بخواند؟ آیا می‌‌تواند با دیگران به فارسی تکلم کند و ارتباط برقرار کند؟ اگر در مشهد کار بگیرد باید چه کند؟ یا اصلاً می‌‌تواند کاری خارج از محل زندگی و زبان محلی خود بگیرد؟ و اگر نمی‌‌تواند، آیا آموزش زبان مادری اقوام را در محل زندگی بومی خود ماندگار نمی‌‌کند؟ و اگر چنین باشد، چگونه می‌‌شود از توسعه ملی سخن گفت؟ و اگر فرض کنیم همه زبان‌های اقوام در ایران رسمی شده باشد، زبانی که همه این اقوام با یکدیگر ارتباط برقرار می‌‌کنند چه خواهد بود؟ جز این است که باید زبان فارسی آنها را به هم پیوند دهد؟ جایگاه فارسی در آموزش زبان مادری و بخصوص آموزش به زبان مادری چه خواهد بود؟ و نهایتاً اگر بپذیریم که همه ایرانیان باید فارسی را بسیار خوب و در سطح عالی که نیاز جامعه امروز است بدانند، جایگاه واقعی و عملی آموزش زبان مادری و محلی چه خواهد بود و چه وزنی در مباحث توسعه خواهد داشت؟
شهروند ملی و آموزش ملی به نظر من، نکته اساسی‌تر این است که ایرانیان به هر زبانی که صحبت می‌کنند نباید به خاطر زبان محلی خود با طرد و نفی و احتمالا تحقیر دیگر اقوام خاصه پایتخت‌نشینان روبرو شوند. این میراث تهران‌مرکزی است که می‌خواهد همه به یک زبان و یک لهجه حتی صحبت کنند و اگر کسی نخواست یا نتوانست به گویش تهران حرف بزند، شهروند درجه دوم محسوب شود. فارسی با لهجه‌های مختلف واقعیت زبانی ماست و باید راهش را به رادیو و تلویزیون ما هم باز کند تا مردم ایران بدانند لهجه‌های آنها محترم است و آنها شهروند ایران‌اند نه تهران! و طبعا باید اختیار داشته باشند که مدرسه‌ها و کلاس‌هایی برای آموزش زبان محلی خود، هر جا که هستند، تاسیس کنند و هر قدر مایل‌اند در آن زبان‌ها مطالعه و پیشرفت کنند. همه این‌ها پیش از سن دبستان و در کنار مدرسه و دبستان و بالاتر ممکن است اما به هم ریختن نظام آموزشی به خاطر زبان ریسک بزرگی است. زبان شاه کلید مسائل آموزشی ما نیست.
 
در ایران عادت تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان شده است که پروژه‌های بزرگی را بدون مطالعه جوانب آن توصیه و شروع کنند و هزینه‌های بسیاری را بر دولت و ملت و طبیعت بار کنند. بی‌توجهی به همه جوانب آموزش زبان مادری هم طبعاً نتایج بهتری نخواهد داشت و تنها گره بزرگ تازه‌ای بر گره‌های کهنه‌شده پیشین خواهد افزود و در مسیر توسعه ملی مانع تازه‌ای ایجاد می‌‌کند به جای آنکه آن را تسریع کند. آموزش زبان مادری باید وجود داشته باشد اما نه در قالب طرح‌های دولتی و سراسری زیرا دولت در اداره آموزش ملی تا همین امروز هم ناتوان بوده است. قدم بزرگ برای توسعه، محدود کردن اختیار دولت و باز کردن میدان برای تکاپوی غیردولتی مدارس است. در نظام مدارس فعلی نه تنها آموزش زبان مادری که سال‌هایی برگشت‌ناپذیر از بهترین اوقات آموزش فرزندان ما از دست می‌رود.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۸
Azadi199 - پاریس، فرانسه
هم میهنان توجه داشته باشند، آنهایی که مورد تدریس زبان مادری در مدرسه را توصیه میکنند، و به خصوص تدریس علوم به زبان مادری، چیزی جز تجزیه آن منطقه را در سر نمی پرورانند. من در فرانسه زندگی‌ می‌کنم و در هیچ مدرسه‌ای دروس به زبان مادری آن محل تدریس نمیشوند. برای یاد گیری زبان مادری, همان تلاش پدر و مادر و احتمالا کلاس‌های خصوصی کاملا کفایت می‌کند. من هم به زبان مادری منطقه خودمان صحبت می‌کنم و بسیار هم اون رو دوست دارم، ولی‌ زبان اول کشور ما همان زبان شیرین و گویای پارسی هست، چون همه ما در مرحله اول ایرانی‌ هستیم.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۵
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان

خیلی کودن ها این حرف عوام فریبانه را تکرار می کنند که " اگر یک غیر فارس ترک ، عرب ، کرد و غیره در مدرسه زبان مادری چطور می تواند با زبان رسمی کشور ارتباط برقرار کند " ! آیا ارمنی های کشور که در اصفهان، تهران و تبریز و ارومیه اندکی هست و به زبان مادری خود تحصیل می کنند فارسی یاد ندارند؟ چطور یک ارمنی تحصیل کرده به زبان خودش در ارومیه مثل بلبل ترک و فارسی حرف می زند ولی یک بچه کرد ، عرب و ترک اگر زبان مادری خود را در کنار زبان رسمی بحساب فارسی نمی تواند یاد بگیرد ؟ مگر جمهوری های روسیه که زبان مادری خود تحصیل می کنند روسی یاد ندارند؟ می گوید" چون ترک و فارس و کرد قاطی هستند پس نمی شود زبان مادری غیر فارس تحصیل شود" ! مگر قوم فارس صاحب ایران هست که زبان مادری خود را با پول بیت المال حتما باید تحصیل کرده و به دیگران تحمیل کند ؟ مگر چه عیبی دارد در کنار زبان دنیا انگلیسی همه قومهای ایران از زبان مادری خود شروع کنند ؟ تحصیل یک زبان و یکسان سازی در کشور کثیرالمله نسل کشی آشکار بوده و محکوم به راه یوگسلاوی هست با تنها گذشتن صرب های فاشیست!
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۱
۳۴
Baluchistan.azad - امان، اردن
دولتِ ایران بعنوان حافظ منافعِ فاشیسمِ فرقه ای خامنه ای و تمامیت خواهان حاکم با بکارگیری کل ابزار قدرت پا را ازجنایات اسلاف خود فراترگذاشته و در دشمنی با ملت بلوچ صفحات بس ننگینی بر تاریخ اشغالگرانِ بی تمدن افزوده است۰ خصومتِ دولتِ ایران با بلوچ، بلوچستان وزبان بلوچی درسبعیت اشغالگرانِ تمدن ستیز درسراسربلوچستانِ روزانه نمایان است
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۸
۳۴
Baluchistan.azad - امان، اردن

فاشیسم پارس همیشه سعی بر آن داشته تا تاریخ زبان اصیل بلوچی را برای حفظ منافع خویش تحریفِ کند۰ «کاوشگران» افراطی پارس با تئوری بافیهای رنگارنگ به منظور تحریف تاریخ شهدیں بلوچی و تضعیف آن با استدلال به اینکه زبان بلوچی از گروه زبانهای هند و اروپایی جدا شده وبا شاخه پارسی کهن نزدیکی داشته، بلوچی را «لهجه» یا «گویشی» از «فارسی امروزی» می دانند! با کینه توزی و پافشاری به ادعای جاهلانه خود مبنی بر « گویش» بودن بلوچی استدلال می کنند که بلوچ «ایرانی الاصل» است. زیرا که بلوچی «گویشی از فارسی» است و “فارسی زبان ایرانیان” است۰. فاشیسم پارس و در راس آن باند روحانی به تئوری بافیهای آن دسته از محققین کذایی خود استناد می کنند که زبان مادری ما را مکارانه « گویش یا لهجه» ای از فارسی معرفی می کنند تا این را دلیلی برادامه اشغال گلزمین و تسلط سیاسی خود برملت بلوچ داشته باشند و در عین حال زبان بلوچی را کینه توزانه تا حد لهجه ای از فارسی مثلا اصفهانی٬ کرمانی، یزدی، زابلی و مشهدی تنزل دهند
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۰
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان

زبان مادری شامل فرهنگ ، تاریخ ، نژاد ، جغرافیا، سنت ، وجود ، آداب و رسوم و همه چیز ان ملت یا قوم هست ، بعضی کوتاه بین ها زبان مادری دیگران را فقط گفتار سطحی یا فقط برای ارتباط می دانند ولی چهار دست و پایی چسبیده اند به رسمی بودن زبان خود در یک کشور کثیرالمله و حتی رسمی بودن زبان رسمی دنیا انگلیسی را هم قبول ندارند ، در ایران درصد بی سواد در مناطق غیر فارس 4 برابر مناطق فارس نشین هست چون بچه غیر فارس تا 7 سالگی زبان مادری خود را با شنیدن و صحبت کردن ( speaking and listening ) یاد می گیرد و قتی می آید در مدرسه نوشتن و خواندن ( reading and writing ) را یاد بگیرد با زبان دیگر بیگانه رو به رو می شود که هیچ اطلاعی از آن ندارد و سر گیج گرفته و از مدرسه حالش بهم می خورد و خیلی ها از همان اوایل ترک تحصیل می کنند ، چون هنوز زبان مادری خود را با خواندن و نوشتن یاد نگرفته چطور فارسی را یاد بگیرد ، ما در ایران نه ترکی و نه فارسی را بدرستی نمی توانیم یاد بگیریم چون زبان کامل با 4 شاخه یاد می گیرند و هر زبان سختی را در سایه زبان مادری راحت می شود یاد گرفت نه زبان بیگانه، زبان دیگری یاد بگیری.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۷
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان

خانم دکتر سمیری در سوئد که خودش فعال مدنی ترکهای اذربایجان و حقوق زن در ایران هست در یکی از سخنرانی هایش می گفت " در سوئد هر خارجی می تواند 4 ساعت در هفته زبان مادری خود را در کالیج مشخص تدریس کند بلاخره گفت روزی زن فارسی زبان آشنا دیدم که بچه اش را کشان کشان می برد به همان کالیج زبان مادری و دیرش هم شده بود عصبانی بود، میگه به او گفتم خیلی واجب هست ! و او جواب داد بلی بچه فارس من اگر درمدرسه خواندن و نوشتن زبان مادری اش را یاد نگیرد بعدا کودن شده و در جامعه رشد نمی کند ! می گوید برایش گفتم پس چرا تحصیل زبان 70 درصد غیر فارس در ایران را در وطن خود آنها اجازه نمی دهید و حتی انکار هم می کنید !
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۹
۴۰
navid120 - آنتورپن، بلژیک

بلژیک به سه بخش کلی‌ تقسیم می‌شه که قسمت شمالی بلژیک به زبان هلندی و قسمت جنوبی به زبان فرانسه صحبت میکنند و بروسل به هر دو زبان و همین مسئله باعث به وجود آوردن شکافی عمیق در بین این بخش‌ها شده که از لحاظه اقتصادی ، علمی‌ ، فرهنگی‌ ، سیاسی و از همه مهمتر از لحاظ امنیتی آسیب‌های جدی برای بلژیک به وجود آورده و نمونه بارز این مسئله اتفاقات ناگوار در بروسل بود که شوک بزرگی‌ به کل بلژیک وارد کرد ، به گواه تحقیقات تخصصیه عالی‌‌ترین ادارات امنیتی در بلژیک عدم هماهنگی‌ و ارتباط مناسب در بین ادارات پلیس و ارگانهای مربوطه میان بخش هلندی زبان و بخش فرانسه زبان بستر مناسبی رو برای رشد و تکامل جرم و جنایت و افراطی گری فراهم کرده. آموختن زبان مادری حق مسلم هر انسانیه همینطور که فرزندان من در خانواده به خوبی به زبان مادریشون صحبت میکنند برای بیان احساسات و تبادل اطلاعاتشون با کل جامعه باید به زبان واحد جامعه هم به خوبی تسلط داشته باشند و این همون پل ارتباطی‌ ما انسانهاست که باعث پیشرفت ما خواهد شد.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۸
۴۰
navid120 - آنتورپن، بلژیک

UK.ALI آماری که شما به اون اشاره کردید قطعاً آمار صحیحی نیست اگر در تاریخ هم نگاهی‌ به اسامی دانشمندان ایرانی‌ بیندازید به خوبی متوجه خواهید شد که اکثر فیلسوف‌ها و اندیشمندان نامی ما زبان مادریشون فارسی نبوده و همین امروز هم با نگاهی‌ به افراد موفق در هر زمینه‌ای به غیر واقعی‌ بودن این آمار پی‌ خواهید برد.در همین اروپا در اکثر دانشگاه‌ها ، اکثر دروس به زبان انگلیسی تدریس می‌شه, فکر نمی‌کنید که زبان مشترک باعث یادگیری فرهنگ و رسم و رسوم و تاریخ یک ملت میتونه باشه؟انسان تا وقتی‌ که نتونه ارتباط برقرار کنه نمی‌تونه اعتماد کنه و تا وقتی‌ که نتونه اعتماد کنه نمی‌تونه عشق بورزه و تا وقتی‌ که عشق نورزه نمی‌تونه پیشرفت کنه و تا وقتی‌ که پیشرفت نکنه نمی‌تونه زندگی‌ ایده‌آلی برای خودش درست کنه و در همین لحظه ست که به سرعت به سوی تعصبات بیجا و افراطیگری کشیده می‌شه و فقط میتونه به چیزهایی افتخار کنه که حقیقتاً ارزش والایی ندارند مانند افتخار به نژاد و یا دین و مذهب و این افتخارات از فقر اجتماعی و فرهنگیست که از عدم تعامل با اجتماع شکل میگیره که لازمه این تعامل داشتن زبانی واحد و مشترک هستش.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۵
۵۹
Sepas - تهران، ایران
زبان رسمی‌ ایران و مشترک فارسی می‌باشد و خلیج همیشگی‌ فارس می‌باشد ، حواستون باشه عزیزان.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۰
۴۰
انا تومروس - اردبیل، ایران
نمی دانم مساله حق انتخاب را به رسمیت می شناسید یا نه؟ وقتی یک نفر حق دارد جنسیتش را خودش انتخاب کند یا حتی ملیتش را چطور این حق که به چه زبانی تحصیل کند را ازش سلب می کنید؟ باید امکان تخصیل به زبانهای رایج در ایران همانند امکان تحصیل در رشته های مختلف ایجاد شود همانطور که برای رشته های مختلف کتابهای مختلفی چاپ میشود زبانها نیز متنوع شوند و مردم خودشان انتخاب کنند حق انتخاب را به رسمیت بشناسید
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۴
۴۶
Iranahay - وین، اتریش
با سلام و احترام به همگی من ایرانی ارمنی در اتریش هستم و بعد از مدتی به امریکا خواهم رفت میخواستم بگم که فقط برای این عضو شدم که برای این مطلب چیزی بنویسم که همه مون بدونیم : در سالهای اولیه بعد از انقلاب من کودک بودم ولی از طرف دولت مجبور بودیم که در هفته فقط دو ساعت از زبان خودمونو یاد بگیریم و بقیه به فارسی تدریس میشد اینه که من الان زبان فارسیم در حد خوبیه ولی از زبان مادریم زیاد نمی دونم و فقط گفتاری و شفاهی خوب بلدم
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۹
۴۶
Iranahay - وین، اتریش
دراصل نوشتن من در حد خوبی نیست اینه که من خودمو فارسی زبان باید بدونم به همه هم از هر زبان قومی و بومی احترام میذارم ولی این کار خوبی نبود که در حق ما شد تازه یه عده از بچه های قبل از ما مجبور شدن برای امتحان عربی و قران در شش هفت سالگی برن که طبعا همه صفر شدن و این صفر تو کارنامه بچگی یه سری ازماها هست ایا این درست بود یا نه نمی دونم ولی اینکار در یه عده تاثیر بدی گذاشت الان من متن ارمنی رو اگه کمی سخت باشه نمیفهمم ولی به زبان فارسی مدرک لیسانس از دانشگاه معتبر تهران هم گرفتم
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۴
۴۶
Iranahay - وین، اتریش
باز به زبان فارسی و ارمنی افتخار میکنم مادر منم ترکی اذری خوب بلد بود منم یک کمی میفهمم اون قدیما همه در کنار هم خوب بودن الان مردم اینچیزا رو بهونه میکنن که باعث تفرقه میشه باز من فارسی رو مثل ارمنی و ترکی دوست دارم و خوشحالم که ایرانیم و میدونم منو خوشحال میکنین امروز هم روز تولد من در غربت اتریشیم بود اما خیلی غمگین هستم نمی دونم چرا :(
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۷
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان
[::navid120 - آنتورپن، بلژیک::]. این آمار در اصل از زمان پهلوی تا شیخ صدق می کند در حالی که قبلا منع زبان نبوده و حتی روزنامه ترکی در زمان قاجارها بوده و قوم فارس قبل از پهلوی ها 10 درصد بودند مسلما تعداد دانشمندان، شاعر و دکتر اکثرا از غیر فارس بوده البته همه حالا مصادره شده از ابن سینا ترکمن تا زکریایک رازی ترک همدان و غیره ولی حالا با اینکه فارس در ایران با کمک حکومت و مدیای فارسگرا 30 درصد شده و هست و بقول وزیر آموزش و پرورش دوره احمدی‌نژاد گفته بود " 69 درصد دانش آموزان غیر فارس بوده و مشکل تحصیل داریم " ! شاغلین امروز قوم فارس بیشتر از 70 درصد غیر فارس در ایران هست نگاه از مناطق فارس نشین به غیر از شیراز بقیه از کرمان ، یزد ، اصفهان ، مشهد و سمنان همه در شهر خود کار می کنند و مهاجرین، کارگران و پناهندگان بیشتر از تهران و آذربایجان هستند و اکثریت مطلق ترک یا ریشه ترک دارند و تقریبا 40 درصد آنها غیر ترک بوده ماننده کرد ، لر ، فارس ، غیر شیعه هایی ماننده وهابی، سنی، یهودی، مسیحی ....
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۳
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان
[::Azadi199 - پاریس، فرانسه::] - شاید شماین اول ایرانی باشی چون ایران حالا به نظر فارسستان حساب می شود ولی من ترک آذربایجان از مرحله اول تا هزار ترک آذربایجان هستم بعد ایران و اگر موجودیت ترک و آذربایجان در ایران انکار شود ما هرگز ایرانی نمی توانیم باشیم و در مورد شیرینی زبان تو برای تو هست نه برای من که بجای زبان مادری ام تحمیل شده، زبان مادری من برآیم عسل هست و به کسی هم قصد تحمیل نداریم و اجازه هم نمی دهیم از جانب هیچ قدرتی زبان کشی شود. عیسی به دین خود موسی به دین خود، هر آیا شما دوست دارید زبان رسمی کشور بخاطر حفظ جغرافیایی ایران ترکی شود و زبان غیر ترکی قدغن؟ چرا زبان من ترک باید قدغن باشد در وطن اجدادم؟ ایرانی بودن مگر یعنی نسل کشی غیر فارس؟ ما دوست داریم در ایران هر قوم و حتی هر پناهنده از هر کجای دنیا در ایران امکان تحصیل به زبان مادری خود را داشته باشد و در کنار زبان مادری به زبان قدرتمند دنیا انگلیسی را یاد بگیریم تا بجای شاهنامه خوانی از دنیا سر در بیاوریم.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۳:۳۷
۳۷
azadi2011 - تورنتو، کانادا
[::uk.ali - لیورپول، انگلستان::]. شما با این باورهای عجیب که به بیماری بلوف ضد فارس شبیه است، و با وجود اینکه فارس ها را سی درصد جمعیت کشور بر آورد می کنی، پس چگونه است که مطالب خودرا به همان زبان مثلا ترکی نمی نویسی تا خواننده بیشتر داشته باشی!!! و البته اگر ایرانیان زبان واحدی دارند از قدرت بسیار زیاد این زبان ناشی می شود که عامل وحدت ما ایرانیان است، ولی تو چه رنج می بری دوست گرامی، به بیماری بدی دچار گشته ای، .
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۲۳:۵۸
۳۸
sahandd11 - کلن، آلمان
تثبت آموزش زبان مادری در درجه اول وسپس متساوی بودن در حقوق و ... ضامن یکپارجه بودن کشور است لاغیر بمسیر یوگسلاوی .سوریه رفتن است
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۸
۳۰
پیروز دیلمی - لاهیجان، ایران
[::انا تومروس - اردبیل، ایران::]. والا من خودم نه جنسیتم رو انتخاب کردم و نه ملیتم رو ! اینکه شما این کار رو انجام دادید رو نمی دونم ! ( احتمالا منظورتون تغییر جنسیت و پناهندگی ه ! ) . ضمنا رشته های زبان آذری و کُردی هم مدتی ه که در چند دانشگاه ایران ، فراهم شده !
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۴:۲۹
۳۰
پیروز دیلمی - لاهیجان، ایران
[::uk.ali - لیورپول، انگلستان::]. رفیق جان بنده تو گیلان زندگی می کنم و زبان م فارسی و گیلکی ه ! پدر م گیلک و مادر م کرمانج ( سیاهکل - پیرکوه ) ه . تا جایی که اطلاع دارم خیلی از اقوام ایرانی به جز ترک ها ، کرد ها و عرب ها ( اونم نه همه شون ) به بچه هاشون فارسی یاد میدن ، شما نگران تحصیل دیگر اقوام ایرانی نباش ! اونا خودشون می دونن چیکار کنن !
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۴:۳۵
۶۸
Azadi199 - پاریس، فرانسه
پدر جان، من در اینجا دوست‌های آذری دارم که الحق بچه‌های خوب و با مرامی هستند، ولی‌ هیچ کدام حتی یک کلام با بچه‌هاشون آذری صحبت هم نمیکنند چه برسه که تقاضای مدرسه به زبان آذری داشته باشند. یادمان نرود که ما اول ایرانی‌ هستیم ، اگر شما میهن دیگری غیر از ایران داری، میتونی‌ به همان مناطق سفر کنی‌ - خوش گلدی !!
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۱
۶۸
Azadi199 - پاریس، فرانسه
[::uk.ali - لیورپول، انگلستان::]. همانطور که در کامنت اول نوشتم، منظور شما ترکی‌ صحبت کردن نیست و قصد دیگری دارید، که آنرا در رویا هم نخوهید دید. و وگر نه شما که داری به زبان ترکی‌ صحبت میکنی‌ و میتونی‌ به بچه‌هات هم ترکی‌ یاد بدی، دیگه مشکلت چی‌ هست ؟ شما که داری در انگلستان زندگی‌ میکنی‌، تشریف ببر و از مقامات انگلیسی بخواه که برای آذری‌های مقیم انگلستان مدرسه به زبان آذری درست کنند, چون شما علاقه‌ای به زبان انگلیسی نداری !!
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۹
۴۲
rahjoo - بابل، ایران
[::uk.ali - لیورپول، انگلستان::]. اردک خان،ارامنه یه اقلیت خیلی کوچک هستن تو ایران نه مثل کردها و آذریها! ضمنا این اراجیفتو به اون اردوغان جانت بگو که تا همین چن سال پیش منکر وجود کرد بودن و ترک کوهی خطابشون میکردن ویا اون علی اف که تالشی ارمنی ووو رو چپونده تو ترکستان جعلی خودش
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۲
۴۲
rahjoo - بابل، ایران
[::sahandd11 - کلن، آلمان::]. [::sahandd11 - کلن، آلمان::]. زبان رسمی فارسی مایه همبستگی ایرانِ ،تو یه الف بچه و اون علی ترکِ فک کردین با دسته کورها طرفین؟؟!! ندیدیم با همین موش مردگیهاتون تو تاریخ چطور پدر ملتها رو درآوردین؟!! اول با روش مردگی جلو میاین و بعد از سر قلدری قلع و قمع میکنین! چیزی که در شما پان ترکها وجود نداره معرفت و مرامِ! دیگر همه شمارو شناختن از مردم کوبانی و کردها بگیر تا ایرانی و. مواظب باش ترکیه جعلیت به فنا نره ایران سرجاش محکم وایساده
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۷
۴۲
rahjoo - بابل، ایران
[::انا تومروس - اردبیل، ایران::]. آیا کشور مطبوعت آذربایجان و ترکیه هم حق بقیه اقوام رو به رسمیت میشناسن؟!!! خوبِ که تو ایران کرد و عرب وفارس و ترک نداریم و البته تو ترکیه و آذربایجان از کرد بگیر تا تالشی و ارمنی همه دادشون دراومده، همین شما ترکها اگه مملکت دستتون بود ما فارسها بودیم اقلیت ،جانِ مادرت قسمت دادم میذاشتی دوتا آهنگ فارسی تو تلویزیون ازمون پخش شه!همین تو ولایات آذری چقد شماها تحقیر می کنین بقیه اقوامو!!! برخلاف خیلی از ترکها که با بقیه اقوام جوشیدن و آزاد منش شدن مناطق آذری نشین دموکرات نیستن و کمابیش قوم پرستن!اینو من نمیگم دیدم و شنیدم.
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۴
۴۰
navid120 - آنتورپن، بلژیک

دوستان من ببینید چقدر زیباست که ما اینجا الان به بحث و گفتگو نشستیم و نظراتمون رو با هم در میون میذاریم. دوستان توجه بفرمایند که در ایران فقط ترک زبان و فارس زبان نداریم بلکه به زبان‌های بسیاری در ایران صحبت می‌شه ، برای نمونه خود من که زبان مادریم کردیست و به این فکر کنید اگر من فارسی بلد نبودم باید چطوری با دوستان ترک ، عرب ، گیلکی و ارمنی این سایت ارتباط برقرار می‌کردم و از نظراتشون بهره می‌بردم؟IRANAHAY تولدت مبارک ;) :)
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۹
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان
[::navid120 - آنتورپن، بلژیک::]. آیا ارمنی هایی که در اصفهان، تهران ، ارومیه و تبریز در کنار زبان بحساب رسمی فارسی به زبان مادری خود هم تحصیل می کنند ، آنها فارسی بلد نیستند؟ پس آنقدر ساده نباش مگر مغز انسان برای یک زبان ساخته شده؟ شما همزمانی توانی چند زبان یاد بگیری که منظور از خواندن و نوشتن یعنی تقویت زبان مادری تو در کنار زبان رسمی کشور هست ، چون تو کردی عملا می فهمی و حرف می زنی ولی به خواندن نوشتن احتیاج داری و یک فارس این امکان را دارد ولی من و تو در وطن خود نداریم . ولی در زمان جنگ ما اولین هموطن هستیم که در جبهه باید باشیم و در زمان صلح هموطن درجه سه و چهار و جریان نژاد آریایی می آید وسط .
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۷
۵۳
uk.ali - لیورپول، انگلستان
اکثرا اینجا به جای بحث روی اصل مطلب حقوق مساوی شهروندی در ایران چهار دست و ادعا می کنند ایرانی یعنی نژاد بحساب آریا و انسانیت یعنی فارسیت! ولی برایتان گوشزد کنم که روزگاری صربها هم در یوگسلاوی به دیگران شاخ و شانه می کشیدند و اما در ایران ملت بزرگ ترک که هزاران سال ایران را اداره کرده و صد سال درخواب بوده بیدار شده شما منکران غیر ترکها یا با جدایی اذربایجان جام زهر می نوشید یا منتظر دموکراسی از جانب ترک ها می شوید! ما ترکها اگر مردم دموکراتیک نبودیم در هزار سال حکومت یک عدد غیر ترک نمی ماند پادشاه ترک حتی فحش نامه فردوسی را هم پاره نکرد ولی همان پهلوی آریایی، کل کتابهای ترکی را در تبریز آتش زدند و کشتار 60 هزار ترک آذربایجان! حالا بگو وحشی کیست؟ دیکتاتور کیست؟ نسل کش کیست ؟
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۶
۴۲
rahjoo - بابل، ایران
از کامنت آخرت پیداست که تو یه مزدوری و اصلا هم یه فربی خورده نیستی!!!اولا بگو چطور هزاران سال(!!!)ترکها در ایران بودند ؟!نکند اندازه سال و هزار را نمیدانی و در حد ماه حساب کردی؟میدونم میگی اشکانیان ترک بودن د و نمیگی چرا اسامی شاهانشون همه ایرانی بود و چرا یه جمله از ترکی برامون نذاشتن و اون مجسمه معروف سردار اشکانی چرا انقد به تیپ پهلوونای ایرانی میزنه تا یه زرد پوست؟ تو اگر دموکراسی سرت میشد به شاهنامه اون لقب کذایی رو نمیدادی به احترام اقوام! تو قرن 21 دنبال نژاد قوم میگردی فک کنم باید دویست سال پیش بدنیا میومدی یکم دیر کردی!!پهلوی آریایی 60هزار ترک رو کشت؟!!! حالا تو بگو احمق کیست؟مزدور کیست؟پان ترک کیست؟دندون درد چیست؟کشتی مارو تو با این سوادت و اون دموکراسیت ! اینی که من دیدم اگه مملکت بیفته دست تو و پان ترکها کرور کرور از فارسها میکشین که دموکراسی اجرا بشه،.
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۳
۴۲
rahjoo - بابل، ایران
حکومتهای سلجوقی غزنوی خوارزمشاهی ایلخانی تیموری صفوی و قاجارها که ترک بودن چه چیزی برا ایرانی دل سوزوندن؟!!! خوارزمشاهی که بی عرضگی میکرد و صفوی و قاجارهم که در خرافات خفه مون کرد کاش نبودند و ما همان تبرستان و دیلمان واصفهان و آذربایجان وکرمانشاهان بودیم واما این خزعبلات علامه مجلسیها رو نداشتیم
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۷
۴۰
انا تومروس - اردبیل، ایران
[::rahjoo - بابل، ایران::]. نوشتین ما در ایران ترک و کرد و عرب نداریم؟. اشتباه شده یا صورت مساله را پاک کردین
شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۴
۴۰
انا تومروس - اردبیل، ایران
[::rahjoo - بابل، ایران::]. [::rahjoo - بابل، ایران::]. و اینکه سلسله ای که سکه زده عاشق یونان و تمام ظواهر سکه هایش یونانی است را ایرانی میدانید؟ من اشکانیان را ترک نمیدانم باکه مهاجران یونانی شمست خورده از روم هستند که در ترکیه اثار بسیار بیشتری بر جای گذاشتن ولی انجا انها را سلسله ای وطنی جعل نکردن
شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۷
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.