گفت‌وگو با زنی که فرزندش را مانع خوشبختی‌اش می‌دانست

 زن مطلقه‌ای که دختر چهارساله‌اش را مانع ازدواج مجدد و خوشبختی‌‌اش می‌دید، او را کشت و دیروز در حالی پای میز محاکمه ایستاد که شوهر سابقش اعلام گذشت کرد. زهرا 30 ساله که سه سال قبل از شوهرش جدا شده بود، شامگاه دوم فروردین 95 دختربچه‌اش را در خانه مادری‌اش در محله خزانه تهران با خوراندن قرص متادون کشت و در بازجویی‌ها ادعا کرد سارا خودش قرص را خورده است. این زن که قصد گمراه کردن پلیس را داشت در بازجویی‌های بعدی به فرزندکشی اعتراف کرد و گفت که تحت فشارهای روانی دست به جنایت زده است. او دیروز در شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران در حالی پای میز محاکمه ایستاد که همسر سابقش طی نامه‌ای اعلام گذشت کرده بود.  این زن که صورتش را زیر چادر سورمه‌ای زندان پنهان کرده بود به سوالات هیات قضایی پاسخ داد و ابراز پشیمانی کرد. در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و زهرا را به 5 ماه زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کرد. به این ترتیب حکم آزادی این زن صادر شد. زهرا در گفت‌وگو با «فرهیختگان» به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت.
 

   گفت‌وگو با متهم  :می‌خواستم ازدواج کنم چقدر درس خوانده‌ای؟

 تا سوم راهنمایی درس خوانده‌ام.
چند سال با پدر سارا زندگی کردی؟
6 سال. او و خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمدند و من هم پذیرفتم.
چرا از هم جدا شدید؟
 دو سال اول زندگی‌مان خوب بود اما همسرم معتاد شد. خانواده‌اش چندبار او را در کمپ ترک اعتیاد بستری کردند اما بی‌فایده بود. او هر بار به خانه برمی‌گشت بار دیگر سراغ مواد می‌رفت.
چطور از هم جدا شدید؟
پدر سارا آخرین‌بار به اتهام سرقت ماشین و حمل موادمخدر به زندان افتاد و من که دیگر تحمل زندگی با او را نداشتم، غیابی طلاق گرفتم.
بعد از جدایی از همسرت زندگی‌ات را چطور می‌گذراندی؟
چون پدرم فوت کرده و مادرم با حقوق بازنشستگی او زندگی‌اش را می‌گذراند، می‌خواستم حضانت سارا را به خانواده پدرش بدهم، اما آنها قبول نکردند. فقط مادرشوهر سابقم قول داد که ماهانه 50هزار تومان به‌عنوان خرجی سارا به من بدهد.
خودت چند خواهر و برادر داری؟
 چهار برادر و یک خواهر؛ اما هرکدام از آنها هم مشکلات زندگی خودشان را دارند.
چرا تصمیم به قتل دخترت گرفتی؟
سه سال بود که از همسرم جدا شده بودم. مرد جوانی به خواستگاری‌ام آمد و با او ازدواج کردم. در آن زمان مادر و خواهرم از سارا نگهداری می‌کردند. همسرم فکر می‌کرد پدر سارا فوت کرده اما وقتی فهمید در زندان است قبول نکرد دخترم با ما زندگی کند. او اواخر دی پارسال بود که طلاقم داد و من و سارا دوباره به خانه مادرم برگشتیم. من خواستگارهای دیگری هم داشتم، اما هیچ‌کدام از آنها قبول نمی‌کردند که سارا هم با من زندگی کند. رفتار خواستگارانم باعث شد تصمیم به قتل دخترم بگیرم.
چرا؟
یکی از خواستگارها مرد خوبی بود و در سپهسالار مغازه داشت. وضع مالی خوبی داشت و می‌دانستم اگر با او ازدواج کنم خوشبخت می‌شوم، اما وقتی خانواده‌اش فهمیدند یک دختر دارم قبول نکردند پسرشان با من ازدواج کند. من در شرایط روانی بدی قرار داشتم.
 از ماجرای قتل بگو.
تحت‌فشار بودم. سارا مانع ازدواج و سروسامان گرفتن من شده بود. به عطاری سر خیابان رفتم و یک قرص متادون خریدم. سارا را دور از چشم مادرم به آشپزخانه بردم و قرص را به او دادم تا بخورد. اما نیمه شب وقتی بیدار شدم دیدم بدنش سرد شده است. ترسیدم و با اورژانس تماس گرفتم.
چرا به دروغ گفتی سارا خودش قرص را خورده؟
 ترسیده بودم.
چطور توانستی رضایت پدر سارا را جلب کنی؟
 او بعد از اینکه از زندان آزاد شد یک‌بار به دیدنم آمد. چند روز بعد فهمیدم به دادسرا رفته و اعلام گذشت کرده است.
از همسر دومت خبر داری؟
وقتی نیمه‌شب بیدار شدم و دیدم حال سارا خوب نیست، با او تماس گرفتم و گفتم دخترم را کشتم و برای همیشه خلاص شدم. به او گفتم حاضرم بار دیگر با او ازدواج کنم اما او قبول نکرد و پیشنهاد صیغه داد.
حالا بعد از آزادی از زندان چه تصمیمی داری؟
نمی دانم. من هنوز شوکه هستم و نمی‌دانم چرا دست به چنین کاری زدم. من واقعا دخترم را دوست داشتم.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۶۱
شیخ و شآه - قم، ایران
کسیکه واس خوشبخت شدن ازدواج میکنه در اصل واسه بدبخت شدن خودشو اماده کرده این آشیخ مرتضی هم یه زمونی میگفت که خوشبختی مجموعه بدبختی هاییه که هنو به ادم رو نکرده بد هم نمی گفت خدا روحشو با آق رضا(ع) خلبان جت جنگی و فانتوم محشور کنه
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۱۵
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::شیخ و شآه - قم، ایران::]. بله با یک کامنت احمقانه به روی جنایات حاصله از حکومت ملایان پفیوز و روح بر با د رفتن عواطف انسانی‌ حتی مادرانه!!! پرده بکش --خودتی!!!!
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۹
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
زن دیوانه و سادیست-خدائ‌ که نیست رحم کرد که فرزندت را دوست داشتی!!!که چنین جنایت کثیفی را انجام دادی اگر دوست نداشتی چه میشد-مرگ بر حکومت کثافت ملا...عامل اصلی‌...و مرگ بر خدایی که این همه ظلم در تاریخ بشر را دید،و نشست ماست خورد!!!!!!!
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۷
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::] کامنت خودت پوچ، بی محتوا، فرافکنانه و کلا بی ربط بود. فقط واسه اسکی رفتن خبرای مورد علاقه ات از ایران و دنبال میکنی .برو ببین تو همون مادرید از این کارا انجام نمیشه؟ اعتیاد به آیس و باورهائی مسخره و عاداتی عجیب چون دراگ موزیک تبدیل به یه معضل تو جوامع اروپائی نشده؟ قتل و تجاوز به بچه و پولشوئی و غیره مربوط به دینه یا فقر فرهنگی؟ اگه مربوط به دینه پس چرا تو جوامع مسیحی هم ازاین موارد زیاده واگه فقر فرهنگیه پس حرف مفت نزن .
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۵
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::] اگه خدا رو قبول نداری، چرا بجای صحبت و سئوال از کسائی که خدا رو قبول دارن با چشم پوشی از اینکه ضعف اراده فردی و طمع ورزی اونا در برخورد با مسائل باعث انحرافات شده، میای به خدا فحش میدی؟! اگه بخاطر بی عقلی و پرخاشگری متارکه میکنی تقصیر خدا چیه؟! از دست دادن زندگی و عدم پذیرفته شدن از سوی مردم دلیلش خداست؟!چقدر وقیحی بخدا. بقول قرآن: انالله وانا الیه راجعون.
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۲
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::اسب آتش - سیدنی، استرالیا::]. بی‌ سواد اسلامی رژیمی؟؟؟اگر به کل تاریخ بشر بنگری..قسمت اعظم آن جنگ خون وحشیگری و جنایات کثیف بوده.......وقتی‌ کودکی از درد سرطان می‌میرد..وقتی‌ کودکی گرفتار یک قاتل جنسی‌ میشود و کشته می‌‌شود .وقتی‌ در زندانهای جهان شکنجه در جریان است....و و ،،،،،،این خدای کوفتی تو کجاست؟؟؟؟؟ مگر نمیگویید..هر چیز خواسته ی اوست؟؟؟پس او مسئول کلیه ی جنایات تاریخ بشر....به جای نوشتن چرندیات و حفظ قرآن...کمی‌ اندیشه کن اگر سلول سالمی در مغزت هست!!!!
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۱۴
۵۷
parvin55 - مادرید، اسپانیا
[::اسب آتش - سیدنی، استرالیا::]. هنگام ورود اجدادت به ایران ما --- مردان ایرانی‌ را کشتند..کاری کردند که تعدادی به هند پناهنده شدند....دختران و زنان ایرانی‌ را دزدیده به عر عرستان برده و برده ی سکس کردند...باید به آن قاتلان و متجاوزان احترام گذشت؟؟؟طبق دینت مرد ایرانی‌ را کشتند و به همسرش تجاوز کردند..!باید به آن قاتلان و متجاوزان احترام !گذاشت````````!بی‌ رگ و ریشه ماله نکش
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۴
۳۶
rezamotori - اینچئون، کره جنوبی
من این خانواده رو از نزدیک میشناسم . یه بار هم سارای شیرین زبون رو دیده بودم . این دختر هیچ گناهی نداره .بجز اینکه چند برادر خواهر عصبی داره. وبرادر بزرگترشون که تو .جبه شهید شدن . هیچ کسی به اونها کمک نکرد تا وضع این خانواده ضعیف بهتر بشه حتی به خاطر اون شهید خوشتیپ باستانی کار عزیز و غریب که تو 17 سالگی جونشونشو بزاره واسه وطن . اما سر همون کوچه که این بنده خدا زندگی میکنه کسانی زندگی میکردن که میرفتن قشلاقشون و پدرشون باد تو قبقب مینداختو میگفت پسرام با هم رفتن جبه . الان این بنده خدا اینجوری و اونا 4 تا برادر 4 تا شهردار ..بیچاره وقتی که بیاد بیرون . من که میگم اون بیگناه .گناه کار این اجتماعیه که ما تشکیل دادیم .
‌پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۳
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::] تو که خودتو متمدن میدونی چرا بازم .. ...حرف نمیزنی که جوابتو بدم؟ گرچه نمیخوای چیزی بشنوی و چشاتو رو حقیقت بستی. حمله به ایران در زمان عمربن خطاب با عدول از وصیت پیغمبر انجام شد که در خبر :عربستان سعودی، ریاضت اقتصادی در خانه،ساخت قصر باشکوه در مراکش واسه ی یکی از کاربرا مفصل در موردش توضیح دادم بر بخون حوصله تایپش رو مجددا ندارم.
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۵:۲۶
۲۵
اسب آتش - سیدنی، استرالیا
[::parvin55 - مادرید، اسپانیا::] اگه مشکلت سکوت خداست چطور فقط تو فهمیدی و چند میلیون کاتولیک و یهود و غیره نتونستن بفهمن؟ اگه مغز .... اینطور آنالیز میکنه پس برو کمی در مباحث آنلاین گفتگوهائی در مورد خدا شرکت کن ببین خارج از مغز .... چی میگذره، ما که هر چی گفتیم تو فقط فحش دادی و فرافکنی کردی .مشکل تو بی مطالعه بودنه عصبی.
جمعه ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۰۵:۳۰
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.