دعوای دردسرساز باجناقها در روز عروسی
رأی دهید
سعید که دید درست شب عروسی دو باجناقش به جان هم افتاده و عروسی را به هم زدند، تازه عروسش را آنقدر سرزنش کرد که در نهایت این دعوا و کشمکش به درخواست جدایی در دادگاه خانواده ختم شد؛ آن هم یک هفته پس از آغاز زندگی مشترک.
این درگیری آنقدر زندگی سعید و ماندانا را تحت تاثیر قرار داد که خانوادهها هم با یکدیگر اختلاف پیدا کردند و این زندگی مشترک 7 روز بیشتر طول نکشید. این زوج راهی دادگاه خانواده شدند و درخواست طلاق خود را به قاضی شعبه 268 دادگاه تهران ارائه دادند. وقتی قاضی با تعجب علت این درخواست جدایی زودهنگام را پرسید، زن جوان رشته کلام را در دست گرفت و گفت: یک هفته بیشتر نیست که با هم ازدواج کردهایم، درواقع اصلا با هم زندگی نکردهایم. یک سال پیش بود که من و سعید با هم نامزد کردیم و به عقد یکدیگر درآمدیم.
بعد از گذشت یک سال هم وقتی کارهایمان انجام شد، جشن عروسیمان را برگزار کردیم. اما شب عروسی همه چیز به هم ریخت و زندگیمان نابود شد. آن هم فقط بهخاطر دعوای دو شوهر خواهرم؛ آن شب شوهرخواهرهایم ناگهان وسط جشن با یکدیگر درگیر شدند و کارشان به کتک کاری کشید. همه مهمانها آمده بودند تا این دو نفر را از هم جدا کنند. ولی مگر میتوانستند. جشن به هم ریخته بود و این دو نفر فقط میخواستند به هم حمله کنند تا جایی که پلیس وارد ماجرا شد و در نهایت عروسی من بههم ریخت. اما در واقع این زندگیام بود که تمام شد و من تازه شوهرم را شناختم.
سعید بعد از آن شب دیگر ول کن ماجرا نبود و مرتب با من دعوا میکرد که چرا اصلا شوهرخواهرهایم را به جشن دعوت کردم. در صورتیکه مگر میتوانستم دامادهایمان را به جشن عروسیام دعوت نکنم. خواستهاش غیرمعقول بود. تازه خانوادهاش هم دستبردار نبودند و مرتب به من و خانوادهام بد و بیراه میگفتند. در این یک هفته من و خانوادهام فقط با سعید و خانوادهاش درگیر بودیم. تا اینکه درنهایت تصمیم بر این شد که ما از هم جدا شویم تا این مساله حل شود؛ چراکه اگر در کنار هم زندگی میکردیم عواقب بدتری در انتظارمان بود.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی بعد از درگیری شب عروسی تازه متوجه شدم که دو باجناقم سالهاست با هم اختلاف دارند و چندباری پس از روبهرو شدن با هم کارشان به درگیری کشیده شد. برای همین به ماندانا گفتم که اگر این را میدانست چرا آنها را به عروسیمان دعوت کرد که بهترین شبمان را از دست بدهیم. جشن عروسی فقط یک بار است و تکرار شدنی نیست. ولی من بهخاطر سهلانگاری همسرم و خانوادهاش این شب را از دست دادم. برای همین درگیرمان بالا گرفت و تصمیم به طلاق گرفتیم.
در پایان نیز قاضی از این زوج خواست با مشاوره خانواده مشورت کنند و اینگونه آسان به جدایی اقدام نکنند.