شکار شکارچی در فیسبوک

سیگاری روشن کرد و پشت لپ‌تاپ نشست. امیدوار بود که امروز دست خالی از پشت میز بلند نشود. شماره رمز وای فای همسایه طبقه بالایی را زد و به اینترنت وصل شد.تلگرام و فیسبوک را از لپ‌تاپ چک می‌کرد و اینستا را با گوشی تلفن همراهش بررسی می‌کرد. چهار روز بود شکاری نداشت و خیلی دمق بود. ناگهان پنجره‌ای کوچک در فیسبوک باز شد. نگاهی به عکس انداخت. دختر حدود 20 ساله بود. سریع صفحه‌اش را باز کرد.
 

«لیلا 21 ساله ساکن زعفرانیه. عاشق کوه و کتاب. اهل ورزش و مهمانی‌های شاد.» شاه‌ماهی در تورش گرفتار شده بود. می‌دانست برای فریب او کار سختی ندارد.

 
نصف مسیر را لیلا خودش آمده بود و بقیه مسیر هم کار سختی نبود. جواب سلامش را داد و گفت‌وگوی آنها آغاز شد.
 
- آقای دکتر یه سوال دارم؟
 
بفرمایید در خدمتم؟
 
- می‌خواهم هشت گام موفقیت را که در مقالاتتان به آن اشاره کرده‌اید همراه شما طی کنم. هزینه‌اش هر چه باشد قبول.
 
خوشحال می‌شم بتونم به دختر زیبایی مثل شما کمک کنم. من گاهی در خانه کلاس خصوصی برگزار می‌کنم می‌توانید برای شرکت در این کلاس‌ها اینترنتی ثبت‌نام کنید.
 
- من می‌خواهم کلاس‌ها در خانه ما برگزار شود. این طوری راحتم. اغلب مواقع هم تنها هستم. راستی چقدر واریز کنم؟
 
برای هر جلسه 100 هزار تومان.
 
- چقدر خوب. الان واریز می‌کنم.
 
مجید مشغول بررسی تلگرام شد که پیامکی دریافت کرد. 800 هزار تومان به حسابش واریز شده بود. تا به حال اینقدر پول یک جا نگرفته بود. به تیغ زدن 50 یا 100 هزار تومان از هر طعمه راضی بود. همین پول کافی بود تا وسوسه شود. افسوس خورد که چرا کم گفته بود، اما هنوز فرصت برای تیغ زدن بود.
 
- استاد واریز کردم. از چه زمانی شروع می‌کنید؟
 
امروز که کلاس‌هایم فشرده است، اما برای فردا عصر ساعت شش خوب است.
 
- عالیست من هم آن ساعت تنها هستم و تمرکزم بیشتر است. زعفرانیه خیابان 18 .... آدرس خانه ماست، فردا منتظرتان هستم.
 
مجید آدرس را یادداشت کرد و از خانه بیرون رفت تا بعد از مدت‌ها یک دل سیر غذا بخورد. فردا عصر هم کت و شلواری زرشکی پوشید و با برداشتن کتابچه‌ای که از اینترنت کپی کرده بود راهی خانه لیلا شد. وقتی به آدرس مورد نظر رسید باورش نمی‌شد؛ برجی 30 طبقه با تمام امکانات. زنگ واحد 18 را زد و چند ثانیه بعد در باز شد. با آسانسور به طبقه چهارم رفت و واحد 18 را پیدا کرد. در آپارتمان نیمه‌باز بود. چند بار با دست به در ضربه زد. صدایی شنید که می‌گفت: دکتر بفرمایید تو.
 
وارد آپارتمان شد. سالنی حدود 80 متر مقابلش بود. مبلمان استیل طلایی، تلویزیون 50 اینچ و فرش‌های نفیس. مطمئن بود با این طعمه بارش را بسته و از ایران خواهد رفت.
 
از داخل یکی از اتاق‌ها صدایی شنید و به طرف صدا رفت. می‌دانست لیلا تنهاست، پس شکارش در آن اتاق منتظر اوست. در را باز کرد و با صدایی بلند گفت: سلام بر لیلای عز....
 
با دیدن مردی در مقابلش، حرفش قطع شد. باورش نمی‌شد. خواست فرار کند، اما دیر شده بود. دو روز بعد ماموران پلیس آگاهی تهران از کشف جسد مرد مجهول‌الهویه‌ای در یک دره در فرحزاد با خبر شدند. تیم جنایی راهی محل کشف جسد شدند. مردی با کت و شلوار زرشکی که با ضربه‌های چاقو به قتل رسیده بود. معلوم بود قتل در محل دیگری رخ داده و جسد را به آنجا منتقل کرده‌اند.
 
سه روز بعد از کشف جسد با مراجعه مردی به پلیس آگاهی هویت مقتول فاش شد. او به کارآگاهان گفت: برادرم به نام مجید چند روزی است که ناپدید شده است. او در آپارتمانی اجاره‌ای در جنوب تهران زندگی می‌کرد. چند بار به خانه‌اش رفتم، اما کسی در را باز نکرد. تلفن همراهش هم خاموش است.
 
با بررسی این شکایت مشخص شد جسد کشف شده در دره متعلق به مجید بوده است. با شناسایی هویت مقتول روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد. با دستور قضایی راهی آپارتمانش شدند. در آنجا یک لپ‌تاپ و چند دست لباس و یک میز کار بود. ماموران با بررسی لپ‌تاپ با اسامی ده‌ها دختر رو به رو شدند که مقتول با آنها چت می‌کرد. بررسی چت‌ها یک هفته زمان برد تا به لیلا رسیدند. آخرین نفری که با مجید چت کرده بود. آخرین بار هم مقتول با این دختر قرار داشت. راهی خانه لیلا شدند. پسر جوانی در را باز کرد و گفت: اشتباه می‌کنند و آنجا کسی به اسم لیلا زندگی نمی‌کند.
 
لیلا و آن آدرس تنها سرنخ ماجرا بود و تحقیقات روی آنها ادامه داشت. بررسی‌ها نشان می‌داد، صاحبخانه مرد جوانی به نام شاکر است. او همراه خواهرش که دانشجو بود در این خانه زندگی می‌کرد. چهار ماه قبل، خواهر شاکر به خاطر یک شکست عشقی خودکشی می‌کند و از آن زمان برادرش به دنبال انتقام بود.
قتل برای انتقام
چیدن پازل‌های خودکشی، دوستی‌های اینترنتی، اخاذی و قتل، شاکر و مجید را روبه‌روی هم قرار داد تا این که مرد جوان لب به اعتراف گشود.
 
او درباره انگیزه اش از قتل گفت: بعد از این که خواهرم خودکشی کرد، تصمیم گرفتم عامل این کار را شناسایی کنم و از او انتقام بگیرم. با بررسی فیسبوک خواهرم متوجه شدم، پسر جوانی معروف به دکتر آرش، او را فریب داده و بعد از سوءاستفاده، اخاذی از خواهرم را شروع کرده بود. خواهرم که دیگر تحمل اخاذی‌های آرش را نداشت دست به خودکشی زد. برای انتقام تصمیم گرفتم از راه خودش وارد شوم. آی‌دی با اسم دختر ساختم و طرح دوستی ریختم. از چت‌هایش با خواهرم متوجه شدم به دنبال پول است. همین خاطر با وسوسه پول او را به خانه‌ام کشاندم و نقشه قتل را اجرا کردم. او وقتی با من به جای لیلا روبه‌رو شد، شوکه شده و قصد فرار داشت، اما امانش ندادم و با چاقو چند ضربه به بدنش وارد کردم. نیمه‌های شب جسدش را به پارکینگ برده و در صندوق عقب گذاشتم و در منطقه فرحزاد به دره انداختم. از جنایت پشیمان نیستم و مرگ حق او بود که به سزای عملش رسید.
رأی دهید
دیدگاه خوانندگان
۴۵
بوزرجمهر - تهران، ایران

ترحمی به این مردک ابلیس سزاوار نیست.اون دختر ها رو اغفال سواستفاده و گاها تجاوز اعمال میکرد.باید به سزاش میرسید.درود بر شرف تو که کشتیش
جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۲
۵۳
پروردگار - تهران، ایران
خنده ام میگیره از حال و روز نویسندگان این مملکت - یه خط بهشون خبر جنایی می دن از اونطرف قصه به هم ریخته تحویل می دن - مرد حسابی مث آدم خبر رو بنویس این اراجیف دیگه چیه
جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۶
۵۸
دوستدار - استهکلم، سوئد
به این میگویند عدالت انسانی دستان شاکر گرامی را می بوسم و کاشت از شاکر عزیز نزدیک بودم و می توانستم در امر دیه خون مجید تباه کار , اگر به کمک احتیاج داشته باشد کمکش کنم !
جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
۵۵
londonlondon - لندن، انگلستان
اسم کتاب رو ننوشتید
جمعه ۲۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۶
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.
  • بازدید دختر و داماد پزشکیان از فروشگاه «تاربیا» در قزاقستان در طی سفر رسمی مسعود پزشکیان به این کشور
  • رحیم پور ازغدی: در پیاده روی اربعین من پسر ماندلا و پسر چگوارا را دیدم که برای زیارت حسین آمده بودند
  • حسین مرعشی در مورد به خیابان آمدن «مردم گرسنه» در پی بحران مواد غذایی هشدار داد
  • «قهرمان حقیقی» حمله سیدنی؛ «احمد الاحمد» مهاجم را با دست خالی متوقف کرد
  • از دنیای ورزش تا بازیگری؛ کریستیانو رونالدو ممکن است در «سریع و خشن ۱۱» در کنار وین دیزل ظاهر شود
  • بانگی که از خراسان برخاست؛ این است شعار ملی، رضا رضا پهلوی
  • ترس حکومت از تبریز؛ بازی تراکتور و پرسپولیس در ورزشگاه ۳هزار نفری
  • ابراز نگرانی بقایی از احتمال عدم صدور ویزا برای اعضای تیم فوتبال ایران در جام جهانی آمریکا
  • خشم اسرائیل از استرالیا؛ «هشدارهای موساد درباره ایران نادیده گرفته شد»
  • رد پای تهران در «حمله خونین سیدنی»؛ مقام اسرائیلی: منشأ حمله مرگبار به یهودیان، ایران است
  • اجبار شرم‌آور شوهر سوری: بوسیدن پای مادر شوهر متکبر، جنجالی تازه در شبکه‌های اجتماعی! + ویدئو
  • شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • اعتراف جنجالی کمال تبریزی: من در اشغال سفارت آمریکا حضور داشتم! + ویدئو
  • تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • راز «زشت‌ترین حیوان جهان»؛ چه توضیحی پشت پرده دماغ میمون بینی‌دراز پنهان است؟
  • حضور معنادار مسیح علینژاد در کنار حامیان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا + ویدیو
  • مهران غفوریان: فحاشی به دختر خردسالم دور از انسانیت است. با دختر ۷ ساله من چه کار دارید؟
  • تصویری کمتر دیده شده: بوسه محمد مصدق بر دستان ثریا اسفندیاری
  • «کوچر بیرکار»، پناهنده کُرد ایرانی که استاد ریاضی دانشگاه کمبریج شد، دومین ایرانی برنده مدال «فیلدز» پس از مریم میرزاخانی
  • جایزه فحاشی؟ کادوی آیفون ۱۷ پرومکس برای مداحی که اردستانی را حرام زاده نامید! + ویدئو
  • +200شیرین سعیدی، استاد دانشگاه آرکانزاس، به دلیل «تمجید از خامنه‌ای و مواضع ضداسرائیلی» اخراج شد
  • +149شاهزاده رضا پهلوی: هم‌صدایی و همبستگی‌ را حفظ کنید و خواستار آزادی همه بازداشت‌شدگان باشید
  • +137حمایت مردم از شاهزاده رضا پهلوی در مراسم خسرو علی‌کردی؛ بازداشت نرگس محمدی و چند فعال دیگر
  • +136مهری طالبی دارستانی، از مدافعان حجاب اجباری، پس از بازجویی توسط نیروهای امنیتی سکته کرد!
  • +125نماینده ویژه آمریکا: فقط پادشاهی در خاورمیانه کار می کند
  • +124اتریش حجاب را برای دختران زیر ۱۴ سال در مدارس ممنوع کرد
  • +108چرا یک نفر این آقای ابوالفضل اقبالی را از برق نمی‌کشد؟: پدیده شوهرکُشی در ایران از زن‌کُشی بیشتر است
  • +108شما حتی یک اسم مسلمانی روی این همه دختربچه نمی‌بینید! آنچه برباد رفته، «اسلام» است
  • +106تشویق یکصدای رسول خادم توسط تماشاچیان بعد از اعلام نام علیرضا دبیر!
  • +100برادر خسرو علی‌کردی: فریاد خون‌خواهی برادرم را در مجامع بین‌المللی مطرح می‌کنم