محاکمه پسری که برای نجات از قصاص مهلت ۴۰روزه گرفت
رأی دهید
رد پسر 17ساله در جنایت
دختر 15ساله قربانی به پلیس گفت: «نوید 17ساله که از بستگان دورمان است به خانهمان آمده بود که برای خرید از خانه بیرون رفتم و وقتی برگشتم با جنازه مادرم روبهرو شدم. نوید هم، خانهمان را ترک کرده بود و شک ندارم او در قتل مادرم دست داشته است.»
بهدنبال اظهارات دختر نوجوان، ردیابی نوید در دستور کار قرار گرفت و سه روز بعد این پسر همراه پدرش به پلیس آگاهی رفت و تسلیم پلیس شد.
نوید به درگیری با مرجان و قتل او اعتراف و صحنه جرم را بازسازی کرد.
رهایی از قصاص در راستای ماده قانونی جدید
این پسر که در شعبه 71 دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاده بود، به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. حکم صادره در دیوانعالی کشور تایید شده بود که ماده 91 قانون مجازات اسلامی جدید که امتیازی برای محکومان زیر 18 سال در نظر گرفته است تصویب و لازمالاجرا شد. به این ترتیب با گذشت 9 سال از جنایت، نوید که حالا 26 ساله است دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست محمدباقر قربانزاده و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
متهم در دادگاه
در ابتدای این جلسه همسر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «پدر و مادر همسرم پیر هستند و به خاطر کهولت سن نتوانستهاند در دادگاه حاضر شوند. دخترم مهسا نیز باردار است و به همین خاطر به دادگاه نیامد، ولی من از نوید شاکی هستم و برایش تقاضای اشدمجازات دارم.»
سپس نوید پشت تریبون دفاع ایستاد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «چون مهسا از بستگانمان بود به او علاقهمند شده بودم و برای دیدن او به خانهشان میرفتم. اما مادر مهسا مخالف این ارتباط بود. مرجان مدتی بود حرفهایی میزد که متوجه شده بودم به من علاقهمند شده است و میخواهد با او ارتباط داشته باشم. آخرینبار وقتی برای دیدن مهسا به خانه آنها رفتم مادرش برایم مشروب آورد. بعد از خوردن مشروب، مادر مهسا از او خواست تا برای خرید بیرون برود. وقتی من و مرجان در خانه تنها شدیم او حرفهای نامربوطی زد و درخواستهایی کرد که با او درگیر شدم. من او را هل دادم که به سمت من حمله کرد و من با کروات صورتیام او را خفه کردم و از خانه خارج شدم.»
او در پاسخ به سوال قاضی دادگاه درباره اینکه میدانستی مجازات قتل، اعدام است پاسخ داد؟ نه. من در آن زمان بچه بودم و چون فیلمهای خارجی میدیدم فکر میکردم در کشور ما هم کسی که دست به قتل بزند فقط چند سالی به زندان محکوم میشود. اما باور کنید من واقعا قصد کشتن مرجان را نداشتم و برای دفاع از خودم کرواتم را دور گردنش پیچیدم و فکر نمیکردم او خفه شده باشد.
در آن بین همسر قربانی برخاست و به قضات دادگاه گفت: «ما هرگز در خانهمان مشروب نداشتیم و مطمئن هستم نوید با خودش مشروب را به خانهمان آورده بود و حالا به دروغ میگوید همسرم به او مشروب تعارف کرده است، اما میدانم در این ماجرا همسرم هم بیتقصیر نبوده است.»
درخواست مهلت برای جلبرضایت
سپس وکیل متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «طی تماسی تلفنی که با عموی متهم داشتهام متوجه شدم وی با اولیایدم مذاکره کرده و تا حد زیادی آنها را به اعلام گذشت راضی کرده است. از اینرو از دادگاه تقاضا دارم تا به من مهلت سه ماهه بدهند تا در این زمان رضایت اولیایدم را جلب کنم.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و به متهم مهلت 40روزه داد تا شاید بتواند در این زمان رضایت شاکیان را جلب کند.
متهم : بچه بودم که اسم قاتل رویم گذاشته شد
چقدر درس خواندهای؟
دوم دبیرستان بودم که به اتهام قتل بازداشت و به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدم.
در چه رشتهای درس میخواندی؟
رشته علوم انسانی.
حالا در زندان چهکار میکنی؟
هیچی.
چرا در زندان درست را ادامه ندادی؟
جو زندان به صورتی نیست که بتوانم در آنجا درس بخوانم. قبل از این ماجرا هم علاقهای به درس خواندن نداشتم و همیشه تجدید میآوردم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو برادر که به ملاقاتم میآیند.
وضع مالی پدرت چطور است؟
وضع مالی بدی ندارد.
چرا بعد از قتل فرار کردی و سه روز متواری بودی؟
ترسیده بودم. به خانه رفتم و چون رابطه صمیمانهای با عمهام دارم ماجرا را به او گفتم. او از من خواست تا دست نگه دارم و بعد از گرفتن وکیل خودم را به پلیس معرفی کنم.
میدانستی خوردن مشروب حرام است؟
نه. فقط فکر میکردم خوردن آن ممنوع است.
چه مدت با مهسا در ارتباط بودی؟
نزدیک به دوسال.
اگر اولیایدم راضی به گذشت شوند بعد از آزادی چهکار میکنی؟
نمیدانم. زندان همه زندگیام را تحتتاثیر قرار داده است. خیلی بچه بودم که اسم قاتل رویم گذاشته شد.
دوم دبیرستان بودم که به اتهام قتل بازداشت و به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدم.
در چه رشتهای درس میخواندی؟
رشته علوم انسانی.
حالا در زندان چهکار میکنی؟
هیچی.
چرا در زندان درست را ادامه ندادی؟
جو زندان به صورتی نیست که بتوانم در آنجا درس بخوانم. قبل از این ماجرا هم علاقهای به درس خواندن نداشتم و همیشه تجدید میآوردم.
چند خواهر و برادر داری؟
دو برادر که به ملاقاتم میآیند.
وضع مالی پدرت چطور است؟
وضع مالی بدی ندارد.
چرا بعد از قتل فرار کردی و سه روز متواری بودی؟
ترسیده بودم. به خانه رفتم و چون رابطه صمیمانهای با عمهام دارم ماجرا را به او گفتم. او از من خواست تا دست نگه دارم و بعد از گرفتن وکیل خودم را به پلیس معرفی کنم.
میدانستی خوردن مشروب حرام است؟
نه. فقط فکر میکردم خوردن آن ممنوع است.
چه مدت با مهسا در ارتباط بودی؟
نزدیک به دوسال.
اگر اولیایدم راضی به گذشت شوند بعد از آزادی چهکار میکنی؟
نمیدانم. زندان همه زندگیام را تحتتاثیر قرار داده است. خیلی بچه بودم که اسم قاتل رویم گذاشته شد.